فصل ۱۹ نابرابری اقتصادی
ناهمشکلیهای اقتصادی غالباً تابعی است از اینکه کجا بدنیا آمدهاید، والدینتان کجا هستند، و همینطور (در برخی کشورها) جنسیت شما. خطمشیها و نهادهایی که خوب طراحی شده باشند، میتوانند نابرابریها را کاهش دهند بیآنکه متوسط استانداردهای زندگی را تنزل دهند.
- نابرابریهای درآمدی، پس از یک دوره افول در بخش عمده قرن بیستم، در آمریکا، بریتانیا، هند، و بسیاری کشورهای دیگر افزایش پیدا کردند.
- بااین وجود، به دلیل رشد اقتصادی سریع چین و هند، که کشورهایی با جمعیت بسیار وسیع هستند، نابرابری درآمدی در میان همه مردم در سرتاسر جهان از پایان قرن بیستم به این سو، افت کرده است.
- تبعیض براساس نژاد، جنسیت، یا مذهب، یا دیگر اشکال نابرابری-در-فرصتها، به این معناست که افراد در اصل برابر، درآمد و فرصتهای اقتصادی نابرابری خواهند داشت که مجموعاً به ایجاد نابرابری منجر میشوند.
- اختلاف درآمدی در میان افراد تابعی است از آنچه مالک آن هستند (مثلاً تکهای زمین)، آنچه هستند (مذکر یا مونث)، یا آنچه دارند (مثلاً مهارتهای خاص)، یعنی همه چیزهایی که آنها را قادر میکند که درآمدی دریافت کنند.
- نهادها و خطمشیهای جاری و مستقر در یک جامعه، و فنآوریهای مورد استفاده در تولید، این عوامل تعیینکننده درآمد را تحتالشعاع قرار میدهند.
- برخی از نابرابریها، به شکل مشوقی برای سختکوشی در تحصیل و کار، و پذیرش ریسکهای مربوط به نوآوری و سرمایهگذاری عمل میکنند.
- اما نابرابریها، فرصتهای اقتصادی افراد کمتر مرفه را محدود هم میکنند و همچنین میتوانند به یک جامعه مشحون از تضاد منجر شوند و هزینههایی را تحمیل کنند، و به عملکرد اقتصادی آسیب برسانند.
- خطمشیهای دولتیای که به دقت طراحی و اجرا شده باشند، میتوانند نابرابری اقتصادی ناعادلانه را محدود کنند و درعین حال متوسط استانداردهای زندگی را بالاتر ببرند، و این روندی است که در بسیاری از کشورها اتفاق افتاده است.
سال ۱۹۷۵ است. رانفو (مذکر)، فرزند یک رهبر محلی حزب کمونیست است. ظرف مدت ده سال آینده، او به دانشگاه سینگهوا، یک دانشگاه مهندسی ممتاز خواهد رفت و خودش نیز به حزب کمونیست خواهد پیوست. تا ۲۰ سال آینده، یک بنگاه دولتی را راهاندازی خواهد کرد. و ظرف ۳۰ سال آینده، پس از خصوصیسازی بنگاه اقتصادی، مدیرعامل آن خواهد شد و جایگاه ممتازی در حزب پیدا خواهد کرد.
اما ییچن (مونث) که والدینش هیچ روابط حزبیای ندارند، به دانشگاه نمیرود، تا سن ۱۶ سالگی در کنار والدین خود روی مزرعه کار میکند، و سپس در یکی از بنگاههای دولتی که قطعات اتومبیل را برای صادرات به آمریکا و اروپا تولید میکند مشغول به کار میشود. وقتی به سن ۳۰ سالگی میرسد، در کارخانه جدید موتورولا که در حوالی تیانجین باز شده شغلی بدست میآورد که دو برابر دستمزد فعلی او برایش درآمد دارد. قانوناً اجازه نقل مکان به تیانجین را ندارد و مجبور میشود دخترش را نزد والدینش بگذارد.
ییچن و رنفو، دو فرد ساختگی و فرضی هستند. میتوانستیم یک عبارت توضیحی هم اضافه کنیم: «همه شخصیتهایی که در این کتاب ظاهر میشوند تخیلی هستند و …» . اما این کاملاً صحیح نخواهد بود – این شخصیتها نمایانگر تاریخهای افراد واقعی و زنده امروزی هستند.
اجازه بدهید دو فرد فرضی دیگر را نیز در آمریکا، بازهم در سال ۱۹۷۵، در نظر بگیریم. مارک و استفانی، هر دو ۱۷ ساله و ساکن گاری در ایندیانا. مارک بزودی دبیرستانش را تمام خواهد کرد و همراه پدرش در کارخانه ذوب آهن محلی که به شکل اتحادیهای اداره میشود مشغول بکار خواهد شد و حقوق خوبی خواهد گرفت بدون اینکه نیاز داشته باشد ۴ سال دیگر هم درس بخواند تا به دستمزدی برسد.
در رکود سال ۱۹۸۱، مارک کارش را از دست میدهد. او تلاش میکند تا با استفاده از مهارتهای مکانیکیاش یک کسب لوازم یدکی خودرو باز کند. با ثروت اندکی که برای وثیقه گذاشتن دارد، امکان گرفتن یک وام بانکی را نخواهد داشت و بنابراین به جنوب کشور و به یک کارخانه دیگر خواهد رفت. این کارخانه به شکل اتحادیهای اداره نمیشود و او درآمد کمتری نسبت به زمان کارکردنش در گاری خواهد داشت. در سال ۲۰۰۸ و در طول دوران رکود، کارخانه جای او را به یک ربات صنعتی محصول شرکت روبوتیکِ کوکا خواهد داد.
استفانی، که والدینش هر دو پزشک هستند، تصمیم میگیرند که او را به دانشگاه بلومینگتون در رشته روانشناسی بفرستند. بعدها او برای یک بنگاه اقتصادی مالی بزرگ در شیکاگو کار میکند و پس از یک سلسله از ارتقاء رتبه، نایب رئیس بخش منابع انسانی میشود. پساندازهایش را در بازار بورس سرمایهگذاری میکند که برای سالهای متمادی بازگشت سود سالانهای برابر با ۱۰ درصد به او میدهد و از معافیتهای مالیاتی دولت ویژه پردرآمدان نیز استفاده میکند.
زندگی این چهار نفر، نتایج متفاوتی دارد. آیا این اشکالی دارد؟ تک تک این افراد، با اطلاع از آنچه باید در آن زمان میدانستهاند، انتخابهای خوبی کردهاند، همگی سخت کار کردهاند، و با این حال، زندگیهای متفاوتی داشتهاند. میتوانیم بگوییم که اینها صرفاً در ورق-بازی زندگی، ورقهای متفاوتی نصیبشان شدهاست.
اما یکی از تفاوتهای مهم در ورقهایی که آوردهاند، والدین آنهاست. ییچن و رافو در چین بدنیا آمدهاند و مارک و استفانی در آمریکا. والدین دو نفری که در چین بدنیا آمدهاند، به یک اندازه احتمال فقیر بودن داشتهاند، اگرچه اعضای حزب کمونیست از سطح بالاتری از پرستیژ اجتماعی و آموزش برخوردار هستند. شکاف ثروت میان دو جفت والدین آمریکایی احتمالاً حتی از این هم بیشتر بودهاست. اگر مارک سیاهپوست میبود، این شکاف نسبت به حالتی که او سفیدپوست باشد بیشتر میبود، اما بازهم خانواده مارک به معنای مادی کلمه رفاه بیشتری نسبت به هر دو جفت والدین چینی میداشت.
در سال ۲۰۱۷، فرزندان استفانی و رنفو، که هرکدام نسبتاً در کشور خود موفق بودهاند، به مجموعه متنوعی از فرصتهایی دسترسی دارند که در اختیار فرزندان ییچن و مارک نیست. در چین، فرزندان رنفو، به دلیل ارتباطات پدرشان، به مدارس بهتری خواهند رفت و چشم اندازههای شغلی بهتری خواهند داشت. با کمی شانس، ممکن است به یک دانشگاه آمریکایی بروند و تجربه کاری ارزشمندی در یک بازار کار انگلیسی-زبان برخوردار از آموزشهای دانشگاهی کسب کنند و با حقوقی چند برابر متوسط حقوق شهروندان چینی به کشور برگردند.
دختر ییچن، تحصیلات پایه و تکمیلی با کیفیتی دریافت نخواهد کرد. به این دلیل که قوانین موسوم به هوکو او را ملزم میکنند که در همان محله روستایی ییچن به مدرسه برود و نه در تیانجین یعنی جایی که مادرش کار میکند. با این حال، او در طول زندگیاش به احتمال زیاد مرفهتر از والدین خود و قطعاً مرفهتر از والدین خود خواهد بود.
درآمریکا، فرزندان استفانی یا در محله گرانقیمتشان به یک مدرسه عمومی تحت پوشش مالیات بر دارایی محلی خواهند رفت و یا به یک مدرسه خصوصی گرانقیمت. احتمالاً به واسطه دوستیهای مادامالعمر با دیگر بچههایی که همگی از یک زمینه ممتاز میآیند، دایره واژگانی وسیعتری پیدا خواهند کرد، و احتمالاً مجموعه گستردهای از تجربههای فوق برنامه جذابی را خواهند داشت که عملکرد آموزشی آنها را بهبود خواهد داد و کمک خواهد کرد تا در دانشگاههای ممتاز پذیرش بگیرند. این بدان معنا خواهد بود که میانگین عواید آنها در طول زندگی حدود ۸۰۰۰۰۰ دلار بیشتر از عواید کسانی که تحصیلاتشان در سطح دبیرستانی متوقف شده باشد.1
فرزندان مارک باید بناچار با مدارس عمومی کم بودجه، فقدان مشاغل اتحادیهای، حداقل دستمزدی که ارزش اسمی آن کمتر از حداقل دستمزد نسل والدینشان است، و تغییراتی در فنآوری و تجارت که تأثیرات این مسائل را مسکوت خواهد کرد، سروکار داشته باشند. خط سیر زندگی این چهار نفر، تنها بخشی از تحولات جهانی در توزیع درآمد که در طول چهل سال گذشته رخ دادهاند را انعکاس میدهند.
در بسیاری از وجوه، منجمله درآمد، ثروت، آموزش، بهداشت، و سایر فرصتها نابرابری وجود دارد. در این فصل عمدتاً بر نابرابری در ثروت و درآمد متمرکز خواهیم شد، هم به این دلیل که اقتصاددانان توجه گستردهای به آن داشتهاند و هم به این دلیل که ارتباط محکمی با دیگر اشکال نابرابری دارند. با سه دسته از فاکتها شروع میکنیم:2 3
- نابرابری درآمدی: در بخش بعدی شواهدی از سرتاسر جهان در باب نابرابریهای درآمدی و نحوه تغییر آنها در طول قرن گذشته را بررسی خواهیم کرد.
- ویژگیهای مادرزادی: سپس مسأله نابرابری را از پشت لنز متفاوتی خواهیم دید. ویژگیهای مادرزادی، اعم از ملیت، نژاد، جنسیت، ثروت، و حتی کیفیت و درجه تحصیل فرد، بر درآمد فرد تأثیر میگذارند.
- آینده نابرابری: آخرین دسته از فاکتها، شمهای از آینده اقتصادهای ثروتمند را، با نگاهی به نوع مشاغلی که به صورت اتوماسیون موجود خواهند بود و نیز جابجایی جهانی تولید صنعتی که گذار از یک اقتصاد مبتنی بر تولید یدی به یک اقتصاد تولیدکنندهی-خدمات را تسریع میکنند، به ما میدهند.
سپس خواهیم پرسید که چرا نابرابری عموماً به چشم یک مشکل نگریسته میشود، و راهی ارائه خواهیم کرد که بواسطه آن بتوانیم به این پرسش نزدیک شویم که آیا برابری موجود بیش از حد زیاد (یا بیش از حد ناچیز) است. الگویی از علل نابرابری اقتصادی ارائه خواهیم کرد تا بفهمیم که چگونه خطمشیهای عمومی و دیگر تغییرات میتوانند درجه نابرابری اقتصادی را تغییر دهند. و سپس با استفاده از این الگو هم تغییرات اخیر در سطح نابرابری اقتصادی در شماری از کشورها، و هم تأثیرات خطمشیهای دولتی بر شدت نابرابری را تبیین خواهیم کرد.
تمرین ۱۹.۱ تنوعات درآمدی درمیان کشورها و در کشورها
در فصل ۱، شکل ۱.۲ توزیع درآمد در میان کشورها و در سطح کشورها در سال ۲۰۱۴ را نشان میداد. ارتفاع هر میله روی جدول به موازات دو محور تغییر میکند. اولین محور تغییر، از چپ به راست شکل، عبارت است از ردهبندی کشورها بر حسب سرانه درآمد ناخالص داخلی که از فقیرترین کشورها در سمت چپ (لیبریا) به ثروتمندترین کشور در سمت راست (سنگاپور) ترسیم شدهاست. دومین محور که از جلوی شکل به پشت آن امتداد یافته است، توزیع درآمد از فقیر به غنی در سطح هر کشور را نشان میدهد.
نسخه تعاملی این شکل را میتوانید در آدرس زیر پیدا کنید: https://tinyco.re/7434364
حالا به داستان مارک، رنفو، استفانی و ییچن برگردید و حدس بزنید که کدام دهک با هر یک از این شخصیتهای فرضی تطابق دارد. دلایل انتخابتان را بطور مختصر توضیح دهید.
۱۹.۱ نابرابری در سرتاسر جهان و در طول زمان
همانطور که از فصل ۵ بخاطر دارید، میتوانیم براساس منحنیهای لورنز، ضریبهای جینی را برآورد کنیم، که اندازه نابرابری در ثروت، درآمد، عواید (یعنی درآمد ناشی از کار در قالب حقوق و دستمزد)، تعداد سالهای تحصیل، و دیگر شاخصهای موفقیت اقتصادی و اجتماعی را میسنجد.
ثروت، عواید، درآمد بازاری و درآمد قابل استفاده
شکل ۱۹.۱ دادههای مربوط به ابعاد سه گانه نابرابری (ثروت، عواید، و درآمد قابل استفاده) در سه کشور را نشان میدهد. بیاد داشته باشید که ثروت عبارت است از ارزش داراییهایی که در تملک یک خانوار است (یعنی خالص دیون آنها). عواید عبارت است از درآمد ناشی از کار مشتمل بر دستمزد، حقوق و خویش-فرمایی. درآمد بازاری حاصل جمع موارد زیر است:
- کل درآمد دریافتی درقالب عواید
- کل درآمد دریافتی از کسبی که در تملک خانوار است یا از محل سرمایهگذاری
و نهایتاً درآمد قابل استفاده درآمدی است که خانوار میتواند خرج کند
- منهای مالیات پرداختی
- و پس از دریافت هرگونه انتقال وجه پولی از دولت ازقبیل مزایا و بیکاری و مستمری
دو نکته در شکل ۱۹.۱ خود را نشان میدهند:
- ثروت به شکل نابرابرانهتری نسبت به عواید توزیع شدهاست، و عواید به شکل نابرابرانهتری نسبت به درآمد قابل استفاده توزیع شدهاند: اگرچه تفاوتهای میان سه سنجه نابرابری در ژاپن نسبت به سوئد و آمریکا بسیار کوچکتر هستند.
- سوئد نابرابری در در آمد قابل استفاده بسیار کمتری نسبت به دو کشور دیگر دارد: این به دلیل نابرابری در عواید نسبتاً کوچک آن، و مهمتر، نظام مالیاتی و پرداختهایی است که به نفع افراد کم درآمد است. برابری بیشتر در توزیع ثروت سوئد، علت آن نیست. همانطور که در نمودار میبینید، در سوئد ثروت تقریباً به همان اندازه نابرابرانه توزیع شدهاست که در آمریکا.
Mattia Fochesato and Samuel Bowles. 2013. ‘Wealth Inequality from Prehistory to the Present: Data, Sources and Methods.’ Dynamics of Wealth Inequality Project, Behavioral Sciences Program, Santa Fe Institute; Mattia Fochesato and Samuel Bowles. 2017. ‘Technology, Institutions and Wealth Inequality in the Very Long Run’. Santa Fe Institute; Chen Wang and Koen Caminada. 2011. ‘Leiden Budget Incidence Fiscal Redistribution Dataset’. Version 1. Leiden Department of Economics Research.
نابرابریهای درآمدی در طول زمان و در میان کشورها
راه دیگری برای سنجش نابرابری، تمرکز بر ثروتمندترین کشورها است و پاسخی به این سوال فراهم میکند که: چه کسری از کل درآمد یا ثروت به ثروتمندترین ۱ یا ۱۰ درصد جمعیت تعلق گرفتهاست؟ این شاخص این مزیت را دارد که میتواند در دورههای زمانی صدها ساله اندازهگیری شود، زیرا ثروتمندترینها از دیرباز وادار به پرداخت مالیات میشدهاند و بنابراین ما تبعاً اطلاعات خوبی درباره درآمدها و ثروت آنها داریم. شکل ۱۹.۲ کسری از کل ثروت که در اختیار ثروتمندترین ۱ درصد جمعیت است را برای همه کشورهایی که دادههای درازمدتشان موجود است، نشان میدهد.4
Adapted from Figure 19 of Daniel Waldenström and Jesper Roine. 2014. ‘Long Run Trends in the Distribution of Income and Wealth’. In Handbook of Income Distribution: Volume 2a, edited by Anthony Atkinson and Francois Bourguignon. Amsterdam: North-Holland. Data.
ظاهراً سه دوره متمایز وجود دارد: قرنهای هجدهم و نوزدهم تا حول و حوش سال ۱۹۱۰ (به استثنای نروژ و دانمارک) حاکی از نابرابری در ثروت فرآینده است، قرن بیستم تا سال ۱۹۸۰ نابرابری در ثروت کاهشی را نشان میدهد، و دوره پس از آن افزایش ناچیزی در نابرابری در ثروت را نشان میدهد.
شکل ۱۹.۳ دادههای مشابهی را برای سهم درآمد دریافتی پیش از مالیات و حوالههای نقدی (و نه ثروت) توسط بالاترین ۱ درصد درآمدبگیران نشان دادهاست. بازهم مثل شکل ۱۹.۲ تفاوتهای میان کشورها نشان داده شدهاست. برای مثال در سالهای اخیر، آمریکا نابرابری بسیار بیشتری نسبت به چین، هند یا بریتانیا داشتهاست. اما روندهای مشترکی هم شبیه به دورههای دوم و سوم توزیع ثروت وجود دارند: روندی معطوف به نابرابری کمتر در بخش اعظمی از سه ربع اول قرن بیستم، که بدنبال آن حدوداً از سال ۱۹۸۰ به این سو افزایش نابرابری را داریم.
Facundo Alvaredo, Anthony B. Atkinson, Thomas Piketty, Emmanuel Saez, and Gabriel Zucman. 2016. ‘The World Wealth and Income Database (WID)’.
پردرآمدترین کشورهایی که به آنها علاقه دارید را در پایگاه داده ثروت و درآمد جهانی بررسی کنید.
اما این دوربرگردان سریع به سوی نابرابری بیشتر در همه کشورها، منجمله اغلب کشورهای مهم قاره اروپا، رخ نداده است. این نکات را در شکل 19.4 ملاحظه میکنید.
Facundo Alvaredo, Anthony B. Atkinson, Thomas Piketty, Emmanuel Saez, and Gabriel Zucman. 2016. ‘The World Wealth and Income Database (WID)’.
با نگاهی به شکلهای ۱۹.۲ تا ۱۹.۴ میتوانیم ببینیم که:
- میان اغلب کشورهایی که در موردشان داده داریم، روندهای مشترکی وجود دارد: مثلاً کاهش نابرابری در فاصله سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۸۰.
- کشورها از منظر ماوقع پس از سالهای ۱۹۸۰ به این سو، تفاوتهای گستردهای دارند: در برخی از بزرگترین اقتصادهای جهان – چین، هند و آمریکا – نابرابری با شیب بالایی افزایش پیدا کردهاست، درحالیکه در سایر کشورها – دانمارک، فرانسه و هلند – نابرابری همچنان نزدیک به سطح پایین قدیمی باقی ماندهاست.
ما شکلهای ۱۹.۳ و ۱۹.۴ را براساس دادههای تولیدشده توسط تومای پیکتی و همکارانش ترسیم کردهایم. او اقتصاددان و مولف کتاب پرفروش سرمایه در قرن بیست و یکم 5 است. در ویدئوی قسمت «اقتصاددان در عمل»، او نابرابری اقتصادی را از زمان انقلاب فرانسه تا کنون تحلیل میکند و توضیح میدهد که چرا مطالعه دقیق و محتاطانه فاکتها ضرورت دارد.
نابرابری درمیان کشورها و در سطح کشورها
در آغاز فصل ۱ خواندیم که تا پیش از ظهور سرمایهداری، درآمد یک دختر یا پسر تابع این بود که والدین او روی کدام پله نردبان اقتصادی باشند. اینکه این دختر یا پسر در کدام بخش جهان به دنیا آمده باشد، اهمیت چندانی نداشت.
جهش اقتصادی نخستین اقتصادهای سرمایهداری این وضعیت را تغییر داد.
«واگرایی بزرگ» فصل ۱ به این دلیل ایجاد شد که خمیدگی در چوب هاکی سرانه درآمدی برای برخی کشورها (بریتانیا، ایتالیا و ژاپن در شکل ۱.۱الف) زودتر اتفاق افتاد، و برای برخی دیگر از کشورها (نیجریه و آرژانتین) هنوز قرار است اتفاق بیافتد (همچنین نگاه کنید به شکل ۱.۱۱). نتیجه زمانبندی نامتوازن انقلاب سرمایهداری در سرتاسر جهان، گسترده شدن نابرابریها در میان مردمان جهان بودهاست که در طول سدههای نوزدهم و بیستم تا همین اواخر اتفاق افتادهاست. حتی فقرای آمریکای شمالی و اروپا هم از ثروتمندان دیگر نقاط جهان ثروتمندتر شدند.
نابرابری جهانی را چطور اندازه میگیریم؟ منحنی لورنزی را در نظر بگیرید که نتیجه مرتب کردن کلیه افراد جهان از کم درآمدترین به پردرآمدترین افراد، صرفنظر از کشوری که در آن زندگی میکنند باشد. از روی شکل ۱.۲ میدانیم که فقیرترین ۲۰ درصد – یعنی بخشی از منحنی لورنز که از نقطه صفر تا ۰.۲۰ روی محور افقی امتداد دارد – بسیار تخت خواهد بود: این قسمت نشاندهنده بخش اعظمی از جمعیت لیبریا و نیجریه و مثلاً افراد متوسط و کم درآمد در اندونزی و چین خواهد بود. اگر کل منحنی لورنز را بسازیم، خواهیم توانست ضریب جینی برای کل جهان را محاسبه کنیم. در شکل ۱۹.۵ این نکته برای درآمد بازار نشان داده شدهاست. برای مثال در سال ۲۰۰۳ ضریب جینی جهانی ۰.۶۹ بودهاست. ملاحظه میکنید که نابرابری در میان افراد جهان بالا است اما اخیراً کاهش داشتهاست.
مجموعه دیگر در شکل ۱۹.۵ (خط قرمز) نابرابری جهانی را به شیوه متفاوتی نشان میدهد. این سری بر تفاوتهای درآمدی «درمیان» کشورها متمرکز است. فرض کنید که هرکسی در هر کشور متوسط درآمدی آن کشور را دریافت میکند. در این آزمایش نظری، کلیه افراد در بریتانیا دقیقاً میانگین درآمدی بریتانیا را دریافت میکنند، و در چین همه افراد متوسط درآمدی چین را. در این مثال فرضی، نابرابری درآمدی چه شکلی خواهد داشت؟
خط قرمز نتیجه اجرای این محاسبه را نشان میدهد. در این آزمایش نظری، تنها منبع نابرابری در جهان، نابرابری درمیان کشورها خواهد بود. نابرابری کاهش یافتهاست، اما همچنان به علت نابرابریهای گسترده درآمدی میان کشورها، همچنان نابرابری چشمگیری وجود خواهد داشت.
ملاحظه میکنید که ضریب جینی برای همه افراد در جهان در سال ۱۹۸۸ (شروع خط آبی) برابر با ۰.۶۹ بوده است و در صورتی که برابری کامل در داخل هر کشور وجود میداشت این عدد برابر با ۰.۶۰ میبود (خط قرمز). در نتیجه میبینیم که ۷۸ درصد از نابرابری درآمدی جهانی به دلیل نابرابری میان کشورها است (یعنی به این دلیل که ۰.۶۰ /۰.۶۹ = ۰.۸۷ یا ۸۷ درصد است).
این شکل همچنین نشان میدهد که نابرابری درآمدی بین-کشوری به سرعت در حال کاهش بوده است: تا سال ۲۰۱۳، ۷۶ درصد از نابرابری جهانی، نابرابری بین-کشورها بوده است (۰.۴۷/۰.۶۲ = ۰.۷۶).
جدیدترین ضریب جینی برای کل جهان برابر با ۰.۶۲ است. میدانیم که این رقم به ۱ نزدیکتر است (یعنی به وضعیتی که در آن یک نفر کل ثروت جهان را در دست دارد) تا به صفر (یعنی وضعیتی که هیچ نابرابری درآمدیای در جهان وجود ندارد). اما این رقم چه میزانی از نابرابری را واقعاً نشان میدهد؟ برای اینکه ببینیم ضریب جینی را چگونه باید تفسیر کرد، لازم است که قسمت انیشتین در انتهای این بخش را مطالعه کنیم: «ضریب جینی و تفاوتهای درآمدی در سطح جهانی».
شکل ۱۹.۵ سه پیام برای ما دارد:
- عمده نابرابری در سطح جهان میان افراد در کشورهای مختلف است (سری قرمز رنگ): و نه نابرابری بین افراد در یک کشور (تفاوت بین سری آبی و قرمز).
- اما این در حال تغییر است: دو تا از بزرگترین اقتصادها که روزگاری بسیار فقیر بوده اند – یعنی هند و چین – میانگین درآمد خود را با سرعت بیشتری از کشورهای ثروتمندتر افزایش داده اند، که این نابرابری بین-کشوری را کاهش داده، و نیز به این دلیل که نابرابری بین افراد در این کشورها و بسیاری از کشورهای بزرگ دیگر بیشتر شده است، و این نابرابری داخل-کشوری را افزایش داده است.
- نابرابری بین افراد در حال کاهش است: نتیجه خالص این روندهای متضاد، این است که نابرابری در میان افراد جهان شروع به کاهش کرده است.
نگاهی به آینده اقتصادهای ثروتمند: میانجی گمشده؟
نابرابری فزایندهای که در سطح داخلی بسیاری از کشورهای توسعه یافته رخ داده است، مربوط به توزیع متغیر مشاغل است. مشاغل با درآمد پایین و مشاغل با درآمد بالا به لحاظ تعداد افزایش پیدا کرده اند در حالی که مشاغل با درآمد متوسط کمیابتر شده اند. نتیجه حاصل از این وضعیت– مشاغل بیشتر در بالا و پایین نردبان اقتصادی و مشاغل کمتر در پلههای میانی – را «میانجی گمشده» نامیده اند.
دادههای شکل ۱۹.۶ هر دوی این روندها را در اقتصاد آمریکا نشان میدهد. ما اقتصاد آمریکا را به دلیل کیفیت دادههای موجود در مورد این کشور انتخاب کرده ایم، وگرنه روندهای شبیه به این در دیگر کشورهای پردرآمد هم دیده میشوند.
شکل ۱۹.۶ مشاغل را از کم درآمدترین شغلها در پایین تا پردرآمدترین شغلها در بالا، مرتب کرده و بر روی محور افقی، رشد یا کسادی استخدام را پیش بینی میکند.
یادآوری: شکل ۱۹.۶ تنها مشاغلی را نمایش میدهد که طبق برنامه قرار است تغییرات ۱۰۰۰۰ نفری و بالاتر در تعداد کارمندان داشته باشند. عبارت «مختلف» به مشاغل مشابه اشاره دارد. نقطههای آبی رنگ اپراتورهای دستگاه هستند (اپراتورهای ماشینهای بافندگی، اپراتورهای دستگاههای نساجی، اپراتورهای برق، اپراتورهای ماشین آلات، و قالبگیری). خط منفصل افقی میانگین دستمزد ساعتی در میان همه مشاغل در آمریکا در ژوئن ۲۰۱۵ است. خط C شکل، یک فرمول چندجملهای منطبق با دادههای نشان داده شده در جدول است.
نقطهای که با عنوان «۱۹۹۷» مشخص شده است، میانه دستمزد ساعتیای است که اپراتورهای دستگاهی در سال ۲۰۱۵، در صورتی که دستمزدشان نسبت به میانه دستمزد سال ۱۹۹۷ ثابت مانده بود، دریافت میکردند.
نکات زیر درباره دادهها را مورد توجه قرار دهید:
- میانجی گمشده: هم مشاغل با دستمزد بسیار بالا و هم (و بالاخص) مشاغل با دستمزد بسیار پایین، تعداد مشاغل خود را زیاد میکنند، اما عواید استخدامی درمیان مشاغلی که دستمزد متوسط یا حد واسط این دو را دارند محدودیت بیشتری دارند.
- مشاغل، جای کارهایی که سابقاً توسط اعضای خانواده انجام میشدند را میگیرند: بزرگترین افزایشها در حوزه خدمات انسانی، و عمدتاً در حوزه مشاغل مربوط به بهداشت، هستند. این مشاغل در حال رشد، جای کارهایی را میگیرند که روزگاری بدست اعضای خانوادهها انجام میشدند، ازقبیل کمکهای مراقبتی شخصی و کمکهای مربوط به بهداشت خانگی.
- کارهای تکراری به دستگاهها سپرده میشوند: دیجیتالی شدن، تقاضا برای مشاغلی که به امورات تکراری مربوط میشوند، ازقبیل جداکنندههای مرسولههای پستی و اپراتورهای دستگاهها را کاهش میدهد. اموراتی که توسط دستگاه جایگزین نمیشوند یا همچنان پردرآمد باقی میمانند(ازقبیل مشاورهای مالی شخصی، کارآموزآن پرستاری)، یا همچنان کم درآمد مثل شغل نگهداری از سالمندان در خانه.
- کسانی که عواید خود را از مشاغل پردرآمد کسب میکنند، با فناوریهای اطلاعاتی کار میکنند: مشاغل در حال رشد پردرآمد (بیرون از حوزه خدمات انسانی) از قبیل محققان عملیاتی، آمارشناسان، و طراحان وب، مشاغلی هستند که در آنها پردازش اطلاعاتی دیجیتالی، میزان بهره وری کارگران برخوردار از مهارتهای صحیح را افزایش داده است.
- بازندگان، کارگرانی هستند که درآمد متوسط دارند: مشاغلی که در آنها بیکاری و از دست رفتن شغل وجود دارد، دستمزدهای متوسط یا کمتر دارند.
شکل ۱۹.۶ تنها مشاغلی را نشان میدهد که در آنها افزایش یا کاهش شغل، دست کم ۲۰ درصد سطح ۲۰۱۴ خواهد بود و یک تغییر حداقل ۱۰۰۰۰ نفری خواهند داشت. اما همانطور که شکل ۱۹.۷ نشان میدهد، این الگو وقتی به همه مشاغل در کل اقتصاد هم نگاه میکنیم صادق است. روندهای پیش بینی شدهای که در شکلهای ۱۹.۶ و ۱۹.۷ نشان داده شده اند، دست کم از دهه ۱۹۷۰ در آمریکا در کار بوده اند.
US Bureau of Labor Statistics. 2014. ‘Employment Projections’. US Bureau of Labor Statistics. 2015. ‘Occupational Employment Statistics’.
تمرین ۱۹.۲ نابرابری در میان همکلاسیهایتان
- با استفاده از این محاسبه گر ضریب جینی، میزان نابرابری قد در میان همکلاسیهایتان را محاسبه کنید.
- چرا این ضریب جینی اینقدر کوچکتر از ضریب جینی ثروت در شکل ۱۹.۱ است؟
- حالا با استفاده از محاسبه گر، ضریب جینی یک سنجه دیگر (مثلاً سن، وزن، زمان رفت و آمد به دانشگاه، تعداد خواهر و برادر، یا نمره در امتحان اخیر) را محاسبه کنید.
- تفاوت میان این ضریب جینی با ضریب جینی ثروت را تبیین کنید.
پرسش ۱۹.۱ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
شکل ۱۹.۱ نابرابری در ثروت، عواید، و درآمدِ قابل استفاده در آمریکا، سوئد، و ژاپن را با استفاده از ضریبِ جینی نشان میدهد.
براساس این اطلاعات کدامیک از گزارههای زیر صحیح است؟
- در هر سه کشور، ضریبِ جینی برای ثروت بالاتر از ضرایبِ جینی برای عواید است، که این نشاندهنده نابرابری بیشتر است.
- سوئد نسبت به ژاپن از لحاظِ ثروت نابرابرتر است، اما از لحاظِ درآمدِ قابل استفاده برابرتر.
- این گزاره در مورد عواید و درآمدِ قابل استفاده صحیح است. با این حال، سوئد از لحاظِ ثروت نسبت به آمریکا نابرابرتر است.
- در حالی که ضریبِ جینی برای عواید پیش از کسر مالیاتِ سوئد مشابهِ آمریکا و ژاپن است، ضریبِ جینی برای درآمدِ قابل استفاده بسیار پایین تر است، که نشان میدهد مالیاتها و انتقالات در بازتوزیع موثر بوده اند.
پرسش ۱۹.۲ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
در ویدیوی اقتصاددان در عملِ توماس پیکِتی، کدام یک از موارد زیر از جمله عللی محسوب نمیشود که پیکتی برای کاهش درآمدِ افرادِ بسیار ثروتمند در قرنِ بیستم ذکر میکند؟
- ملیسازی داراییها در طول جنگهای جهانی یکی از دلایلی است که پیکتی ذکر میکند.
- رکودِ اقتصادی یکی از دلایلی است که پیکتی ذکر میکند.
- با اینکه تغییراتِ سیاسی میتواند بر توزیعِ ثروت در یک کشور تأثیر بگذارد، اما پیکتی در این ویدیو به انقلاب روسیه اشاره نمیکند.
- ملیسازی داراییها در طول جنگهای جهانی یکی از دلایلی است که پیکتی ذکر میکند.
پرسش ۱۹.۳ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
شکل ۱۹.۶ نقشه پراکندگیِ مشاغل در اقتصاد امریکا را نشان میدهد، که میانه دستمزدِ ساعتی سال ۲۰۱۵ روی محور عمودی، و رشدِ شغلیِ پیش بینی شده برای بازه ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴ را روی محور افقی نشان میدهد:
براساس این اطلاعات، کدامیک از گزینههای زیر صحیح است؟
- مشاغلی که در آنها بیشترین رشد پیشبینی میشود، کمکهای بهداشتی در منزل و کمکهای مراقبتی هستند. اینها خدماتی هستند که زمانی منحصراً در فضای خانواده تولید میشدند اما حالا به شکلی فزآینده توسط کارکنانی بیرون از خانه انجام میشوند.
- مشاغلی که در آنها بیشترین از دست رفتنِ شغلی پیش بینی میشود، مشاغلی هستند که نزدیک به میانگینِ دستمزد یا کمتر از آن قرار دارند که پیشاپیش تحت الشعاعِ فناوریهای جایگزینکننده انسان قرار گرفتهاند، مثلِ خدماتِ پستِ ایمیلی یا اپراتورهای صفحه کنترل.
- بیشترین افزایشها در بخش خدمات انسانی است که غالبِ آنها را حرفههای مرتبط با بهداشت تشکیل میدهند. مشاغلِ با دستمزدِ بالا که مستلزمِ فناوریهای اطلاعات هستند هم طبق پیش بینی رشد خواهند داشت.
- هم مشاغلِ پردستمزد و هم مشاغلِ کم دستمزد طبق پیش بینی بر تعداد مشاغلشان افزوده خواهد شد، در حالی که مشاغلی که در حدواسطِ این دو قرار دارند، چشم اندازِ روشنی از عواید استخدامی در آنها دیده نمیشود.
انیشتین ضریب جینی و تفاوتهای درآمدی در سرتاسر جهان
در فصل ۵ آموختید که ضریب جینی سنجهای از نابرابری است که بصورت نیمی از میانه تفاوت درآمدی نسبی میان همه جفت افراد در جمعیت تعریف میشود.
بیاد داشته باشید که میانه تفاوت درآمدی در میان همه جفتهای جمعیت که آن را با علامت Δ نشان میدهیم، میتواند به این صورت بیان شود: درآمد فرد ثروتمندتر جفت (yr)، منهای درآمد فرد فقیرتر جفت (yp)، که حاصل جمع آن در همه جفتهای جمعیت محاسبه میشود، و بعد تقسیم بر تعداد جفتهای جمعیت (n) میشود. میانه تفاوت نسبی عبارت خواهد بود از این عدد تقسیم بر میانه درآمد یاy.
بنابراین نصف میانه تفاوت نسبی عبارت است از:
اگر این گزاره را بازنویسی کنیم، میبینیم که میانگین تفاوت میان دو فرد جفت شده عبارت خواهد بود از دوبرابر ضریب جینی ضربدر میانه درآمد:
اما تفسیر جالتری هم میتوان از ضریب جینی کرد. اگر کل جفتهای ممکن در جمعیت جهان را حساب کنیم، میانه درآمد در جهان () عبارت خواهد بود از:
در حالی که و را به ترتیب، میانگین درآمدهای طرف ثروتمندتر و طرف فقیرتر هر جفت تعریف کرده ایم. پس حالا میتوانیم فرمول ضریب جینی را برحسب and : بازنویسی کنیم.
آنگاه با تقسیم آن بر خواهیم داشت:
با استفاده از این فرمول آخر، اگر ضریب جینی برای جهان ۰.۶۲ باشد، آنگاه:
این بدان معناست که اگر ضریب جینی ۰.۶۲ باشد، آنگاه در سرتاسر همه جفتهای جمعیت یا در سرتاسر یک نمونه تصادفی انتخاب شده از جمعیت، طرف ثرتمندتر جفت، بطور میانگین 4.2 برابر ثروتمندتر از طرف کم رفاهتر است.
تمرین ۱۹.۳ راه دیگری برای تفسیر ضرایب جینی
با استفاده از شکل ۵.۱۶ ضریب جینی برای درآمد قابل استفاده در دانمارک و افریقای جنوبی را برآورد کنید. برای تبیین تفاوت در نابرابری درآمدی میان این دو کشور، میتوانید از اطلاعات مندرج در ضریب جینی به صورت زیر استفاده کنید: اگر دو نفر صورت تصادفی از جمعیت کشور انتخاب شوند، میانگین نرخ درآمد طرف ثروتمند به درآمد طرف فقیر چقدر خواهد بود؟ برای اینکه بتوانید اطلاعات مندرج در ضریب جینی را به این نرخ تبدیل کنید، براساس فرمول بخش انیشتین، جدولی از نرخ ثروتمند/فقیر برای ضرایب جینی در بازه صفر تا۰.۹ (بر حسب فواصل ۰.۱) بسازید. نتایج خود را بصورت نمودار نمایش دهید. با استفاده از این نتایج، تفاوت در نابرابری میان دانمارک و افریقای جنوبی را تبیین کنید. اگر ضریب جینی برابر با ۱ بود، این فرمول چه معنایی داشت؟
۱۹.۲ ویژگیهای مادرزادی: لنز دیگری برای بررسی نابرابری
بخشی عمدهای نابرابری در جهان امروز را میتوان به نوعی از تفاوتها درمیان افراد برگرداند که افراد تقریباً هیچ دخالتی در آن ندارند، تفاوتهایی از قبیل نژاد، جنس، ملت یا والدین. این نوع تفاوتها را «ویژگیهای مادرزادی» مینامیم. 6
برای اینکه میزان اهمیت ویژگیهای مادرزادی روشن شود، آزمایش فکری زیر را انجام دهید. به شکل ۱.۲برگردید. فرض کنید که تنها چیزی که برایتان اهمیت دارد درآمد است، و باید یکی از گزینههای زیر را انتخاب کنید:
- دهک درآمدیای که در آن قرار دارید را خودتان انتخاب کنید، اما کشوری که در آن بدنیا میآیید بطور تصادفی انتخاب شود.
- کشوری که در آن بدنیا میآیید را خودتان انتخاب کنید، اما دهک درآمدی تان بصورت تصادفی انتخاب شود.
آیا گزینه ۱ (یعنی دهک درآمدی) را انتخاب میکنید یا گزینه ۲ (یعنی کشور) را؟
اگر گزینه ۱ را انتخاب کنید، قطعاً انتخاب خواهید کرد که در بالاترین دهک قرار بگیرید، بطوریکه جایی در عقب شکل ۱.۲ قرار خواهید گرفت. اما کجا؟ شانس بدنیا آمدن شما در نیجریه در سمت چپ و در بریتانیا در سمت راست به یک اندازه است.
اگر گزینه ۲ را انتخاب کنید، میتوانید یکی از کشورهای سمت راست با بالاترین متوسط درآمدی را انتخاب کنید. احتمال اینکه در پایینترین دهک، در جلوی شکل، قرار بگیرید همانقدر است که در بالاترین دهک در عقب شکل.
شهروندی فرد، یکی از بزرگترین ویژگیهای مادرزادی است که بر درآمد موثر است. گذرنامهها و مرزها، فرصتهای پیش روی مردمان از کشورهای مختلف را محدود میکنند. افرادی که از آموزش، ظرفیتها و جاه طلبی یکسان برخوردارند اما هر یک در سویی از یک مرز ملی بدنیا آمده اند، با فرصتهای زندگی بسیار متفاوتی رو به رو میشوند، حالا میخواهد مرز بین مکزیک و ایالات متحده باشد، یا مرز جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) و کره جنوبی، یا دریای مدیترانه که افریقای شمالی را از اروپا جدا میکند. حتی در جایی که مهاجرت آزاد است هم مهاجران غالباً از دسترسی به حقوق سیاسی و کار محروم اند، مثل کشورهای حوزه خلیج و برخی کشورهای آسیای شرقی.
جنسیت و دیگر اشکال نابرابری مقدر
نابرابری مبتنی بر ویژگیهای مادرزادی، در سطح داخلی کشورها نیز وجود دارند:
- کاست: در کشور هند، ناهمسانیهای گستردهای در فرصتهای زندگی وجود دارند که تابع مرزهای موروثی و سلسله مراتبی «کاستی» هستند. کاست، نوعی منزلت اجتماعی است که از برهمنان والا تا دالیتها (که زمانی «نجس» خطاب میشدند) امتداد یافته است.
- تبعیض ساخت یافته: تا سال ۱۹۹۴ رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی، براساس نظام پیچیدهای از موانع نژادی، نابرابری را به شکل ساخت یافتهای درآورده بود.
- استعمارگران و مردمان بومی: در استرالیا، آمریکا و بخش اعظمی از آمریکای لاتین، نابرابری اقتصادی و اجتماعی فوق العادهای میان نوادگان استعمارگران اروپایی و کسانی که از دهها هزار سال پیشتر به این سرزمین پا نهاده اند، وجود دارد.
- نابرابریِ گروهی
- نابرابری میانِ برخی گروههای اجتماعیِ معین (که بطورمثال با گروهبندیهای ازقبیل نژاد، ملیت، کاست، جنسیت یا مذهب مشخص میشوند). همچنین تحت عنوان نابرابری مقولاتی هم شناخته میشود.
نابرابریهای مبتنی بر هویت قومی یا کاست را نابرابریِ گروهی (همچنین با عنوان نابرابری مقولاتی شناخته میشود)،منظور از آنها، نابرابریهای اقتصادی میان افرادی است که بهعنوان بخشی متعلق به مقولات اجتماعی مختلفی که توسط طبقات قدرتمندتر اجتماع تعریف شده، تلقی میشوند. کاستهای هندی نوعی مقوله محسوب میشوند، همانطور در افریقای جنوبی «افریقایی»، «سفید»، «رنگین پوست» و «آسیایی» مقوله محسوب میشوند. نابرابریهای مقدر یا مقولاتی، نابرابریهایی هستند که عمدتاً بر ویژگیهای مادرزادی مبتنی هستند، زیرا فرد به محض تولد عضو یکی از این مقولات است و جابجاشدن در مقولات، اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است.
برای اینکه ببینید جداسازی برحسب نژاد یا دیگر انواع خصلتهای مقولاتی چقدر راحت پدیدار میشود، دو دقیقه زمان بگذارید و بازی زیر را انجام دهید: The Parable of the Polygons.
عامترین شکل نابرابری مقدر یا مقولاتی، نابرابری میان مردان و زنان است. بطور میانگین تفاوتهای اقتصادی متعددی میان زنان و مردان وجود دارد. این مسأله ممکن است کمی گیج کننده بنظر برسد، زیرا زن و مرد، به جز نقش بیولوژیک متفاوتی که در بازتولید دارند، بسیار شبیه هم هستند: والدین مشابه، مدارس مشابه (در بسیاری از کشورها)، وراثت ژنتیکی مشابه در مسائل موثر بر مهارتها و غیره. اما روشن است که اقتصاد، با زنان و مردان برخورد متفاوتی دارد. این مسأله اگرچه در برخی کشورها نسبت به برخی دیگر بیشتر صدق میکند، اما در همه کشورها وجود دارد.
ناهمخوانیهای درآمدی میان مردان و زنان بهعنوان افرادی که به جز جنسیت، افرادی مشابه هستند، یکی از سنجههای این نابرابری است. شکل ۱۹.۸ عواید موردانتظار در کل زندگی (درآمد ناشی از کار) در مورد زنان و مردان را در ایالات متحده که افراد از بدو فارغ شدن از مدرسه تا زمان بازنشستگی بطور تمام وقت کار میکنند نشان میدهد. نتیجه این است که همه تفاوتهایی که در شکل میبینیم، صرفاً به این واقعیت که زنان به دلیل زایمان و بچه داری (بطور میانگین) زمان غیرکاری بیشتری داشته اند مربوط نمیشود.
ازآنجاکه کیفیت تحصیل بطور میانگین میان زنان و مردان تفاوتی ندارد (و دختران هم همچنان در بسیاری از امتحانات نمرههای خوبی میگیرند)، تفاوتهای جنسیتی در حقوق پرداختی، به تفاوت در توانایی شناختی یا کیفیت آموزش مربوط نمیشود. بااین وجود، در هر سطحی از تحصیل، زنان ممکن است انتظار پرداخت حقوق بسیار کمتری از مردان را داشته باشند.
Adapted from Figure 5 in Anthony P. Carnevale, Stephen J. Rose, and Ban Cheah. 2011. The College Payoff. Georgetown University Center on Education and the Workforce. (Note: The average for males is $2,520,286, while for females it is $1,909,714.)
با این حال، این شکل همچنین نشان میدهد که تحصیل بیشتر، به درآمد بیشتری در طول دوره زندگی منجر میشود و زنانی که تحصیل دانشگاهی شان را به اتمام میرسانند (یعنی درجه لیسانس) میتوانند نسبت به مردانی که تحصیلشان را پس از پایان دبیرستان رها کرده اند، انتظار درآمد بیشتری داشته باشند.
در بسیاری از بخشهای جهان، دختران تحصیل بسیار کمتری نسبت به پسران دریافت میکنند، اما همانطور که شکل ۱۹.۹ نشان میدهد، هم در آمریکا و هم در فرانسه، دختران همان تعداد سالهایی را به مدرسه میروند که پسران، و در برزیل حتی سالهای بیشتری را. کشورهایی مثل چین و اندونزی، که در آنها زنان به لحاظ تاریخی در معرض محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی چشمگیری بوده اند، عملاً شکاف جنسیتی در تعداد سالهای تحصیل را حذف کرده اند، و هند، با اینکه بسیار از آنها عقبتر است، به سرعت در حال نزدیک شدن به این نقطه است.
The World Bank. 2016. IIASA/VID Educational Attainment Model. Dataset produced by the International Institute for Applied Systems Analysis (IIASA) in Luxemburg, Austria and the Vienna Institute of Demography, Austrian Academy of Sciences. Educational Attainment Statistics.
نابرابری بین-نسلی
علاوه بر تفاوتهای مقدری چون ملت، جنسیت، نژاد یا گروه قومی، منبع دومی از نابرابری در سطح ملت نیز وجود دارد که موروثی است. ممکن است ثروتمند یا فقیر بودن شما، صرفاً به این دلیل باشد که والدین ثروتمند یا فقیری دارید.
دویست سال پیش، در بسیاری از کشورها این واقعیت مسلم انگاشته میشد که کسی ممکن است صرفاً به دلیل فقیربودن والدینش یک زندگی فقیرانه را پیش رو داشته باشد، یا کس دیگری مالکیت بنگاه اقتصادی و منزلت اجتماعی پدرش را به ارث ببرد بی آنکه لازم باشد اثبات کند که بهترین وارث این شغل است. ظاهراً به ارث بردن نابرابری از یک نسل به نسلی دیگر، بخشی از روند طبیعی امور است.
اما این وضعیت با گسترش آموزش عمومی، و در برخی کشورها با کاهش تبعیض علیه فقرا بخاطر نژاد، مذهب یا صرفاً بخاطر خاستگاه پست شان، تغییر کرده است. در برخی کشورها، منزلت اقتصادی امورات والدین یک فرد در موفقیت اقتصادی فرزندانشان اهمیت زیادی دارد؛ در برخی کشورهای دیگر، تفاوت میان والدین تنها به شکل کمرنگی به فرزندانشان انتقال داده میشود.
- انتقالِ بیننسلیِ تفاوتها
- فرآیندهایی که بواسطهی آن منزلتِ اقتصادی پسران و دخترانِ بالغ، با منزلتِ اقتصادیِ والدین شباهت پیدا میکند. همچنین نگاه کنید به: کشسانیِ بیننسلی، تحرکِ بیننسلی.
عبارت انتقال بین نسلی تفاوتهای اقتصادی انتقالِ بیننسلیِ تفاوتها به فرآیندهایی اشاره دارد که بواسطه آنها منزلت اقتصادی پسران و دختران بالغ، به منزلت اقتصادی والدینشان شباهت پیدا میکند. این فرایند انتقال شکلهای متعددی به خود میگیرد:
- فرزندان، ثروت والدینشان را به ارث میبرند.
- ساختمان ژنتیکی فرزندان شبیه والدین است.
- از طریق تأثیرات والدینی در تربیت فرزندان، والدین و فرزندان، ترجیحات و هنجارهای اجتماعی مشابه و همچنین دانش و مهارتها و ارتباطات اجتماعی بیرون از مدرسه مشابهی را تجربه میکنند.
- نابرابری بیننسلی
- اینکه تفاوت در نسلهای والدین تاچه اندازه به نسل بعدی انتقال پیدا میکنند، که بواسطه کشسانیِ بیننسلی و همبستگیِ بیننسلی سنجیده میشود. همچنین نگاه کنید به: کشسانی بیننسلی، تحرکِ بیننسلی، انتقالِ بیننسلیِ تفاوتها.
نابرابری بیننسلی در جایی اتفاق میافتد که این فرآیندها به شباهتی در منزلت اجتماعی والدین و فرزندان منجر میشود: افراد مرفهتر فرزندان شان هم مرفهتر میشوند در حالی که فقیرتران فرزندانشان هم رفاه کمتری دارند.7
اقتصاددانان و جامعه شناسان، برای سنجش نابرابری بین نسلی، والدین را بر اساس درآمد یا ثروتشان دسته بندی میکنند و سپس نگاه میکنند که فرزندان شان به هنگام بزرگسالی به چه درآمد یا ثروتی میرسند. آنها تأیید دارند که نابرابری بین نسلی گستردهای وجود دارد. کودکانی که والدینشان درآمد بالایی دارند، احتمال اینکه خودشان هم در بزرگسالی به درآمد بالایی برسند بیشتر است و کودکانی که از خانوادههای کم درآمد میآیند، احتمالاً در بزرگسالی خودشان هم درآمد پایینی خواهند داشت.8
این همان چیزی است که در شکل ۱۹.۱۰ میبینیم که به ما سنجهای از نابرابری بین نسلی مردان در آمریکا (قاب سمت چپ) و دانمارک (قاب سمت راست) بر اساس عواید ناشی از کار (یعنی دستمزد یا حقوق) میدهد. میله بلند در قاب سمت چپ یعنی آمریکا به این معناست که از میان کسانی که پدرانشان پنج دهک پایین توزیع درآمدی قرار دارند، ۴۰ درصد خودشان هم در پنج دهک پایین قرار میگیرند، در حالی که ۷ درصد در پایان به پنج دهک بالایی میرسند. در مقابل، ۳۶ درصد از کسانی که در پنج دهک بالا بدنیا آمده اند خودشان هم در پنج دهک بالایی میمانند – میله بلند بنفش رنگ در سمت راست.
Table 14 in Markus Jäntti, Bernt Bratsberg, Knut Røed, Oddbjørn Raaum, Robin Naylor, Eva Österbacka, Anders Björklund, and Tor Eriksson. 2006. ‘American Exceptionalism in a New Light: A Comparison of Intergenerational Earnings Mobility in the Nordic Countries, the United Kingdom and the United States.’ Discussion Paper Series 1938. Institute for the Study of Labor.
یکی از دلایل اینکه فرزندان ثروتمندان تمایل دارند که ثروتمندتر از فرزندان فقرا باشند، حمایت مالیای است که والدین ثروتمند از فرزندان خود به عمل میآورند، چه در طول حیات والدین و چه به هنگام مرگ و در قالب ثروت ارثی. علت اینکه عواید والدین و فرزندان در آمریکا تمایل به شباهت دارند تا حدی به این دلیل است که فرزندان افراد ثروتمندتر، تحصیل بیشتر و با کیفیتتری را دریافت میکنند. آنها همچنین از شبکهها و ارتباطات والدینشان که دسترسی به بازار کار را تسهیل میکند نیز برخوردار هستند.
دادههای مربوط به دانمارک در قاب سمت راست، زمین بازی همسطحتری را نشان میدهند. در مقابل ۴۰ درصد آمریکا، تنها ۲۵ درصد از کسانی که در پنج دهک بالای درآمدی جمعیت بدنیا آمده اند خودشان هم در همان پنج دهک باقی میمانند. این بدان معناست که کسانی که والدین نسبتاً فقیرتر دارند، در دانمارک محرومیت کمتری را تجربه خواهند کرد. به همین ترتیب، درمقابل ۳۶ درصد آمریکا، تنها ۳۳ درصد از کسانی که در پنج دهک پایین درآمدی در دانمارک بدنیا آمده اند، خودشان هم در همان پنج دهک باقی میمانند. براساس این اطلاعات، ما تیجه خواهیم گرفت که نابرابری بین نسلی در دانمارک پایین از ایالات متحده است، با اینکه ظاهراً هنوز زمین بازی کاملاً هم سطحی ندارد.
- کشسانیِ بیننسلی
- وقتی والدین و فرزندانِ بالغِ آنها را با هم مقایسه میکنیم، کشسانیِ بیننسلی عبارت است از درصدی از تفاوتِ منزلتِ نسلِ دوم که به ۱ درصد تفاوت در منزلتِ نسل والدین مربوط میشود. همچنین نگاه کنید به: نابرابری بیننسلی، تحرکِ بیننسلی، انتقالِ بیننسلیِ تفاوتها.
سنجهای که بتواند نرخ کلی نابرابری بین نسلی در یک جامعه را خلاصه کند «کشسانی بین نسلی» درآمد یا ثروت کشسانی بیننسلی است. برای اینکه ببینیم این سنجه چه چیزی را اندازه میگیرد، دو زوج پدر و فرزند را در نظر بگیرید. پدر زوج اول ثروتمندتر از پدر زوج دوم است. کشسانی بین نسلی اندازه میگیرد که فرزند پدر مرفهتر، تا چه اندازه ثروتمندتر از فرزند پدر کم رفاهتر خواهد بود. مثلاً کشسانی ۰.۵ به این معناست که اگر یک پدر ۱۰ درصد ثروتمندتر است، پس فرزند او هم وقتی به سن بزرگسالی برسد بطور متوسط ۵ درصد ثروتمندتر از فرزند پدر دیگر خواهد بود. هرچه کشسانی بین نسلی بالاتر باشد، شدت انتقال بین نسلی منزلت اقتصادی هم بیشتر خواهد بود و سطح نابرابری بین نسلی هم بالاتر خواهد بود. در جامعهای که کشسانی بین نسلی بالاتری دارد تحرک بیننسلی پایین است.
اصطلاح کشسانی بین نسلی، هیچ ربطی به معنای عام واژه کشسانی ندارد. اما این مفهوم هم مثل کشسانی قیمتی تقاضا برای یک کالا، به درصد تغییر در چیزی مربوط میشود که به درصد تغییر در چیزی دیگر مرتبط است.
- تحرکِ بیننسلی
- تغییراتِ منزلتِ اقتصادی و اجتماعی میانِ والدین و فرزندان. تحرکِ روبهبالا هنگامی است که منزلت فرزند بالاتر از منزلتِ والدین است. تحرکِ روبهپائین، عکسِ آن است. یک سنجهی رایج برای سنجیدنِ تحرک بیننسلی، همبستگیِ میانِ جایگاههای والدین و فرزندان است (مثلاً در تعداد سالهای تحصیل یا درآمدشان). سنجهی دیگر کشسانی بیننسلی است. همچنین نگاه کنید به: کشسانی بیننسلی، انتقال بیننسلیِ تفاوتها.
رابطه میان یک سنجه نابرابری بین نسلی از قبیل کشسانی بین نسلی، و شدت نابرابری میان اعضای یک جمعیت در یک نقطه معین از زمان چیست؟ به دلایل مختلفی ممکن است فکر کنید که این دو در یک راستا تغییر میکنند.
شکل ۱۹.۱۱ شواهدی درباب رابطه میان کشسانی بین نسلی عواید و نابرابری عواید در یک لحظه معین از زمان را نشان میدهد. اشاره ما به نابرابری عواید در یک لحظه معین از زمان است، و این نابرابری عواید را با استفاده از ضریب جینی برای درآمد بهعنوان نوعی نابرابری متقاطع اندازه میگیریم. توجه داشته باشید که ما تأثیر مالیاتها و کسورات دولتی را در شکل ۱۹.۱۱ و در محاسبه هم نابرابری درآمدی و هم انتقال بین نسلی عواید، دخالت نداده ایم، زیرا چیزی که برای ما اهمیت دارد آن دسته از تحرکات این دو بعد نابرابری است که مستقل از سیاستهای دولتی هستند.
Miles Corak. 2013. ‘Inequality from Generation to Generation: The United States in Comparison.’ In The Economics of Inequality, Poverty, and Discrimination in the 21st Century, edited by Robert S. Rycroft. Santa Barbara, CA: Greenwood Pub Group; Wen-Hao Chen, Michael Förster, and Ana Llena-Nozal. 2013. ‘Globalisation, Technological Progress and Changes in Regulations and Institutions: Which Impact on the Rise of Earnings Inequality in OECD Countries?’. Working Paper Series 597. LIS.
شکل نشان میدهد که در کشورهای مورد بررسی، در حالتی که نابرابری بین نسلی بالاتر است، نابرابری در عواید در هر لحظه خاص از زمان نیز تمایل به بالاتر بودن دارد. آمریکا، بریتانیا و ایتالیا نمونه کشورهایی هستند که هم نابرابری متقاطع بالاتر و هم نابرابری بین نسلی بالاتری دارند. در سایر کشورها (از قبیل، نروژ، دانمارک و فنلاند) هم نابرابری بین نسلی و هم نابرابری متقاطع کاملاً محدود هستند. اما برخی کشورها، برحسب اینکه کدام نوع از نابرابری در آنها پررنگتر است، با هم تفاوت دارند. برای مثال کانادا و سوئیس را با هم مقایسه کنید.
آیا نابرابری متقاطع، سبب نابرابری بین نسلی میشود، یا برعکس، یا هر دو، یا هیچکدام؟ میدانیم جوامعی که از که از یک فرهنگ قوی عدالت و برخورد برابرانه برخوردارند مثل دانمارک، سیاستهایی را بکار میگیرند که نابرابری بین افراد در یک لحظه معین از زمان را کاهش دهند، از جمله مزایای چشمگیری که به بیکاران و بازنشستگان از طریق دولت رفاه اختصاص میدهند. درعین حال، این کشورها تلاش میکنند تا نابرابری بین نسلی را از طریق فراهم کردن فرصتهای برابر برای آموزش با کیفیت و همچنین از طریق دیگر سیاستهای معطوف به کاهش انتقال بین نسلی منزلت اقتصادی نیز کاهش دهند. این بخشی از تبیین تفاوت میان دانمارک و آمریکا در شکل ۱۹.۱۰ است.
سرچشمه احتمالی دیگری برای همبستگی در شکل ۱۹.۱۱، این است که در هر دوره (یک نسل مثلاً) برخی افراد از شانس خوبی برخوردار میشوند – مثلاً ساکن منطقهای هستند که در حال تجربه یک دوره شکوفایی اقتصادی است در حالی که دیگران با بدشانسی رو برو هستند - ، یا با بیماری جدیای رو به رو میشوند (حالا چه خودشان و چه دیگر اعضای خانواده شان)، با حاملگی ناخواسته، ورشکستگی شغلی، و یا با وضعیتی که تحول فناوری یا تغییر در الگوی تقاضا، از ارزش مهارتهایشان میکاهد. این «شوکها» نابرابری بیشتری در هر نسل ایجاد میکنند.
اگر داشتن والدین پردرآمد، پسران و دخترانشان را به هنگام بزرگسالی با فرصتها یا مزایای اقتصادی رو برو میکند، اما این شوکها حتی پس از درگذشت والدین هم تأثیر خود را ادامه میدهند. ممکن است پدر کسی تنها با خوش شانسی ثروتمند شده باشد، اما بازهم پسر یا دختر او بواسطه ارث ثروتمند خواهند بود (یا دست کم ثروتمندتر از آنچه خودشان بوده اند).
بنابراین، در کشورهایی که نابرابری بین نسلی چشمگیر است، مثلاً در آمریکا، ایتالیا و بریتانیا، کم درآمدی یا پردرآمدی ناشی از شانس یا بدشانسی نیز به نسل بعدی منتقل میشود و تأثیر آن به همه شوکهای ناشی از خوش شانسی یا بدشانسی که نسل بعدی تجربه میکند افزوده میشود.
حالا دیگر برخی واقعیتهای کلی درباره نابرابری در سرتاسر جهان را میدانید. با آگاهی به این واقعیتها، میپرسیم که نابرابری درآمدی چه اشکالی دارد، اگر اساساً مشکلی دارد؟
تمرین ۱۹.۴ چگونه نابرابریهای مادرزادی از نسلی به نسل دیگر پابرجا باقی میمانند
- با داستان ییچن، رنفو، استفانی و مارک برگردید و کلیه ویژگیهای مادرزادی موثر بر موفقیت یا شکست مالی آنها را مشخص کنید.
- دلایلی ذکر کنید که چرا نابرابری بین نسلی و نابرابری درمیان اعضای جمعیت در یک زمان معین همبستگی مثبت دارند.
پرسش ۱۹.۴ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
شکل ۱۹.۱۰ سهمِ فرزندان از یکپنجمِ عواید مشروط به یکپنجمِ عوایدِ پدر را در آمریکا و دانمارک به ترتیب نشان میدهد.
براساس این اطلاعات، کدامیک از گزینههای زیر صحیح است؟
- کشسانیِ بیننسلی در آمریکا بیشتر از دانمارک است، و این ادعای تحققِ رویای آمریکایی را تقویت نمیکند.
- ستونِ بنفش در قسمتِ بالا و سمتِ چپِ شکل (قاب سمت چپ) این اطلاعات را نشان میدهد.
- درصدِ پدرانِ ثروتمندترین ۲۰% که فرزندانشان هم در ثروتمندترین ۲۰% قرار گرفتهاند، در دانمارک و آمریکا قابل مقایسه است: ۳۳.۷% در مقابل ۳۶%.
- نمودارها نشان میدهند که در دانمارک، مزیتِ متولدشدن در یک خانوادهی ثروتمند نسبتاً کمتر و قطعاً عدممزیتِ تولد در خانواده فقیر هم نسبت به آمریکا کمتر است. علت آن میتواند تلاش دانمارک برای بهبودِ تحرکِ بیننسلی از طریقِ، مثلاً، ارائه فرصتهای برابر برای تحصیلاتِ باکیفیت و کاهشِ اهمیتِ ثروتِ ارثی است.
۱۹.۳ نابرابری درآمدی چه اشکالی دارد، اگر اساساً مشکلی دارد؟
در نوامبر سال ۲۰۱۶ از دانشجویان ورودی رشته اقتصاد در دانشگاه هامبولت برلین پرسیدیم که «بهنظر شما ضروریترین مسألهای که امروزه اقتصاددانان باید به آن بپردازند کدام است؟» پاسخهای آنها را در شکل ۱۹.۱۲ آورده ایم و سایری هر کلمه یا عبارت نشاندهنده فراوانی اشاره به آن عبارت یا کلمه است. در دیگر دانشگاههای جهان هم دانشجویان پاسخهای مشابهی داده اند.
نابرابریهای ذهنی، ایدهآل و واقعی
یکی از دلایلی که نابرابری بهعنوان یک مسأله بنظر میآید این است که بسیاری از افراد فکر میکنند میزان نابرابری موجو بسیار زیاد است.
مایکل نورتون، استاد علوم اداری، و دانیل آریلی، روانشناس و اقتصاددان رفتاری، از نمونه بزرگی از آمریکاییها پرسیده است که بنظرشان ثروت آمریکا چگونه باید توزیع شود:مثلاً چه کسری ازآن باید به ثروتمندترین ۲۰ درصد برسد؟ همچنین از آنها خواسته شد تا برآورد خود از توزیع فعلی ثروت را بیان کنند. 9
شکل ۱۹.۱۳ نتایج را نشان میدهد؛ سه میله بالایی توزیعی را نشان میدهد که گروههای مختلف آن را ایدهآل میدانند، و چهارمین میله توزیع ثروتی است که بنظر آنها واقعاً و عملاً در آمریکا وجود دارد. میلههای بالایی نشان میدهند که بنظر آمریکاییها تنها کمی بیش از ۳۰ درصد کل ثروت باید در دست ثروتمندترین ۲۰ درصد جمعیت باشد – حدی از نابرابری مطلوب تلقی میشود اما نه میزان زیادی. حالا این را به میله چهارم (»برآورد«) مقایسه کنید که نشان میدهد آنها فکر میکنند ۲۰ درصد ثروتمند جامعه حدود ۶۰ درصد ثروت را در اختیار دارند. میله پایینی توزیع واقعی را نشان میدهد. در واقعیت، یک پنجم ثروتمند جامعه ۸۵ درصد ثروت را در اختیار دارد. توزیع واقعی درآمد، بسیار نابرابرتر از تصور و برآورد عمومی است- و تمایز شدیدی با نابرابری کمتری که مورد انتظار مردم است نشان میدهد.
Adapted from Figures 2 and 3 in Michael I. Norton and Daniel Ariely. 2011. ‘Building a Better America—One Wealth Quintile at a Time’. Perspectives on Psychological Science 6 (1): pp. 9–12.
گروههای مختلف در سطح گستردهای بر سر توزیع ایدهآل ثروت توافق دارند. آمریکاییهای با درآمد سالانه بالای ۱۰۰۰۰۰ دلار، سهمی که باید نصیب ۲۰ درصد بالای جامعه شود را اندکی بیشتر از سهمی که افراد دارای درآمد سالانه کمتر از ۵۰۰۰۰ اعلام میکنند، میدانند. دو نکتهای که در شکل نشان داده نشده است: طرفداران حزب دموکرات توزیع عادلانهتری را نسبت به طرفداران حزب جمهوری خواه طلب میکنند، و زنان برابری بیشتری را نسبت به مردان میخواهند. با این حال، تفاوت میان این گروهها کوچک است.
چرا نابرابری ناعادلانه است؟
با اینکه ظاهراً اجماعی درباره نتایج مطلوب در آمریکا وجود دارد، خط مشیهای معطوف به بازتوزیع درآمد و ثروت در آمریکا بسیار جنجال برانگیز میشوند و با شور و شوق زیاد مورد بحث قرار میگیرند – که البته در اغلب کشورها همینطور است. تفاوتهای موجود در منافع-شخصی به این بحثها دامن میزند. آمریکاییهای ثروتمند با بازتوزیع به نفع فقرا مخالف اند اما آمریکاییهای فقیرتر از آن حمایت میکنند.
اما همانطور که از آزمایشهای فصل ۴ برمیآید، نفع-شخصی تنها بخشی از توضیح است. تفاوت دیگر این است که افراد باورهای متفاوتی درباره علت فقیربودن فقرا و اینکه ثروتمندان چگونه ثروتمند شدند دارند. در شرایط ازمایشگاهی، افراد غالباً احساسات عدالت خواهانه شدیدی از خود نشان میدهند و حاضراند از مبالغ پولی هنگفتی صرفنظر کنند تا مطمئن شوند که نتیجه حاصله با ایدهآلهای عدالت اقتصادی خوانایی دارند.
برای مثال، پاسخگویان در بازی اولتیماتوم پیشنهادی را که بنظرشان ناعادلانه میرسد رد میکنند، و ترجیح میدهد که هیچ چیز دریافت نکنند و همین سرنوشت را به پیشنهاددهنده هم تحمیل کنند تا اینکه به برخورد ناعادلانه با خود رضایت بدهند. هم فقیر و هم ثروتمند ممکن است سطح بالای نابرابری را ناعادلانه بدانند و فکر کنند که دولت باید ناهمواریهای درآمدی را اصلاح کند، حتی اگر به معنای رأی دادن به سیاستهایی باشد که درآمد قابل استفاده رأی دهنده را کاهش میدهد.
در فصل ۵ درباره اختلاف نظرات درباره عدالت خواندیم، نظراتی که نه بر مبنای بازی افراد در بازیهای آزمایشی، که بر اصول اخلاقی بنا شده اند. نظریههای رویه-محور، بهعنوان ایدههایی در باب عدالت که بر چگونگی پیدایش نابرابری بنا شده اند، تمرکزشان بر «چقدر» فقیر یا ثروتمندبودن افراد نیست، بلکه با «چرایی» فقیر یا ثروتمندبودن فرد سروکار دارند.
کریستینا فونگ اقتصاددان، قصد داشت بفهمد که آیا مردم، وقتی پای حمایت یا مخالفت سیاسی شان با خط مشیهای معطوف به افزایش درآمد فقرا که بودجه آن از مالیات عمومی تأمین میشود درمیان باشد، بازهم به همین شیوه فکر میکنند؟ او متوجه شد که فردی که سخت کوشی و ریسک-پذیری را برای موفقیت اقتصادی ضروری میداند به احتمال کمتری از بازتوزیع به نفع فقرا حمایت خواهد کرد تا فردی که فکر میکند کلید موفقیت، ارث بردن، سفید بودن، ارتباطات یا والدین فرد است.
نتایج مطالعه او در شکل ۱۹.۱۴ آمده است. توجه داشته باشید که سفید پوستانی که فکر میکنند سفید بودن عامل مهمی در جلوافتادن فرد است شدیداً از بازتوزیع به نفع فقرا حمایت میکنند- تبعاً به این دلیل که باور دارند فرآیندی که موفقیت اقتصادی را تعیین میکند ناعادلانه است.
Figure 5.3 in Samuel Bowles. 2012. The New Economics of Inequality and Redistribution. Cambridge: Cambridge University Press; Christina Fong, Samuel Bowles, and Herbert Gintis. 2005. ‘Strong Reciprocity and the Welfare State’. In Handbook of Giving, Reciprocity and Altruism. Edited by Serge-Christophe Kolm and Jean Mercier Ythier. Amsterdam: Elsevier.
این بدان معناست که برای بسیاری از افراد، پرسش «چه میزان از نابرابری را بیش از حد میدانید؟» را نمیتوان پاسخ داد مگر اینکه بدانیم چرا یک خانواده یا فرد ثروتمند یا فقیر است. بسیاری بر این عقیده اند که درآمد در صورتی ناعادلانه است که به شکل چشمگیری تابع آنچه ما «ویژگیهای مادرزادی» (یا نابرابری مقدر) مینامیم – نژاد، جنسیت یا کشور- باشد. نابرابریهای ناشی از سخت کوشی یا ریسک-پذیری با احتمال کمتری مسأله تلقی میشوند.
تمرین ۱۹.۵ توزیع ثروت تخمینی، ایدهآل و واقعی
با استفاده از این محاسبه گر ضریب جینی ضرایب جینی برای مالکیت ثروت ناشی از توزیعهای ثروتی تخمینی، ایدهآل و واقعی در شکل ۱۹.۱۳ را تعیین کنید.
نکته: دادههای را باید با نگاه کردن به جدول استخراج کنید.
تمرین ۱۹.۶ زمین بازی هموار
وقتی از «نابرابری بیش از حد» میگوییم، برخی از افراد به ضریب جینی که نابرابری را در یک نقطه معین از زمان میسنجد نظر دارند، در حالی که برخی دیگر بیشتر به نابرابری بین نسلی توجه دارند.
- با در نظر گرفتن دو خانواده فرضی در هریک از دو کشور کانادا و سوئیس، ترکیب نابرابری درآمدی متقاطع و نابرابری درآمدی بین نسلی در کانادا و سوئیس را که در شکل ۱۹.۱۱.
حالا فکر کنید که چه منحنیهای نابرابریای میتوانستید در این شکل رسم کنید که نشان دهنده ترکیباتی از نابرابری متقاطع و نابرابری بین نسلی که از نظر شما به یک اندازه عادلانه هستند باشند.
- اگر تنها به ضریب جینی اهمیت میدادید و نابرابری را نامطلوب میدانستید، این منحنیها چه شکلی پیدا میکردند؟
- اگر تنها به کشسانی بین نسلی اهمیت میدادید و نابرابری را نامطلوب میدانستید، منحنیهای بی تفاوتی شما چه شکلی پیدا میکرد؟
- در شکل ۱۹.۱۱ منحنیهای بی تفاوتی را برحسب ترجیحاتی که شخصاً درباره نابرابری متقاطع و بی نسلی دارید رسم کنید. براساس این منحنیهای بی تفاوتی، کشورها را از ثروتمند به فقیر مرتب کنید.
۱۹.۴ چه میزان از نابرابری بیش از حد (یا ناچیز) محسوب میشود؟
میدانیم که ویژگیهای مادرزادی اهمیت دارند. اما حتی اگر زمین بازی هم هموار میبود (یعنی ویژگیهای مادرزادی اهمیت نداشتند) باز هم با این سوال رو به رو بودیم: برندگان، در مقایسه با بازندگان، چقدر باید ثروتمندتر باشند؟
لنزی برای بررسی بی عدالتی: پرده جهل
برای فکر کردن به این پرسش، فرض کنید که در یک جهان فرضی هستید که از شما (در کنار باقی شهروندان) خواسته شده است که الگویی از جامعه ایدهآل خود ارائه دهید. دو گروه یا طبقه با اندازه برابر وجود دارند که یکی «فقیرتر» و دیگر «ثروتمندتر» نامیده میشود. پس از پاسخ دادن به این سوال که «طبقه ثروتمند چقدر باید ثروتمند باشد و طبقه فقیر چقدر فقیر؟»، باید در این جامعه زندگی کنید.
اما یک نکته مهم هم وجود دارد: اینکه خودتان در چه طبقهای زندگی کنید، مسألهای است که پس از اینکه میزان نابرابر بودن جامعه را تعیین کرده اید، بصورت تصادفی و با پرتاب یک سکه مشخص خواهد شد.
این آزمون فکری همان چیزی است که فیلسوف آمریکایی جان رالز که در فصل ۵ با او آشنا شدیم، آن را اصطلاحاً انتخاب یک قرارداد اجتماعی از پشت پرده جهل نامیده است. «پرده جهل» تضمینی است که موقعیت خودمان در جامعهای که طراحی میکنیم مشخص نباشد.
در پس این ابزار غریب موسوم به پرده، مفهوم مهمی نهفته است. ایده بنیادی رالز این است که عدالت باید بیطرفانه باشد. نباید گروهی را بر گروهی دیگر برتری دهد، و پرده جهل باعث میشود که به این شیوه فکر کنیم (زیرا هنوز نمیدانیم که در چه گروهی قرار خواهیم گرفت). رالز از ما میخواهد به گونهای به عدالت فکر کنیم که انگار:
[هیچ]کس جای خود در جامعه، موقعیت طبقاتی یا منزلت اجتماعی خود را نمیداند، و از شانس خود در توزیع داراییها و تواناییهای طبیعی، هوش و قوت و این قبیل ویژگیها، بی خبر است. (نظریه عدالت، ۱۹۷۱)
اگرچه نظریه رالز به ما نمیگوید که چه میزان از نابرابری باید وجود داشته باشد، اما راهی برای نگریستن به این مسأله را پیشنهاد میکند.
نابرابری مقرونبهصرفه
علم اقتصاد ابزارهایی به ما میدهد که بررسی کنیم چه ترکیباتی از ثروتمند و فقیر مقرونبهصرفه اند، و اینکه چگونه باید تعیین کنیم که کدامیک از این ترکیبات نسبت به بقیه ترجیح دارند.
اجازه بدهید یک راه برای پاسخ دادن به این پرسش که «ثروتمندان باید چقدر ثروتمند باشند و فقرا چقدر فقیر» را امتحان کنیم. فرض کنید که بگوییم نباید هیچ تفاوتی میان درآمد ثروتمندان و فقرا وجود داشته باشد. فرض کنید که در این مورد هر دو طبقه سالانه ۱۰۰۰۰۰ دلار (به ازای هر بزرگسال) دریافت کنند. این حالت را در نقطه E (نقطه برابری) روی شکل ۱۹.۱۵ میبینیم، یعنی در نقطهای که خط ۴۵ درجه کلیه نقاط برابری درآمدی میان دو طبقه را نشان میدهد (بطوریکه در حقیقت واژههای ثروتمند و فقیر بی معنا میشوند). شکل درآمد سالانه به ازای هر بزرگسال در طبقه ثروتمند و طبقه فقیر را روی دو محور جداگانه نشان میدهد.
آیا این انتخاب شما خواهد بود؟ در این نسخه از جامعه ایدهآل، شما اساساً با ریسک فقیرترشدن نسبت به دیگران پس از پرتاب سکه روبرو نیستید. اما بهعنوان یک اقتصاددان، ممکن است فکر کنید که برابری کامل در جامعه، به این معنا خواهد بود که افراد دیگر مشوقهای کافی برای کارکردن، تحصیل، و پذیرش ریسک نوآوری و سرمایه گذاری را نخواهند داشت بطوریکه میزان کمی از نابرابری به نفع همه خواهد بود. در شکل، نقاط بین E و R ترکیبات ممکنی را نشان میدهند که در آنها ثروتمندان ثروتمندتر از فقرا خواهند بود اما فقرا هم نسبت به زمان برابری کامل ثروتمندتر خواهند بود. به عبارت دیگر، در هر یک از این نقاط، منجمله نقطه E، یک معامله برد-برد امکانپذیر است: دادن درآمدی بیشتری به ثروتمندان باعث میشود که فقرا هم ثروت بیشتری داشته باشند.
با مقایسه این دو نقطه ملاحظه میکنید که نقطه E فاقد کارایی پارتویی است زیرا هم فقرا و هم ثروتمندان در نقطه R رفاه بیشتری نسبت به نقطه E دارند. توزیع درآمدی در نقطه R هم توزیعی است که در آن فقرا، همانطور که مرز مقرونبهصرفهگی نشان میدهد، تا بیشترین حدی که در این اقتصاد ممکن است ثروتمند هستند. این همان نقطهای است که رالز آن را ترجیح میداد (و به همین علت آن را با حرف اول نام او یعنی R نامیده ایم).
آیا شما نقطه R را انتخاب خواهید کرد؟ توجه داشته باشید که بالاتر از R مرز بسیار پرشیب است. این بدان معناست که میتوان با کاهش اندکی در درآمد فقرا، ثروتمندان را بسیار ثروتمندتر کرد.
خط منحنی قرمزرنگی از نقاط R و E (و سایر نقاط بالاتر از R) میگذرد، مرز مقرونبهصرفهگی توزیعات درآمدی برای اقتصاد موردبررسی است. ما فرض میکنیم که دولت میتواند سیاستهایی را در پیش بگیرد که به یکی از این نقاط مقرونبهصرفه برسد، اما در فصل 22 محدویتهای توان دولت برای این کار را که به کوچکتر شدن مجموعه مقرونبهصرفهگی منجر میشوند نیز معرفی خواهیم کرد. در اینجا هم مثل همه مرزهای مقرونبهصرفهگی، شیب همان نرخ نهایی تبدیل است. در این مورد، بحث بر سر تبدیل زیان درآمدی فقرا به عواید درآمدی ثروتمندان است.
اگر نقطه R پیشنهاد شده بود، آیا حاضر بودید که دیگر نقاط بالاتر روی مرز مقرونبهصرفهگی را نیز بررسی کنید؟ فراموش نکنید که پس از پرتاب سکه، شما با احتمال یکسان (یک دوم) یا درآمد ثروتمندان را خواهید داشت یا درآمد فقرا را، پس میدانید که:
اگر صرفاً به حداکثرسازی درآمد احتمالی خود اهمیت بدهید و شدت نابرابری برایتان اهمیتی نداشته باشد، نقطه A را انتخاب خواهید کرد، یعنی نقطهای که در آن عواید درآمدی ثروتمندان دقیقاً با زیان درآمدی فقرا برابر است، بطوریکه نرخ نهایی تبدیل برابر با یک است.
اما بعد از نقطه A نابرابری آنقدر شدید خواهد بود که میانگین درآمد افت خواهد کرد و ثروتمندان برش بزرگتری از یک کیک کوچکتر را تصاحب خواهند کرد. این درصورتی اتفاق میافتد که فقرا به اندازه کافی برای سخت کوشی تغذیه نشده باشند، یا آنقدر نسبت به شرایط خود خشمگین باشند که ثروتمندان را ترغیب کنند که بخشی از منابع اقتصادی را از بخش تولید کالا و خدمات به مراقبت از ثروت خود منتقل کنند، که اینکار کل خروجی را کاهش خواهد داد. اگر به شکل ۱۹.۳۰ ج نگاه کنیم، میبینیم که داده ایی که جوامعه نابرابرتر (ازقبیل آمریکا، بریتانیا و ایتالیا) را نشان میدهند، منابع بیشتری را به کارکنان استخدامی در فعالیتهای مربوط به امنیت خصوصی و عمومی اختصاص میدهند تا کشورهای برابرتری که از جی دی پی سرانه مشابهی برخوردارند.
در اینجا نیز مثل مورد مجموعه مقرونبهصرفهگی حاصل از چانه زنی آنجلا و برونو در فصل ۵، سطح درآمدی که فقرا میتوانند بدست بیاورند در حداقل میزان خود است. این حداقل میتواند انعکاسی از نیازهای زیستی برای بقا باشد، یا شاید انعکاسی از این واقعیت که اگر درآمد آنها از این حد پایینتر بیاید، شورش خواهند کرد. توجه داشته باشید که اگر قرار باشد فقرا حتی از نقطه F هم فقیرتر شوند، ثروتمندان هم متضرر خواهند شد. پس نقطه D (حداقل درآمد فقرا) هم مثل نقطه E (حداکثر برابری)، فاقد کارایی پارتویی است.
در این شکل توزیعهای درآمدی زیر را بررسی کرده ایم:
- E: برابری کامل
- R: توزیع همراه با بیشترین درآمد برای فقرا
- A: بالاترین میانگین درآمدی فقرا و ثروتمندان
- F: حداکثر درآمد ثروتمندان
- D: توزیعی که در آن فقرا در حداقل سطح زندگی مقرونبهصرفه خود قرار دارند.
ترجیح عدالت
کدامیک را انتخاب میکنید؟ نقاط بین D و F را به راحتی میتوان از دور خارج کرد، زیرا برای هر دو طبقه، بدتر از نقطه F هستند. همین نکته در مورد نقاط بین E و R هم صادق است. کنارگذاشتن همه توزیعهای فاقد کارایی پارتویی از بررسی، به این معناست که هیچ نقطه داخل (یا درون) مجموعه مقرونبهصرفهگی بررسی نخواهد شد.
میماند نقاط میان F و R. از ابین اینها چگونه انتخاب میکنید؟ برای پاسخ به این سوال، لازم است که منحنیهای بی تفاوتی خود را بررسی کنید. در این مورد، منحنی بی تفاوتی، ترکیباتی از درآمد دو طبقه را به شما میدهد که برای شما ارزش یکسانی دارند.
منحنیهای دورتر از نقطه آغاز ترجیح دارند (زیرا درآمد بیشتر برای هر دو گروه همیشه مطلوب است). شیب این منحنیهای بی تفاوتی، نرخ نهایی جانشینی میان درآمد ثروتمندان و درآمد فقرا است.
سپس با پیدا کردن نقطهای روی مرز مقرونبهصرفهگی که در آن نرخ نهایی تبدیل با نرخ نهایی جانشینی برابر است، کارایی خود را به حداکثر میرسانید. اگر بخواهید که درآمد موردانتظار خودتان را به حداکثر برسانید، آنگاه باید ارزش برابری برای درآمد ثروتمندان و درآمد فقرا قائل باشید، زیرا احتمال قرارگرفتن تان در هر یک از این دو گروه یکسان است.
- نفرت از نابرابری
- نفرت از نتایجی که در آن برخی از افراد سهم بیشتری از برخی دیگر بدست می آورند.
اما ممکن است درعین اینکه پرتاب سکه شما را به گروه ثروتمندان فرستاده باشد بازهم به وضعیت فقرا اهمیت بدهید (فراموش نکنید که قبل از اینکه بدانید در چه گروهی جای گرفته اید باید تصمیم خود را گرفته باشید). یعنی ممکن است نفرت از نابرابری داشته باشید، یعنی به پاداشهای خودتان اهمیت بدهید اما از نابرابری میان گروهها هم نفرت داشته باشید. در این حالت، منحنی بی تفاوتیای شبیه به منحنی آبی رنگ نشان داده شده در شکل خواهید داشت. نقطه B را انتخاب خواهید کرد، یعنی جایی بین ایدهآل رالز (بالاترین درآمد مقرونبهصرفه فقرا) و نقطه A (بالاترین میانگین درآمدی) را.
نمودار آشنای مجموعه مقرونبهصرفهگی و طیفی از منحنیهای بی تفاوتی به ما کمک میکنند تا انتخابهای یک شهروند یا گروهی از شهروندان درباب نابرابری و عدالت را روشن کنیم. اما این نمودار به ما نمیگوید که هر یک از نقاط روی مرز مقرونبهصرفهگی چگونه در واقعیت ممکن است به اجرا دربیایند. تغییردادن سطح نابرابری در یک جامعه مستلزم دستکاری در یک یا چندین علت وضع نابرابرانه فعلی است. برای فهم نابرابری درآمدی، ابتدا باید عواملی را بفهمیم که درآمد فرد را تعیین میکنند.
پرسش ۱۹.۵ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
شکل ۱۹.۱۵ مرزِ مقرونبهصرفهگیِ درآمدهای ثروتمندان و فقرا را نشان میدهد.
کدامیک از گزارههای زیر صحیح است؟
- نقطه E کاراییِ پارتویی ندارد، زیرا در نقطه R هم ثروتمندان و هم فقرا نسبت به نقطه E رفاه بیشتری دارند. این بازتابی است از این باور که برابری کامل در جامعه مشوقِ شهروندان برای کارکردن و درس خواندن و ریسکپذیری را نابود میکند، بطوریکه وجودِ اندکی نابرابری برای همه بهتر است.
- نرخِ نهاییِ تبدیل، زمانی که منفی باشد، سنجهای از اینکه به ازای هر واحد درآمدِ از دست رفته توسط فقیر، چه مقدار درآمد بیشتر برای ثروتمند ایجاد میشود. که این در نقطه R در تختترین حالت قرار دارد.
- اگر شانس ۵۰-۵۰ برای فقیر یا ثروتمند شدن داشتید، آنگاه میانگینِ درآمدی در نقطهای حداکثر خواهد بود که در آن MRT=-۱ باشد، یعنی یک واحد کسریِ درآمد برای ثروتمند/فقیر دقیقاً به همین میزان افزایشِ درآمد برای فقیر/ثروتمند خواهد انجامید (در غیر این صورت قادر خواهید بود که کلِ درآمد را با انتخاب یک نقطه دیگر بالا ببرید). که نقطه A است.
- بین نقاط D و F، درآمد ثروتمندان و فقرا هردو کاهش پیدا میکند. این اتفاق به این دلیل میتواند بیفتد که ثروتمندان باید منابعی را برای محافظت از ثروتشان در برابر فقرا اختصاص دهند، که به یک خروجیِ کلِ پایینتر میانجامد.
۱۹.۵ مواهب، فناوری و نهادها
درآمد و مواهب
در این بخش چارچوبی فراهم میکنیم که اجازه میدهد توضیح دهیم چرا افراد مختلف درآمدهای متفاوتی بدست میآورند.
- برخورداری
- واقعیتهایی در مورد فرد که میتوانند بر درآمد او تأثیر بگذارند، واقعیتهایی از قبیلِ ثروتِ فیزیکیِ شخص، از قبیلِ زمین و خانه و یا اوراقِ بهادار (سهام) دارد. این مفهوم همچنین، سطح و کیفیتِ تحصیل، آموزشهای ویژه، زبانهای کامپیوتریای که فرد در آن قدرت کارکردن دارد، تجربهی کاری در دستیاری، شهروندی، اینکه فرد مجوز (یا گرینکارتی) که به او اجازه کار در بخش خاصی از بازار کار را میدهد، ملیت و جنسیت فرد، یا حتی پیشینه نژادی یا طیقهی اجتماعیِ فرد را هم دربر میگیرد. همچنین نگاه کنید به: سرمایه انسانی.
درآمد فرد بستگی دارد به همه چیزهایی که فرد در تملک دارد، یا هست یا دارد و به او اجازه میدهد درآمدی داشته باشد. چیزهایی که بر درآمد یک فرد تأثیر میگذارند موهبت نامیده میشوند و موارد زیر را در بر میگیرند:
- سرمایه انسانی
- انباشتی از دانش، مهارتها، خصلتهای رفتاری و مشخصههای فردیای که بهرهوری نیرویِ کار یا عواید ناشی از کارِ فرد را افزایش میدهند. سرمایهگذاری در این حوزه از طریق آموزش، یادگیری و اجتماعیشدن میتواند انباشت را بالا ببرد و چنین سرمایهگذاریای یکی از سرچشمههای رشد اقتصادی است. بخشی از استعدادهای فرد. همچنین نگاه کنید به: برخورداری.
- ثروت پولی: پس اندازها، یا سهام یا اوراق بهاداری که دارند و برطبق آنها سود یا سهم مشارکت دریافت میکنند.
- داراییهای فیزیکیای که دارند: مثلاً زمین یا ساختمان و ماشین آلات یک بنگاه اقتصادی که برطبق آن سود یا اجاره دریافت میکنند و میتوانند از آنها بهعنوان وثیقه استفاده کنند.
- تحصیل و تجربه کاریکه تعیین کننده ارزش آنها برای کارفرما و بنابراین عواید آنها در بزار نیروی کار است (و گاهی سرمایه انسانی نامیده میشود).
- نژاد، جنسیت، سن و دیگر ویژگیهایی که ممکن است بر دستمزد، دسترسی به اعتبار، یا دیگر مبادلات تأثیر بگذارند.
- شهروندی آنها و اینکه آیا فرد ویزا دارد یا نه و تعیین میکند که فرد میتواند در یک کشور خاص کار کند و بنابراین تعیین کننده عواید آنها در بازار نیروی کار است.
- هر ویژگی دیگریا مایملک یا ظرفیت دیگری که بر درآمد دریافتی فرد تأثیر میگذارد.
بنابراین میتوانیم فرض کنیم که درآمد فرد به عوامل زیر بستگی دارد:
- مواهب آنها
- درآمد ناشی از هر مورد در مجموعه مواهب آنها
بنابراین، بطور مثال، فردی به نام الا را در نظر بگیرید که مواهب او عبارت است از اینکه میتواند بصورت تمام وقت (۱۷۵۰ ساعت) و براساس دستمزدی مبتنی بر مهارت خود بعنوان یک تکنیسین پزشکی (۳۰ پوند در ساعت) کار کند. او همچنین از یک مزایای مادری ۲۰۰۰ پوندی بهعنوان پاداشی از جانب دولت برای فرزند خود نیز برخوردار است. فهرست مواهب او عبارت خواهد بود از:
- توانایی ۱۷۵۰ ساعت کار در سال بهعنوان تکنیسین پزشکی
- حق برخورداری از یک پاداش مادری برای کمک به نگهداری فرزندش
اما او توانسته است که تنها بصورت پاره وقت کار کند (۸۷۵ ساعت) و درآمد سالانهای که از تمام منابع بدست آورده عبارت است از: (۸۷۵ ساعت × €۳۰) + (۱ نگهداری فرزند × €۲۰۰۰) = €۲۶۲۵۰.
حالا مورد کمال را در نظر بگیرید که اخیراً مبلغی را بهعنوان ارث از پدر مرحومش دریافت کرده که برای راه اندازی یک شغل کوچک کفایت میکند. او سابقاً بهعنوان مدیر یک بنگاه اقتصادی مشابه و به ازای ۱۲۰۰۰۰ پوند در سال کار میکرد. مواهب کمال عبارتند از:
- توانایی برای کار تمام وقت براساس مهارتها و تجربه یک مدیر
- مالکیت ساختمانها، تجهیزات و سایر داراییهای بنگاه اقتصادیش به ارزش ۸ میلیون پوند.
اگر مدیریت بنگاه اقتصادی را خودش انجام نمیداد، مجبور بود که مدیری با مهارتها و تجربه مشابه استخدام کند که برای او ۱۲۰۰۰۰ پوند هزینه میداشت. سال قبل، سود (حسابداری) بنگاه اقتصادی او، البته بدون احتساب کوشش خود کمال در مقام مدیر به ارزش ۱۲۰۰۰۰ پوند، برابر با ۶۰۰۰۰۰۰ پوند بوده است. بنابراین درآمد او برحسب سود ۶۰۰۰۰۰ پوند بوده که ما آن را به بازگشت ناشی از کوشش مدیریتی او (برابر با ۱۲۰۰۰۰ پوند) و بازگشت ناشی از مالکیت دارایی (برابربا ۴۸۰۰۰۰ پوند) تقسیم میکنیم. نابرابری درآمدی را میتوانیم با بررسی اینکه چرا افراد مواهب متفاوتی دارند و چه چیز درآمد مرتبط با هر یک از موهبتها را تعیین میکند، بفهمیم.
عوامل موثر بر درآمد فردی را میتوانیم با استفاده از الگوی روابط علت-و-معلولی در شکل ۱۹.۱۶بفهمیم. پیکانها از علت به معلول اشاره دارند.
هم نهادها و هم فناوریها بخشی از تبیین چرایی مواهب مختلف درمیان افراد هستند. ثروت موروثی دارایی ارزشمندی را به کمال میبخشد، در حالی که آموزش عالی برخوردار از یارانه به الا کمک کرده است که شایستگی یک تکنیسین پزشکی را بدست بیاورد. هردوی این موارد نمونههایی از تأثیر نهادها بر مواهب افراد هستند.
همانطور که دیده ایم، هرجا که ارث مالیات سنگینی ندارد و خط مشیهای آموزشی به ثروتمندان اجازه میدهد که آموزش بیشتر و بهتری برای فرزندان خود داشته باشند، نابرابری بین نسلی هم بیشتر خواهد بود. اگر رسوم ازدواج بگونهای است که به زوجها اجازه میدهد میزان مشابهی از ثروت داشته باشند – که به آن «جیره بندی مثبت» میگویند – این به نابرابری در مواهب منجر خواهد شد. برای مثال، دانشگاههای خصوصی نخبه نیز در این جیره بندی مثبت نقش ایفا میکنند، زیرا درست مثل باشگاههای اجتماعی انحصاری، صرفاً برای دختران و پسران ثروتمند فرصتهای دیدار و جفت شدن فراهم میکنند. اینها نیز نمونههایی از نهادهایی هستند که بر تفاوت در مواهب تأثیر میگذارند.
فناوری نیز بسیار اهمیت دارد. جایی که صرفه جویی ناشی از مقیاس بزرگی، مثل مورد فناوری دیجیتالی، وجود دارد، این صرفه جویی به اشکالی از رقابت دامن میزند که در آنها برنده-همه-چیز-را-میبرد و در فصل ۲۱ آنها را توضیح دادیم. در چنین شرایطی، تعداد اندکی از افراد – یعنی برندهها – نهایتاً عمده مواهب را در قالب داراییهای مالی یا واقعی تصاحب میکنند، در حالی که باقی افراد تقریباً دست خالی میمانند.
ارزش یک موهبت خاص، مثلاً یک قابلیت برنامه نویسی یا مالکیت یک پرینتر سه بعدی، هم به فناوری و هم به نهادها بستگی دارد، همانطور که به عواملی دیگری منجمله عرضه و تقاضا. تقاضا برای مهارت الا احتمالاً به دلیل کاهش در هزینهکرد سلامت، محدود بوده و بنابراین او نتوانسته بطور تمام وقت کار کند. سال بعد، بنگاه اقتصادی کمال احتمالاً با رقابت یک رقیب جدید روبرو خواهد شد و به نرخ بازگشت 7.5 درصدی ($۶۰۰۰۰۰/$۸۰۰۰۰۰۰) دست خواهد یافت که امسال برایش ناممکن بود. هردوی این موارد نمونههایی هستند از اینکه چگونه نهادها بر درآمد حاصل از یک دارایی تأثیر میگذارند.
فناوری هم بسیار اهمیت دارد. داشتن یک بدن قوی در کشاورزی یک موهبت ارزشمند محسوب میشد – دست کم تا زمانی که مکانیزاسیون کشاورزی اهمیت آن در تعیین عواید را کمتر کرد. در این حالت، یک تغییر در فناوری (مکانیزاسیون) تقاضا برای نوع خاصی از مهارت، و بنابراین قیمت آن را (در نسبت با مهارتهای دیگر) کاهش میدهد. برای مثال، ارزش زمین بستگی خواهد داشت به اینکه چقدر این زمین در کشت غلات قابل فروش در بازار (فناوری) مولد است، و اینکه آیا در منطقه کاربری تجاری قرار دارد یا مسکونی (نهادها).
استفاده از الگو برای مرور نابرابری بحث شده در فصلهای قبلی
در فصلهای قبلی بررسی کردیم که چگونه تفاوت در مواهب، نتایج اقتصادی و منجمله نابرابری را تعیین میکند. شکل ۱۹.۱۷ این وضعیتها را خلاصه میکند و با تعامل فصل 5 میان برونوی زمیندار، و آنجلا، کشاورزی که استخدام کرده، آغاز میشود.
فراموش نکنیم میزان عایدی برونو و آنجلا و نابرابری میان آنها به عوامل زیر بستگی دارد:
- مواهب آنها: این واقعیت که برونو مالک زمین است به این معنا بود که او میتواند آنجلا را از کارکردن روی زمین برکنار کند.
- بهره وری آنجلا بهعنوان یک کارگر: که تابع میزان برخورداری آنجلا از مهارتها و ظرفیتها و همچنین فناوری موجود است.
- گزینه ذخیره آنجلا: یعنی آنچه که آنجلا، درصورتی که از کارکردن برای برونو امتناع کند یا او از استخدام او سرباز زند، بدست خواهد آورد. که این عامل مهمی در قدرت چانه زنی او در بده بستانش با برونو است. تابع مواهب آنجلا و نهادها و سیاستهای مستقر است.
مواهب زوجهای متشکل از افراد در شکل ۱۹.۱۷ در ستون دوم شکل آمده است. در مثال اول، برونو مالک زمین است و آنجلا تنها مالک زمان و ظرفیت کارکردن خود است. این نابرابری در مالکیت زمین بسیار اهمیت دارد زیرا تعیین میکند چه کسی باید برای چه کسی کار کند و چه کسی میتواند با اجازه دادن به دیگران برای کارکردن با کالای سرمایهای یا زمین خود، درآمد کسب کند.
مواهب از جهت دیگری هم اهمیت دارند، از این جهت که گزینه ذخیره آنجلا را تغییر میدهند. اگر آنجلا مالک زمینی بود که روی آن کار میکرد، آنگاه برونو باید پرداخت بیشتری به او میکرد، دست کم به اندازهای که او را راضی کند بجای کار کردن روی زمین خودش روی زمین او کار کند.
بیاد داشته باشید که تغییر در نهادها و سیاستها میتواند گزینه ذخیره آنجلا را تغییر دهد. قبل از شکل گیری قانون، نهادها به گونهای بودند که برونو خیلی راحت میتوانست آنجلا را وادار به کار کند، و تنها چیزی که میتوانست حجم مازاد قابل استخراج او را محدود کند، لزوم زنده و سالم نگه داشتن آنجلا برای کارکردن در روز بعد بود.
تغییر نهادی که به آنجلا امکان نه گفتن داد، این گزینه ذخیره را بهبود بخشید. برونو باید معاملهای را به آنجلا پیشنهاد کند که او باعث شود او با کار کردن رفاه بیشتری نسبت به وضعیت بیکاری داشته باشد. این «حق نه گفتن» جدید آنجلا، ارزش بهره او از نیروی کار را بیشتر کرده است.
وضعیت، کنشگران، و واحد | برخورداری | گزینهی ذخیره | تضاد بر سر؟ | نهادها و سیاستها | فناوری (مثالها) |
---|---|---|---|---|---|
زمیندار و کشاورز: برونو و آنجلا (فصل ۵) | برونو مالک زمین است؛ آنجلا ۲۴ ساعت کار بالقوه دارد | برونو: زمین را به کشاورز دیگری اجاره میدهد؛ آنجلا: از کمک دولتی استفاده میکند | اجاره پرداختی از طرف آنجلا به برونو و ساعاتی که آنجلا کار میکند | گزینهی ذخیرهی آنجلا (که تابع این است که آیا بردگی قانونی است یا نه) و قانونگذاری محدودکننده ساعات کار | افزایش بهرهوری آنجلا به علت بهبود بذرها، مازاد بزرگتری را برای برونو که کل قدرت چانهزنی را دارد، ممکن میکند |
استقراض، وامدهی و سرمایهگذاری: جولیا و مارکو (فصل ۱۰) | جولیا ۱۰۰دلار سال آینده، مارکو ۱۰۰ دلار امسال | جولیا: ۱۰۰ دلار در سال بعد؛ مارکو: بخشی را اکنون مصرف میکند و بخشی از انبار میکند و بعداً مصرف میکند | جولیا از یک نرخ بهره پایین بهرهمند میشود و مارکو از یک نرخ بهره بالا | رقابت میان وامدهندگان و ساماندهی نرخ بهره | بهبود در فناوری ذخیره (مثلاً کمبود کمتر غله بعلت وجود موشها) باعث میشود که برای مارکو آسانتر باشد که کالای خود را در زمان جلو ببرد و همچنین نرخ بازگشت روی سرمایهگذاریاش را هم افزایش میدهد. |
تخصصیشدن و تجارت: گرتا و کارلوس (فصل ۱۸) | مهارتها و منابع هرکدام که مصرف مقرونبهصرفهی هرکدام در شرایط نبود تخصصیشدن و تجارت را تعیین میکند | هر دو: کارایی هرکدام، درصورتی که بدون تجارت بهترین عملکرد ممکن را داشته باشند | قیمتی که براساس آن کالایی را که به هنگام وجود تجارت در آن تخصصی شدهاند، مبادله میکنند | قدرت تعیین-قیمت توسط چه گرتا و چه کارلوس | بهبود در فناوری کالایی که فرد در آن تخصصی میشود، به هر دو سود میرساند، و عواید بیشتر به طرفی میرسد که قدرت تعیین قیمت را در اختیار دارد. |
بنگاه اقتصادی: مالکان و کارکنان (فصل ۶) | مالک: مالکیت بنگاه اقتصادی؛ کارمند: بیمه بیکاری و جستجوی کار | مالک: اینجا یک کارمند دیگر؛ کارمند: بیمه بیکاری و جستجوی کار | دستمزد، شرایط کاری، تلاش در شغل | سطح بیمه بیکاری، سطح بیکاری، و قوانین ساماندهی شرایط کار | یک فناوری جدید میتواند بهرهوری تلاش کارمند را بالا ببرد، سود کارفرما را افزایش دهد (در کوتاه مدت) و اشتغال و دستمزد واقعی را بیشتر کند (در درازمدت). همچنین ممکن است بر سهولت نظارت کارفرما بر تلاش کارگر تأثیر بگذارد. |
کشت موز: مالکان و اجتماعات ماهیگیر پاییندست (فصل ۱۲) | مالکان: زمین و سایر کالاهای سرمایهای لازم برای کشت؛ اجتماعات ماهیگیر؛ قایقها و ظرفیت آنها برای ماهیگیری؛ دسترسی به محل مناسب برای ماهیگیری. | مالکان: پرورش موز بدن استفاده از حشرهکش ویووکیل؛ اجتماعات ماهیگیر؛ روی آوردن به کشاورزی | |||
استفاده از مواد شیمیایی آلودهکننده، امکان جبران تخریب مکانهای مناسب ماهیگیری یا تعهد نسبت به عدم استفاده از ویووکیل. | |||||
قوانین ناظر بر استفاده از آلایندهها و وضع توافقات خصوصی میان طرفین | یک فناوری حشرهکش جدید میتواند تضاد میان دو گروه را بسته به تأثیرات بیرونی آن کاهش دهد. |
در آخرین ستون شکل ۱۹.۱۷ به این نکته توجه میکنیم که تغییرات در فناوری چگونه شدت نابرابری را تحت الشعاع قرار میدهند. در ردیف مربوط به مالکان و کارکنان بنگاه اقتصادی، یک فناوری مبتنی بر صرفه جویی در نیروی کار، همانطور که در فصل ۱۶ دیدیم، میتواند – دست کم در آغاز – تعداد کارگران موردنیاز یک بنگاه اقتصادی را کاهش دهد و باعث شود که کارکنان در برابر بیکاری آسیب پذیرتر شوند و احتمال بدست آوردن شغلی دیگر با دستمزد یکسان برای افراد اخراج شده را کاهش میدهد.
مثل فناوری، نهادها و سیاستها هم بر ارزش مواهب تأثیر میگذارند. در مثال الا، تکنیسین پزشکی، مهارتهای تخصصی او بخشی از مواهب او محسوب میشوند اما ارزش پرداخت آنها (که در این مثال ۳۰ پوند در ساعت است) وابسته به نهادها خواهد بود. اگر تبعیض جنسیتی یکی از رویههای متعارف کارفرمایان است، آنگاه مهارتهای او ممکن است ارزش کمتری داشته باشند. اگر برای انجام این شغل به یک گواهینامه نیاز است، آنگاه ارزش مهارتهای او با داشتن گواهینامه بیشتر خواهد شد. اینها نمونههایی از نهادها و سیاستهای اثرگذار بر ارزش مواهب هستند.
بازار اعتبار در فصل ۱۰ نمونه دیگری است. بیاد بیاورید که برخورداری جولیا درسال بعد ۱۰۰ دلار است. آنچه اکنون میتواند مصرف کند، تابع ثروت اوست (یعنی آنچه در حوضچه آب است) که آنهم به نوبه خود تابع نهادها و سیاستهایی است که تعیین میکنند که او میتواند استقراض کند یا نه، و با چه نرخ بهره ای.
اگر تنها گزینه پیش روی او رجوع به وام دهندگان روستایی چمبر یا یک وام دهنده موعدی در نیویورک باشد، تبعاً او با نرخ بهره بسیار بالایی رو به رو خواهد شد و ثروت او (حالا) بسیار کمتر از ۱۰۰ دلار خواهد بود. اگر او بتواند با یک نرخ بهره پایین استقراض کند، ثروت او کاملاً نزدیک به ۱۰۰ دلار خواهد بود. اگر اصلاً نتواند وام بگیرد، آنگاه هیچ چیزی در حوضچه وجود نخواهد داشت و ثروت او اکنون صفر است.
چگونه مواهب، فناوری، نهادها، و نابرابری در طول زمان با یکدیگر تعامل میکنند
مواهب و درآمدی که با خود به همراه میآورند، به موازات اینکه افراد مهارتهای بیشتری کسب میکنند یا ارزش برخی مواهب – مثلاً یک تکه زمین یا آپارتمان اجارهای – کاهش پیدا میکند، پیوسته در حال تغییر هستند. شکل ۱۹.۱۶ علل نابرابری اقتصادی را نمایش میدهد. در شکل ۱۹.۱۸ نابرابری را بهعنوان علت تغییرات در نهادها، فناوری و تفاوت در مواهب، نمایش میدهیم.
پیکانی که از نابرابری اقتصادی به سمت تفاوت در مواهب در دوره بعد حرکت میکند، بیانی است از این واقعیت که فرزندان والدین ثروتمندتر ممکن است در نهایت با آموزش با کیفیتتر یا ثروتی ارثی بیشتری رو به رو باشند.
نابرابری اقتصادی همچنین ممکن است بر نهادها و سیاستها هم تأثیر بگذارد. یک مثالی که در فصل ۲۲ به آن خواهیم پرداخت این است که در اغلب کشورها – حتی دموکراسیها – یک فرد ثروتمند عموماً تأثیر بیشتری بر عملکرد دولت دارد تا یک فرد فقیر. یک شکاف بزرگتر میان ثروتمند و فقیر میتوانست مزایای سیاسی ثروتمندان را افزایش دهد و به سیاستهایی منجر شود که به نفع پردرآمدها است.
تمرین ۱۹.۷ ییچن، رنفو، مارک، و استفانی
به وضعیت اقتصادی ییچن، رنفو، مارک و استفانی که در آغاز این فصل مورد بحث قرار گرفت توجه کنید. نمونههایی بدست دهید از اینکه چگونه فناوری، نهادها، و تفاوت در برخورداریها، میتواند نابرابری اقتصادی میان این کنشگران و نحوهی تغییر نابرابری میان آنها در طول زمان را توضیح دهد.
۱۹.۶ نابرابری، برخورداری ورابطه کارفرما-کارگزار
بیاد داریم که الگوهای بازار نیروی کار و بازار اعتبار در فصلهای ۹ و ۱۰ زمینهای برای الگوهای کلان-اقتصادی از کردوکار کل اقتصاد و همچنین زمینهای برای مطالعه نحوه اثرگذاری شوکها و سیاستها بر استخدام، درآمد و تورم در سرتاسر اقتصاد فراهم میکنند. برای خلاصه کردن تأثیرات بر نابرابری از منحنی لورنز استفاده کردیم. و برای تبیین الگوی نابرابری در شکل ۱۹.۶ از مثالهایی از بازار نیروی کار و بازار اعتبار استفاده کردیم.
- رابطه کارفرما-کارگزار
- این رابطه وقتی وجود دارد که یکی از طرفین (کارفرما) تمایل دارد که طرفِ دیگر (یعنی کارگزار) به شیوهی خاصی عمل کند، یا از ویژگیهایی برخوردار باشد که به نفعِ کارفرما است و نمیتوان آنها را در یک قرارداد الزامآور یا قابلاجرا تضمین یا تنفیذ کرد. همچنین نگاه کنید به: قرارداد ناتمام. همچنین تحت عنوان مسأله کارفرما-کارگزار هم شناخته میشود.
الگوهای رابطه کارفرما-کارگزار هم راه دیگری برای بررسی یکی از ابعاد مهم نابرابری به ما میدهند: تفاوت در قدرت، بر نوع انتخابهای مقرونبهصرفه فرد اثر میگذارد. کارفرمایان در موقعیتی هستند که میتوانند بر کارگزاران اعمال قدرت کنند، اما کارگزاران به ندرت میتوانند بر کارفرمایان اعمال قدرت کنند. علت آن را در اینجا توضیح میدهیم.
کارفرما (مالک یا مدیری که در بازار نیروی کار کارفرما محسوب میشود) این قدرت را دارد که محصول تولیدی بنگاه اقتصادی، نوع فناوری مورداستفاده، و کشوری که در آن تولید انجام میشود را تعیین کند. آنها همچنین قدرت تعیین دستمزد و وظایفی که کارگر(کارگزار) به انجام آنها گمارده میشود را دارند و میتوانند کارگر را اخراج کنند. کارگر تنها چیزی را که میتواند انتخاب کند این است که چگونه در محدودهای تعیین شده توسط کارفرما، کارش را انجام دهد.
بیاد داریم که برای ترغیب کارگر به کار سخت و با کیفیت، کارفرما دستمزد را به گونهای تعیین میکند که کارگر با داشتن این شغل مرفهتر از زمان بیکاری باشد و بهره استخدامی دریافت کند. کارفرما میتواند کارگر را اخراج کند و او را از بهره استخدامیای که میتوانست از آن بهره مند شود محروم کند. ترس از دست دادن این رانت دلیل مهمی است که باعث میشود کارگر خواستههای کارفرما را برآورده کند. همچنین به همین دلیل است که کارفرما بر کارگر سلطه و قدرت دارد.
بدیهی است که کارگر میتواند دست از کار بکشد. اما آنجا که پای قدرت و سلطه درمیان است، این کار باعث برابرانه شدن رابطه نمیشود. اگر کارگر از بهره استخدامی برخوردار باشد، با ترک کار خود را مجازات خواهد کرد، و کارفرمای او صرفاً با یک فرد در حال حاضر بیکار پر خواهد کرد.
میتوانیم این وضعیت را با رابطه میان خریداران و فروشندگان قیمت-پذیر در وضعیت توازن یک بازار رقابتی مقایسه کنیم. هیچ یک از این معامله گران در وضعیتی نیست که بتواند طرف معامله گر خود را وادار کند به شکل خاصی عمل کند. مثلاً خریداری را در نظر بگیرید که به فروشنده دستور میدهد که کالا را با قیمت پایینتری عرضه کند و تهدید میکند که در غیر اینصورت از او خرید نخواهد کرد. فروشنده چکار خواهد کرد؟ هیچ. فروشنده میتواند با قیمت فعلی هر چقدر که میخواهد فروش داشته باشد (فراموش نکنید که منحنی تقاضای پیش روی یک بنگاه اقتصادی واحد، منحنی تختی است).
دومین تمایز، تمایز با تعاملات بحث شده در فصل ۴ است، یعنی وضعیتی که در آن کنشهای پیش روی هر یک از طرفین یکسان است – مثلاً استفاده از مدیریت پسماند جامع یا کودهای شیمیایی، یاد گرفتن C++ یا جاوا.
درست مثل رابطه کارگر-کارفرما، سایر الگوهای کارفرما-کارگزار که دیده ایم نیز انعکاسی از روابط نامتوازن میان گروههایی از افراد برخوردار از مواهب مختلف، از قبیل زمیندار و کشاورزان اجاره کار، یا وام دهنده و وام گیرنده هستند.
شکل ۱۹.۱۹ نشان میدهد که چگونه بازار اعتبار و بازار نیروی کار بر روابط میان گروههای قرض دهنده و قرض گیرنده، کارفرما و کارگر تأثیر میگذارد.
اگر از قسمت بالای سمت راست شکل آغاز کنیم، افراد ثروتمند میتوانند با استفاده از ثروت خود کالاهای سرمایهای بخرند و به کارفرما تبدیل شوند و به دیگران وام بدهند. اما در میان افرادی که ثروت کمتری دارند، برخی وام گیرندگان موفق خواهیم داشت که در نتیجه میتوانند کارفرما هم باشند. کسانی که ثروت بازهم کمتری دارند نمیتوانند وام بگیرند (اینها همان گروه مستثنا شده از بازار اعتبار هستند که در فصل ۱۰ بررسی شدند، یا اینکه تنها زمانی میتوانند وام بگیرند که یک خانه وثیقهای برای رهن گذاشتن داشته باشند)، و بناچار باید بهعنوان کارگر دنبال کار باشند. سپس کارفرمایان، کارکنان خود را از میان افراد کمتر ثروتمند استخدام میکنند که البته برخی از آنها هم (به دلیل کردوکار بازار نیروی کار که در فصلهای ۶، ۹ و ۱۵ دیدیم) بیکار باقی میمانند.
پیکانهای افقی یک رابطه کارفرما-کارگزار را نشان میدهند. در شکل، وام دهندگان و مدیران، همان کارفرمایان هستند؛ رنگ مشترک قرمز این شباهت را نشان میدهد. کارگزاران – وام گیرندگان موفق و کارگران – با رنگ سبز مشخص شده اند تا از کارگزاران-بالقوه (مستثناشدگان از بازار اعتبار و بیکاران) که با رنگ بنفش مشخص شده اند متمایز شوند. قطعاً تمایل ندارید که در باکسهای بنفش قرار بگیرید. اما حتی اگر کارگزاری باشید که آنقدر خوش شانس بوده اید که در یکی از خانههای سبز قرار بگیرید، اصل میتواند صرفاً با امتناع از معامله با شما، شما را دوباره به خانههای بنفش بازگرداند. به همین دلیل است که میگوییم وام دهندگان و کارفرمایان، بر وام گیرندگان و کارکنان، قدرت و سلطه دارند.
شکل ۱۹.۱۹ به ما کمک میکند که بفهمیم چرا برخی نهایتاً به کارفرما تبدیل میشوند (مثلاً کارفرما میشوند) و برخی دیگر دست آخر به کارکزار (یا کارگر). اگر فرد ثروتمند باشد، هم میتواند وام دهنده باشد و هم کارفرما. این عبارت مشهور که «هر کسی در یک موقعیت در نظام اقتصادی بدنیا میآید» شمهای از حقیقت را با خود دارد. در برخی از اقتصادهای دوران گذشته، این عبارت دقیقاً صحیح بود. مثلاً موقعیت برده، بواسطه به بردگی گرفتن فرزندان او بطور قانونی، پیوسته تداوم پیدا میکند.
در مواقعی که ثروت از والدین به فرزندان او به ارث میرسد نیز اتفاق مشابهی میافتد. اینکه کارگران نسل بعد، از میان فرزندان کارگران (که ثروت اندکی به ارث میبرند) باشند بیشتر است تا فرزندان کارفرمایان. قبلاً دیده اید که فرزندان والدین مرفه در آمریکا نیز وقتی به سن بزرگسالی میرسند تمایل بیشتری به کسب درآمد بالاتر دارند (شکل ۱۹.۱۰).
اما دوباره به این شکل نگاه کنید: میزانی از تحرک در گروههای درآمدیحتی در ایالات متحده هم به چشم میخورد و نابرابری بین نسلی در دانمارک بسیار ناچیز است. کارفرماشدن مستلزم این است که فرد ثروت کافی داشته باشد. اما به ارث بردن ثروت از والدین تنها راه آن نیست، و حتی در برخی کشورها حتی مهمترین راه دستیابی به ثروت هم نیست. ثروت لازم برای کارفرماشدن میتواند از طریق پس انداز فراهم شود. یا با طراحی یک پروژه بزرگ و ترغیب سرمایه گذاران موسوم به «سرمایه گذاران ماجراجو» به تأمین بودجه آن.
همچنین در فصلهای ۱۳ و ۱۶ دیده ایم که افراد در طول زندگی خود درمیان باکسها جابجا میشوند. یک فرد جوان ممکن است در آغاز یک وام گیرنده باشد سپس بعدها در طول زندگی اش به یک وام دهنده تبدیل شود؛ یا یک دوره بیکاری میتواند جای خود را به یک دوره فراوانی استخدامی بدهد.
پرسش ۱۹.۶ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
کدامیک از گزینههای زیر صحیح است؟
- این همان تعریف برخورداری است.
- داشتن یا نداشتنِ مدرک بر درآمد فرد اثر میگذارد. بنابراین فردِ دارای مدرک با فردِ بدون مدرک برخورداریهای متفاوتی دارند.
- گزینههای ذخیره به برخورداریهای افراد بستگی دارند. برای مثال، گزینه ذخیره یک مالکِ شرکت این است که کارمندِ دیگری استخدام کند، در حالی که گزینه ذخیره کارمند این است که مزایایِ بیکاری دریافت کند.
- بازارپذیری بخشی از تعریف برخورداری نیست. برخورداری میتواند هر چیزی– از جمله داشتنِ ویزای مناسب – که بر درآمدِ فرد اثر میگذارد باشد.
۱۹.۷ عملیاتی کردن الگو: تبیین تغییرات در نابرابری
الگویی که در بخش قبلی معرفی شد، کمک میکند که بفهمیم چرا افراد درآمدهای متفاوتی دارند. بااین حال، برای فهم نابرابری باید تغییرات رخد داده در کل توزیع درآمدی را در نظر بگیریم. در این بخش، الگوی بازار نیروی کار فصل ۹ را، در کنار درکی که از عوامل تعیین کننده درآمد داریم، بکار میبندیم تا تأثیر نابرابری را بر عوامل زیر بررسی کنیم:
- بالارفتن سطح آموزشی نیروی کار
- کاهش در تبعیض علیه بخشی از نیروی کار
- اتوماسیون تولید که تقاضا برای برخی مهارتها را افزایش و برای برخی دیگر را کاهش میدهد.
ممکن است بهتر باشد که قبل از ادامه کار، کردوکار الگوی بازار نیروی کار معرفی شده در فصل ۹ را مرور کنید.
نیروی کار آموزش دیدهتر و مولدتر
اگر کارگر تحصیل بیشتری داشته باشد چه پیامدهایی خواهد داشت؟ انتظار میرود که تحصیل بیشتر، بهره وری را بالاتر ببرد، به این معنا که هر واحد تلاش یک کارگر آموزش دیدهتر، با فرض استفاده از یک فناوری یکسان، کالاهای بیشتر به ازای هر ساعت کار تولید خواهد کرد. بنابراین، تأثیر مستقیم تحصیل بیشتر بر فرد، بهبود موهبت یا برخورداری نیروی کار اوست. اگر سایر عوامل را همگی ثابت در نظر بگیریم، افزایش بهره وری به این معناست که هر فرد برای کار خود میتواند دستمزد بیشتری بگیرد.
با این حال، اگر همه نیروی کار آموزش دیدهتر شوند چه اتفاقی میافتد؟ این میتواند نتیجه مثلاً بالابردن طول دوره تحصیل اجباری باشد. با همان دستمزد واقعی قبلی، نتیجه بهره وری بیشتر، سود بیشتر برای بنگاه اقتصادی خواهد بود. این باعث میشود که همانطور که درقاب سمت چپ شکل ۱۹.۲۰ میبینیم، منحنی تعیین-قیمت به سمت بالا جابجا شود. سود که بیشتر شود، بنگاههای اقتصادی بیشتری وارد بازار میشوند و بنگاههای اقتصادی موجود کارگران بیشتری استخدام کنند و این نرخ بیکاری را کاهش میدهد. بیکاری کمتر هم به نوبه خود، احتمال کار پیدا کردن کارگران بیکار را بیشتر میکند. بنابراین، گزینه ذخیره کارگران بالاتر میرود و دستمزدها را افزایش میدهد. کارگران هم از موهبت زمان کاری بهتر و بهره ورتری را بدست میآورند و هم از قیمتهای بهتری در ازای مواهب خود بهره مند میشوند.
تأثیرات آن بر نابرابری در قاب سمت راست شکل ۱۹.۲۰ نشان داده شده است. حالا کارگران بیکار کمتری وجود دارند. آن بخش از منحنی لورنز که کارگران بیکار را نشان میدهد، تختتر میشود، زیرا با اینکه دستمزد واقعی افزایش پیدا کرده است، بخش بزرگی از نیروی کار (۸۵ درصد و نه ۸۰ درصد) همان سهم ۶۰ درصدی از کل خروجی (که حالا بیشتر شده است) را دریافت میکنند.
بخشی از خط که مربوط به کارگران است، دست نخورده باقی میماند، زیرا همچنان همان ۱۰ درصد از جمعیت همچنان ۴۰ درصد از خروجی را دریافت میکنند؛ سود کارگران هم مثل دستمزدشان بالا است زیرا تولید افزایش پیدا کرده است. در این مثال، تأثیر آموزش بیشتر و بهره وری نیروی کار بر نابرابری، کاهش ضریب جینی از ۰.۳۶ به ۰.۳۳ است.
کاهش در تفکیک بازار نیروی کار
- بازارِ کارِ اولیه
- بازاری که در آن کارگران عموماً توسط اتحادیههای صنفی نمایندگی میشوند و از دستمزد بالا و امنیتِ شغلی برخوردارند. همچنین نگاه کنید به: بازار نیروی کار ثانویه،بازار نیروی کار تفکیکشده.
تااینجا فرض بر این بود که همه کارگران در قالب یک بازار نیروی کار واحد دستمزد واحدی دریافت میکنند، اما در واقعیت، بازارهای نیروی کار جداگانه و متعددی وجود دارند. در بازارهای موسوم به بازار کار اولیهکارگران احتمالاً توسط اتحادیههای صنفی نمایندگی میشوند و دستمزد بالاتر و امنیت شغلی بیشتری دارند. «نردبان شغلی» امکان ارتقا به حقوق بیشتر و شغلهای امنتر را فراهم میکند. مشاغل بازار کار اولیه عموماً «مشاغل خوب» نامیده میشوند.
- بازار نیروی کار ثانویه
- کارگرانی که عمدتاً با قراردادهای کوتاهمدت و با دستمزد و امنیتِ شغلی محدود کار میکنند. این ممکن است به سنشان مربوط باشد، یا اینکه بخاطر نژاد یا گروه قومیِ خود مورد تبعیض واقع شده باشند. همچنین نگاه کنید به: بازار نیروی کار اولیه، بازار نیروی کار تفکیکشده.
اما در بازار نیروی کار ثانویه کارگران قراردادهای کوتاه-مدت با دستمزد و امنیت شغلی محدودی دارند، بیشتر از افراد جوانتر یا افراد برخاسته از اجتماعاتی که مورد تبعیض نژادی یا قومی قرار دارند تشکیل میشوند. در بسیاری از کشورهای اروپايی به این قراردادها «قراردادهای صفر-ساعت» میگویند، زیرا کارفرما هیچ تعهدی ندارد که به ازای تعداد ساعت مشخصی کار فراهم کند. بازار نیروی کار ثانویه، که به آن «بازار موقت» هم گفته میشود، بازاری که در آن کار آزادانه یا قراردادهای بسیار کوتاه-مدت رواج دارند و نه مشاغل دائمی. این کارگران، به ازای هر سطحی از مواهب مهارتی، عموماً درآمد کمتری نسبت به کارگران بازار کار اولیه دریافت میکنند. بنابراین، در بازار کار اولیه به نفع کارگران و در بازار ثانویه به ضرر کارگران عمل میکنند و نابرابری درآمدی را افزایش میدهند.
- بازار نیروی کار تفکیکشده
- بازار نیروی کاری بخشهای مختلفِ آن هرکدام به شکل یک بازار نیروی کار مجزا عمل میکنند و تحرکِ بسیاری محدودی میان کارگران از هر بخش به بخش دیگر وجود دارد (و منجمله به دلابل نژادی، زبانی، یا دیگر اشکالِ تبعیض). همچنین نگاه کنید به: بازار نیروی کار اولیه، بازار نیروی کار ثانویه.
شکل ۱۹.۱۲ منحنی لورنز برای یک اقتصاد برخوردار از بازار نیروی کار تفکیکشده، را نشان میدهد که در آن یک بخش کم دستمزد و به همین تعداد کارگر با دستمزد بالا در بخش اولیه وجود دارد. مالکان تفکیک نشده باقی میمانند، زیرا به راحتی میتوانند ثروت خود را بنگاههای اقتصادی یکی از بخشها یا هر دو بخش سرمایه گذاری کنند و در نتیجه نرخ بازگشت در هر دو بخش یکسان خواهد بود. حذف تفکیک بازار کار به این معنا است که همه کارگران دستمزد یکسانی میگیرند، اما این مسأله، مادامی که بر قدرت چانه زنی نسبی کارگر و کارفرما تأثیری نگذارد، سهمی از خروجی که به بطورکل به کارگران میرسد نیز تغییری نخواهد کرد. این نشان میدهد که چگونه تغییر نهادی میتواند، از طریق یکنواخت سازی دستمزدی که افراد در ازای مواهب و استعدادهای خود میگیرند، به کاهش نابرابری منجر شود.
این شکل این واقعیت را نشان میدهد که بخش اعظم نابرابری در اقتصادهای مدرن درمیان کارگران است (از کارگران بازار کار ثانویه گرفته تا حرفه ایهای برخوردار از حقوق بسیار بالا)، و اینکه کاهش این نابرابریها میتواند ضریب جینی را تا حد چشمگیری کاهش دهد. هرجا که اتحادیهها تفکیک بازار کار را کاهش داده اند و از تفاوتهای دستمزدی میان کارگران کاسته اند، نابرابری هم پایینتر است. یک نمونه آن، سیاست موسوم به سیاست دستمزدی همبستگی است که در سوئد بکارگرفته شده و در فصل ۲۲ به آن خواهیم پرداخت.
اتوماسیون
- اتوماسیون
- استفاده از دستگاههایی که جایگزینِ نیروی کار محسوب میشوند.
اتوماسیون اصطلاحی است که برای توصیف فناوریهای جدیدی بکار میرود که اجازه میدهد ماشینها کاری را که سابقاً انسانها انجام میدادند، انجام دهند. از زمان پیدایش دستگاه نخریسی در قرن هجدهم که در فصل ۲ بحث کردیم، نوآوریهای فناورانهای که جای نیروی کار را میگیرند، بخش لاینفکی از اقتصاد سرمایه داری بوده اند. همانطور که در فصل 16 دیدیم فناوریهای جدید عموماً عدهای را بیکار میکنند و در عین حال تقاضا برای مهارتهای کارگران دیگری را افزایش میدهند. این تأثیرات را میتوان با استفاده از منحنی لورنز و ضریب جینی مستخرج از آن بررسی کرد.
برای مشاهده چگونگی این تأثیر، اقتصاد فرضی در شکل ۱۹.۲۲ را، قبل و بعد از ورود ماشینها در نظر بگیرید، ماشینهایی که انجام عملیاتهای تکراری که همیشه توسط انسان انجام میشده اند را بر عهده میگیرند. ما این ماشینها را «ربات» مینامیم. منحنی لورنز به رنگ آبی تیره، توزیع درآمدی میان ۵ کارفرما و ۹۵ کارگر را قبل از آمدن رباتها نشان میدهد. پنج کارگر بیکار هستند و از میان ۹۰ کارگری که در حال کار، همگی، صرفنظر از اینکه کار تکراری یا غیرتکراری انجام میدهند، دستمزد یکسانی میگیرند.
شیب خط تختتر از میان دو خطی که شیب رو به بالا دارند، نشان میدهد که نسبت به بهره وری خود چقدر حقوق میگیرند. ملاحظه میکنید که ۹۰ کارگر استخدام شده، ۶۰ درصد از درآمد کل اقتصاد را دریافت میکنند. بنابراین، هر یک از آنها، ۰.۶۰/۹۰ یا دو-سوم درصد از تولید اقتصاد را دریافت میکنند. شیب خط پرشیبتر پررنگ، نشان میدهد که پنج مالک ۴۰ درصد از درآمد را دریافت میکنند، بطوریکه هرکدام ۸ درصد (= ۰.۴۰/۵) از خروجی کل اقتصاد را دریافت میکنند.
برای فهم تأثیر کوتاه-مدتی که برنامه واردکردن رباتها، مواهب مهارتی کارگران را در نظر بیاورید. شصت نفر از آنان مشاغل تکراریای را انجام میدهند که روزگاری نسبتاً پردرآمد محسوب میشدند، از قبیل مراقبت از دستگاه و جداسازی محمولههای پستی، و حالا میتوان آن را با ماشین انجام داد. دیگر کارگران نه فقط برای راه راه بردن ماشینها، که برای طراحی و کالیبره کردن ماشینها و مدیریت استعمال آن، آموزش میبینند.
پیامدهای کوتاه مدت به نوع کاری که کارگر انجام میدهد بستگی دارند:
- رباتها، جایگزین نیروی کار میشوند: در کارهای تکراری که در آنها مهارت و ماشین را میتوان جایگزین کرد، ارزش استعدادهای کارگر با این فناوری جدید کاهش پیدا میکند چراکه ربات میتواند جایگزین کارگر شود.
- رباتها، نیروی کار را تقویت میکنند: در کارهای تکراری که در آنها مهارت و ماشین را میتوان جایگزین کرد، ارزش استعدادهای کارگر با این فناوری جدید افزایش پیدا میکند.
این دو پیامد در منحنی لورنزِ جدید (که بصورت نیم فاصله رسم شده است) پیامدهای کوتاه مدت فناوری جدید بر کارگرانی را نشان میدهد که قبلاً هر کدام دو سوم از هر درصد خروجی را دریافت میکردند. دست کم چندنفری از آن ۶۰ کارگری که ورود رباتها برایشان اثر جانشین کننده نیروی کار داشته، شغلشان را از دست میدهند. اکنون ۵ نفر از آنها به جمع بیکاران پیوسته است؛ ماشینها نیروی کار آنها را جایگزین کرده اند. کسانی که بر سر کار باقی میمانند نیز قدرت چانه زنی شان کمتر شده است (زیرا آنها هم ممکن است جایگزین شوند). این ۵۵ کارگر حالا ۲۵ درصد از خروجی اقتصاد را دریافت میکنند و عواید آنها هرکدام به اندازه ۰.۵ درصد از کل خروجی کاهش پیدا کرده است.
اما از سوی دیگر، ۳۰ کارگر برخوردار از مهارتهایی که در رابطه با رباتها تکمیلی محسوب میشوند، برد کرده اند. آنها حالا ۳۵ درصد از خروجی اقتصاد، یا به عبارت دیگر هر کدام کمی بیشتر از ۱ درصد آن را، را دریافت میکنند.
بنابراین، تأثیر اتوماسیون هم میتواند شبیه به تأثیر تفکیک بازار کار باشد، اما در مورد رباتها، جداسازی کارگرها بستگی دارد به اینکه آیا مهارت آنها براحتی قابل جایگزین شدن با ماشین هست (یعنی بازندهها) یا اینکه صاحب مهارتهایی تکمیلی در رابطه با رباتها محسوب میشوند (یعنی برندهها).
نتیجه این است که ضریب جینی از ۰.۳۸ به ۰.۵۳ افزایش پیدا میکند که در شکل با منحنی لورنزی که تا پایینتر از نقطه برابری مطلق سقوط میکند نشان داده شده است.
نمونهای از تأثیر اتوماسیون، ورود دستگاه پاسخگوی خودکار (ATM) توسط بانکها است. آیا این موجل افزایش بیکاری در پاسخگویان بانکها خواهد شد؟
جیمز بِسِن اقتصاددان، سطوح استخدامی در آمریکا را بررسی کرده است و متوجه شده است که حتی پس از نصب دستگاههای پاسخگوی خودکار هم شمار پاسخگویان بانکی همچنان افزایش یافته است. اما حالا دیگر به جای انجام فعالیتهای مکانیکی، خدمات دیگری از قبیل مشاوره به مشتریان را انجام میدهند. 10
بِسِن همچنین متوجه شد که بیکاری درمیان کتابداران و خرده فروشان علیرغم اتوماسیون برخی از وظایف آنها، بالا رفته است، اما از سوی دیگر، فناوری جای مشاغل آژانسهای مسافرتی را واقعاً گرفت. اتوماسیون نسبت به مهارت برخی کتابداران و صندوقداران بانک یک مهارت تکمیلی بود، اما نسبت به مهارتهای آژانسهای مسافرتی خصلتی جایگزین داشت.
به صحبتهای جیمز بِسِن درباره کتابش در یکی از قسمتهای پادکست Econ Talk در می ۲۰۱۶ گوش دهید.
چه چیزی تعیین میکند که اتوماسیون سبب کاهش یا افزایش دستمزدها و استخدام شود؟ میتوانیم از تحلیلی مشابه با تحلیلی که در فصل ۱۶ داشتیم استفاده کنیم. دو پیامد متناقض وجود دارند.
از یک سو:
- اتوماسیون جایگزین کننده نیروی کار تقاضا برای برخی از انواع نیروی کار را کاهش میدهد: این باعث بیکاری کارگران میشود.
- اینکار گزینه ذخیره همه کارگران را کاهش میدهد: دستمزدی که هر بنگاه اقتصادی باید تعیین کند تا سطح تلاش مطلوب خود را در کارگران حفظ کند را پایین میآورد.
اما از سوی دیگر:
- افزایش در بهره وری نیروی کار سود را افزایش میدهد.
- این باعث تشویق و تأمین بودجه برای گسترش بورس سرمایه اقتصاد میشود.
- افزایش در بورس سرمایه فرصتهای شغلی جدید ایجاد میکند: بیکاری را کاهش میدهد و میزان دستمزد لازم برای ایجاد انگیزه در کارگران برای حرکت به موازات منحنی تعیین-دستمزد را افزایش میدهد.
همانطور که در فصل ۱۶ دیدیم، انطباق یافتن بازارهای محلی نیروی کار با فناوری مبتنی بر نیروی کار کمتر، و رقابت ناشی از واردات ممکن است زمان زیادی طول بکشد.
این الگو نمیتواند تعیین کند که آیا توازن نش جدید در بازار کار، یک توزیع درآمدی با برابری بیشتر را در پی خواهد داشت یا برابری کمتر. تبعاً نابرابری درمیان کارگران بیشتر خواهد شد، زیرا رباتها حالا با بالابردن ارزش برخی استعدادهای نیروی کار (مثلاً مهندسان) و پایین آوردن ارزش برخی استعدادهای کاری دیگر (یعنی کارگران امورات تکراری)، دو دسته برنده و بازنده در میان آنها ایجاد کرده اند. اگر سطح بیکاری به سطح پیش از اتوماسیون برگردد، و اگر ما به التفاوت بنگاه اقتصادی روی هزینهها دست نخورده باقی بماند، آنگاه تنها پیامد ماندگار نابرابری بیشتر در میان کارگران خواهد بود که به افزایش ضریب جینی منجر میشود.
دولتی که شاهد فرآیند اتوماسیون است ممکن است با وضع مالیات بر سود تقویت شده مالکان و درآمد کارگرانی که افزایش درآمدی داشته اند واکنش نشان دهد. برای طراحی مالیاتها، نیاز دارد که تأثیر آنها بر رفتار کارگران و کارفرمایان را در نظر بگیرد. عواید حاصل از این مالیاتها را میتوان برای تأمین بودجه موارد زیر بکار گرفت:
- افزایش استخدام و فرصتها برای پیشرفت شغلی و بالابردن دستمزدها: این فرصتها میتواند ر بخشهای خدمات انسانی از قبیل بهداشت و مراقبت باشد که در آنها مشاغل غیرتکراری اما غالباً با حقوق پایین هستند.
- فرصتهایی برای کارگران دارای مهارتهای تکراری برای بالابردن سطح استعدادهای خود: به این ترتیب، نیروی کار آنها با ورود ماشینها تقویت خواهد شد و نه جایگزین؛ مثلاً دریل-کار سابقی که کدگذاری را آموزش میبیند.
تمرین ۱۹.۸ چگونه اتوماسیون بر استخدام اثر میگذارد
دوباره به شکلهای ۱۹.۶ و ۱۹.۷برگردید. روندهای رشد شغلیای که در این شکلها دیده میشوند را براساس آموختههای خود در این بخش درباره رباتها بهعنوان تقویت کننده یا جانشین شونده نیروی کار توضیح دهید.
پرسش ۱۹.۷ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
کدامیک از گزارههای زیر درباب بازارِ نیروی کار تفکیکشده صحیح است؟
- «اقتصادِ موقتی» بخشی از بازار نیروی کار ثانویه است.
- کارگران در بازار نیروی کار اولیه از دستمزد بالاتر و امنیتِ شغلی بهتری برخوردارند در حالی که کسانی که در بازار نیروی کار ثانویه هستند از دستمزد پایینتر و امنیتِ شغلیِ محدودتر برخوردارند.
- وقتی اتحادیههای صنفی با کارفرمایان بر سرِ ساعات کار مذاکره میکنند، کارفرمایان باید تضمین کنند که کارگران به اندازهی ساعاتِ توافقشده کار کنند. این با قراردادهای صفر-ساعت تفاوت دارد که در آنها کارفرما متعهد به ارائه کار برای تعداد ساعتِ مشخصی نیست. قراردادهای صفر-ساعت در بازار نیروی کار ثانویه اتفاق میافتند، که از طرف اتحادیههای صنفی حمایت نمیشود.
- مشاغلِ بازار نیروی کار اولیه مشاغلی هستند اتحادیههای صنفی به خوبی آنها را نمایندگی میکنند و از دستمزد بالا و امنیتِ شغلی خوبی برخوردارند. بنابراین، در حالی که برخی مشاغلِ کشاورزی در این مقوله قرار میگیرند، سهمِ بزرگتری از مشاغلِ بازارِ نیروی کار اولیه را مشاغلِ حرفهای (یقه-سفیدی) تشکیل میدهد.
۱۹.۸ توزیع پیشاپیش
- سیاست بازتوزیعی
- کمکهای مالیاتی، پولی و غیرنقدیِ از طرف دولت با هدفِ رسیدن به توزیعی از درآمد نهایی که با توزیعِ درآمد بازاری متفاوت باشد. همچنین نگاه کنید به: سیاست پیشاتوزیعی.
- سیاستِ پیشاتوزیعی
- آن دسته از کنشهای دولتی که برخورداریهای افراد و ارزشِ این برخورداریها را تحت تأثیر قرار میدهد، از جمله توزیعِ درآمدِ بازار و توزیعِ ثروتهای در تملکِ خصوصی. همچنین نگاه کنید به: سیاستِ بازتوزیعی
- حداقل دستمزدِ مقرر قانونی
- ینترین سطحِ پرداختی که قانون، برای کلِ کارگران یا انواعِ خاصی از آنها، معین کرده است. هدفِ از تعیین حداقل دستمزد این است که استانداردهای زندگیِ افراد کمدرآمدِ تضمین شود. بسیاری از کشورها، منجمله امریکا و بریتانیا، از طریق قانونگذاری حداقل دستمزد را وضع میکنند. همچنین تحت عنوان حداقل دستمزد هم شناخته میشود.
دولتها بر شدت نابرابری در اقتصاد تأثیر میگذارند. آنها به دو طریق اینکار را انجام میدهند:
-
سیاست بازتوزیعی: از طریق مالیاتها و حوالههایی که به توزیع درآمد قابل استفادهای متفاوت از توزیع درآمد بازاری (که در شکل ۱۹.۱ دیدیم) منجر میشوند و از طریق هزینهکردهایی که خدمات عمومی به خانوارها ارائه میدهند.
-
سیاست پیشاتوزیعی: از طریق تأثیرگذاری بر استعدادهای افراد و ارزش این استعدادها، که به تغییر نابرابری در درآمد بازاری منجر میشود (اگر دوباره به شکل ۱۹.۱ برگردیم، در این حالت، دولتها قبل از مالیات و حواله جات یا توزیع ثروت تحت مالکیت خصوصی، بر عواید تأثیر میگذارند.
مثالهایی از توزیع پیشاپیش که تااینجا دیده ایم عبارت اند از:
- بالابردن آموزش نیروی کار: اینکار استعدادهای کارکنان را تغییر میدهد، مهارتها و دیگر ظرفیتهای کاری مرتبطی را اضافه میکند که بر درآمد بازار تأثیر خواهند گذاشت.
- حذف یا کاهش تفکیک بازار نیروی کار: اینکار – در کنار دیگر سیاستهای ضدتبعیض – قیمتها (دستمزدهایی) را که در ازای استعداد فرد در بازار نیروی کار پرداخت خواهد شد تغییری میدهد. بطورخاص ارزش استعداد افرادی را بالا میبرد که در غیر اینصورت مورد تبعیض قرار خواهند گرفت.
دیگر وجوه توزیع پیشاپیش، بر ساختار نهادی بنیادی اقتصاد اثر میگذارند. دولتها با تعریف و اجرای چارچوب حقوقیای که در آن، کارفرمایان، بانکها، کارکنان، اتحادیهها، وام گیرندگان و دیگر کنشگرهای اقتصادی کلیدی با هم تعامل میکنند، بر توزیع درآمد بازاری تأثیر میگذارد. همچنین دولتها با استفاده از نظام حقوقی میتوانند تعیین کنند که کدامیک از انواع حقوق مالکیت مورد حمایت قرار بگیرند، مثلاً ممنوعیت برده داری، قانونی کردن اتحادیهها (فصلهای ۹ و ۱۶) یا تعیین طول مدت حقوق مالکیت فکری و ثبت اختراعات (فصل ۲۱). همه این سنجهها میتوانند قدرت چانه زنی نسبی میان این گروهها و همچنین گزینههای ذخیره آنها را تغییر دهند که آنها هم به نوبه خود توزیع درامدی را تغییر میدهند.
نهایتاً اینکه دولتها نوع قراردادهای مجاز را تعیین میکنند که بر توزیع درآمدی هم اثر میگذارد. یک نمونه را در فصل ۵ بررسی کردیم که تأثیر قانونگذاری بر حداکثر ساعات کار کارگران را نشان میداد.
نمونه دیگری از توزیع پیشاپیش بواسطه تعیین نوع قراردادهای مجاز، مورد حداقل دستمزد مقرر قانونیاست که قراردادهای با دستمزدهای پایینتر از یک کف مشخص را ممنوع میکند. این بر ارزش استعداد کاری کارگر تدثیر میگذارد اما میتواند احتمال کار پیدا کردن او را هم تحت تأثیر قرار دهد. هزینه حداقل دستمزد میتواند مشاغل کمتر باشد.
آرین دوب اقتصاددان، تغییرات مسبی در حداقل دستمزد را در مناطق محلی مرزی در آمریکا بررسی کرده است. 11 در این قیمت از ویدئوی اقتصاددان در عمل او توضیح میدهد که متوجه شده است افزایش حداقل دستمزد بر استخدام تأثیر منفی اندکی داشته است اما درآمد کارگران فقیر را بطور میانگین بالاتر برده است.
تضمین آموزش کودکستانی با کیفیت، یکی دیگر از سیاستهای مبتنی بر توزیع پیشاپیش است. 12 در این قسم تاز ویدئوهای «اقتصاددان در عمل»، جیمز هکمن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل از دانشگاه شیکاگو، نشان میدهد که چگونه اقتصاددانها میتوانند از آزمایشها و دیگر دادههایی مربوط به همسطح سازی زمین بازی برای کودکانی که در فقر بزرگ میشوند، استفاده کنند.
شکل ۱۹.۲۳ مجموعهای از سیاستهایی که میتوانند نابرابری در درآمد بازار را کاهش دهند و از این فصل و سایر فصلها گرفته شده اند را نشان میدهد.
برخورداری | سیاست | تأثیر مستقیم | تأثیر غیرمستقیم | واحد |
---|---|---|---|---|
نیروی کار | تحصیلات ابتدایی باکیفیت رایگان برای همه فرزندان | فرصتهای موجود برای کودکان فقیر برای دستیابی به سطوح آموزشی بالاتر را افزایش میدهد، که این هم به نوبهی خود ارزش بازاری برخورداری آنها از نیروی کار را بالا میبرد. | میانگین بهرهوری نیوری کار را بالا میبرد، منحنی تعیین-قیمت را بالا میکشد، و اینکار دستمزدها و اشتغال را افزایش میدهد (البته با فرض ثابت بودن باقی شرایط) | U۱۹ |
نیروی کار | سهمی از برداشت محصول که به کشاورز میرسد را بالا میبرد | ارزش درآمدهای کشاورزان را بالا میبرد | ارزش درآمدهای کشاورزان را بالا میبرد | U۵ |
نیروی کار | تبعیض قومی، نژادی و جنسیتی را حذف میکند | ارزش برخورداری نیروی کار کسانی که هدف تبعیض قرار گرفتهاند را بالا میبرد | درآمد گروههای هدفگرفتهشده را بالا میبرد | U۱۹ |
نیروی کار | حداقل دستمزد | ارزش برخورداری نیروی کار را درمیان کسانی که قبلاً امکان کارکردن در ازای دستمزدی بالاتر از حداقل را نداشتند، بالا میبرد. | درآمد فقرا را بالا میبرد، و درآمد کارفرمایان را کاهش میدهد (مگر اینکه تأثیرات بیکاری غالب شود) | U۱۹ |
نیروی کار | قوانین و سیاستهایی باهدف افزایش قدرت چانهزنی کارگران (مثلاً اتحادیههای صنفی) | ارزش برخورداری نیروی کار اعضای اتحادیه را بالا میبرد و شرایط کار را بهبود میبخشد | درآمد اعضای اتحادیههای صنفی (مگر اینکه تأثیرات اشتغال منفی و بهرهوری غالب شوند) و درآمد کارفرمایان را کاهش میدهد. | U9, U۱۶، U۱۹ |
مالکیت بنگاههای اقتصادی | سیاستهایی جهت تضمین رقابت | مابهالتفاوت قیمتی را کاهش میدهد | دستمزد واقعی را بالا میبرد، سود را کاهش میدهد | U۷، U۹، U۱۶ |
مالکیت معنوی | IPRها را محدود میکند (مثلاً حق ثبت انحصاری یا کپیرایتهای کوتاه مدت) | ارزش برخورداری مایملک معنوی در میان دارندگان IPR را کاهش میدهد | ممکن است انگیزه نوآوری را کاهش دهد، اما انتشار نوآوریها را تسریع میکند | U۲۱ |
مجوزهای حرفهای | دسترسی آسانتر به مجوزها را ممکن میکند (مثلاً برای تاکسیها) | عرضه را افزایش میدهد و درآمد دارندگان مجوز را کاهش میدهد | برابری بیشتر (درصورتی که دارندگان مجوز از مقدار میانگین ثروتمندتر باشند) | U۱۹ |
- قراردادِ ناکامل
- قرارداد استخدامی مشتمل بر تبصره یا توافقی که بواسطهی آن کارگر نمیتواند کارش را با هدفِ کارکردن برای یک رقیب رها کند. اینکار میتواند گزینهی ذخیره کارگر را پائین بیاورد، زیرا دستمزدی را که کارفرما موظف به پرداخت آن است کاهش میدهد.
تمرین ۱۹.۹ قراردادهای غیر-رقابتی در الگوی بازار کار
قانونگذاری میتواند انواع خاصی از قراردادها را ممنوع کند، مثلاً قراردادهایی که برای کارگر ترک کار به قصد کارکردن برای رقیب را ممنوع میکنند. توجیهی که برای این قرارداد ناکامل آورده میشود این است که کارگرانی که یک بنگاه اقتصادی را ترک میکنند ممکن است با خود برخی اطلاعات صنعتی یا تجاری که به رقیبشان سود خواهند رساند را انتقال دهند. اما در آمریکا، عبارتهای غیر-رقابتی حتی در قراردادهای کارگران فست فود هم قید میشوند. با استفاده از الگوی بازار کار، توضیح دهید که چرا کارفرمایان ممکن است حتی در بخشهایی که هیچ اطلاعات محرمانه صنعتی هم وجود ندارد از قراردادهای غیر-رقابتی استفاده کنند.
پرسش ۱۹.۸ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
بر اساس ویدیوی «اقتصاددان در عملِ» آرین دوب، کدامیک از موارد زیر یکی از یافتههای تحقیقِ او در ب ابِ افزایشِ حداقل دستمزد، محسوب میشود؟
- میتواند صحیح باشد اما در ویدیو ذکر نشده است.
- میتواند صحیح باشد اما در ویدیو ذکر نشده است.
- میتواند صحیح باشد اما در ویدیو ذکر نشده است.
- این صریحاً در ویدیو ذکر شده است.
پرسش ۱۹.۹ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
ویدیوی «اقتصاددان در عملِ» جیمز هکمن را تماشا کنید. براساس نظر هکمن، کدامیک از ویژگیهای فردی زیر، از عللِ فقرِ ماندگار در یک خانواده از نسلی به نسلِ دیگر نیست؟
- IQ بهارثرسیده میتواند به فقرِ ماندگار منجر شود، اما در ویدیو اشارهای به این نشده است.
- هکمن مدعی است که این از جملهی دلایلِ فقرِ ماندگار است.
- هکمن مدعی است که این از جملهی دلایلِ فقرِ ماندگار است.
- هکمن مدعی است که این از جملهی دلایلِ فقرِ ماندگار است.
۱۹.۹ تبیین روندهای اخیر در نابرابری درآمد بازاری
آیا این سیاستها یا دیگر تغییرات به توضیح روندهای موجود در نابرابری درآمد بازاری کمک میکنند؟ شکل ۱۹.۲۴ سه مورد از این روندها را نشان میدهد و بر اساس الگوهایی که آموخته اید تبیینهایی احتمالی را مطرح میکند.
تمایلها | دادهها | دلایل مشارکت | الگوها |
---|---|---|---|
کاهش نابرابری درون-کشور (۱۹۲۰ تا ۱۹۸۰) | شکلهای ۱۹.۲،۱۹.۳، ۱۹.۴ | آموزش و بهرهوری فزآینده، بیکاری را کاهش داد. کاهش تفکیک بازار نیروی کار و سایر منابع نابرابری در میان کارگران. بهبودهای فناورانهای که خصلت تکمیلی نسبت به کارگران کم-مهارت و میان-مهارت داشتند. |
شکل ۱۹.۲۰، شکل ۱۹.۲۱ |
نابرابری درون-کشوری ثابت یا فزآینده (۱۹۸۰ تا ۲۰۱۷) | شکلهای۱۹.۲، ۱۹.۳، ۱۹.۴، ۱۹.۶، ۱۷.۳ (قاب بالایی) | افزایش یافتن نابرابری درمیان کارگران درنتیجه فناوریهای جدیدی که نسبت به مهارتهای کارگران پردرآمد تکمیلی بودند، و جایگزینهایی برای کارگرانی که وظایف تکراری انجام میدهند. اتحادیههای صنفی ضعیفتر و اجزاب سیاسی محافظهکارتر در قدرت شاهد این بودند که قدرت چانهزنی به نفع کارفرمایان افزایش پیدا کرد، درحالی که بالاتربودن سود پس از کسر مالیات به معنای گسترش اشتغال (در برخی کشورها) نبود. |
شکل ۱۹.۲۲ |
نابرابری بین-کشوری ثابت یا در حال کاهش (۱۹۹۵ تا ۲۰۱۷) | شکل ۱۹.۵ | کاهش تفکیک بازار نیروی کار به علت رشد سریع بهرهوری نیروی کار و تقاضا در چین و سایر کشورهای فقیرتر. | شکل ۱۹.۲۴ |
برای توضیح کاهش نابرابری میان کشورها (و متناظر با آن، کاهش در نابرابری میان خانوارها) در جهان، کل جهان را به شکل یک اقتصاد سرمایه داری واحد در نظر بگیرید که بازار کار آن براساس مرزهای ملی تفکیک شده است. برای اینکار، ما یک اقتصاد «جهانی» متشکل از دو «کشور» را در نظر میگیریم: چین، و اروپا-بعلاوه-آمریکای-شمالی. بنابراین بجای اینکه دو بخش بازار نیروی کار در یک کشور واحد داشته باشیم، دو کشور داریم که یکی کم درامد و دیگری پردرآمد است، یعنی اندکی شبیه به چین و آمریکا در فصل ۱۸.
درست همانطور که جابجایی از بازار نیروی کار ثانویه به بازار نیروی کار اولیه در یک کشور برای کارگر آسان نیست، اقتصاد جهانی نیز از بازارهای کار براساس تفکیک ملی برخوردار است، زیرا کارگرانی که میخواهند از کشوری به کشور دیگر نقل مکان کنند با موانعی روبرو هستند. و درست مثل وضعیت اقتصاد ملی، در اینجا نیز مالکان تفکیک نمیشوند. آنها سرمایه خود را در هرجا که بیشترین بازگشت را برایشان داشته باشند سرمایه گذاری میکنند. همانطور که در فصل ۱۸ دیدیم، جهانی شدن تنها یک روند نیمه کاره است: به ندرت میتوان گفت که بازار جهانی کار یک بازار یکپارچه است، در حالی که تحرک پذیری سرمایه بسیار بالا است، زیرا پول برای «کارکردن» در یک کشور به هیچ گرین کارت یا ویزای کاری نیاز ندارد.
فرایند جهانی شدن را با کاهش نابرابری در بازار جهانی نیروی کار مرتبط دانسته اند، زیرا دستمزدهای-پایین در کشورهای صادرکننده موفقی مثل چین، به سطح دستمزدی اقتصادهای دستمزد-بالایی مثل فرانسه رسیده اند. دومین تأثیر، افزایش گسترده در میزان نیروی کار در حال حاضر موجودِ برای استخدام در اقتصاد سرمایه داری جهانی بوده است و این مسأله به افزایش سهم درآمدیای که به مالکان بنگاههای اقتصادی و نه کارکنان آنها تعلق میگیرد مربوط دانسته شده است.
۱۹.۱۰ بازتوزیع: مالیاتها و حوالجات
تفاوت میان اقتصادها به لحاظ شدت و ماهیت بازتوزیع
الگوهای دستمزد و سود تلاش میکنند تا درآمد بازار را توضیح دهند. اما درآمد بازار با میزان درآمدی که افراد برای خرج کردن دارند یکسان نیست؛ علاوه بر این، درآمد بازار، آندسته از مواردی را که درعین ضروری بودن برای بقای ما قابل خریداری نیستند و باید بعنوان یک ویژگی ناشی از شهروندی حاصل شوند، در بر نمیگیرد.
همانطور که میدانید، درآمد قابل استفاده عبارت است از درآمد فرد پس از کسر مالیات یا سهم المشارکه بیمه اجتماعی، و پس از دریافت هرگونه حوالجات نقدی از طرف دولت. اما این سنجه مناسبی از استانداردهای زندگی خانوار نیست، زیرا تأثیر مالیاتهای غیرمستقیم ازقبیل مالیات بر ارزش افزوده، و اینکه خدمات عمومی رایگان یا سوبسیدداری از قبیل آموزش و بهداشت عمومی تا چه اندازه در دسترس خانوارها هستند را در نظر نمیگیرد.
- کمکهای مالیِ غیرنقدی
- هزینهکردهای عمومیای که در قالبِ خدماتِ رایگان یا برخوردار از یارانه به خانوارها اختصاص داده میشود و نه در قالب کمکهای نقدی.
این هزینهکردهای عمومی کمکهای مالی غیرنقدی نامیده میشوند، زیرا به معنای دادن حواله به خانوارها در قالب خدمات رایگان یا سوبسیددار است و نه وجه نقد. وقتی هم مالیاتهای غیرمستقیم و هم حوالجات غیرنقدی را در نظر میگیریم، به مفهوم سومی از درآمد میرسیم که درآمد نهایی نامیده میشود. درآمد نهایی کاملترین سنجه برای اندازه گیری استاندارد زندگی یک خانوار است. ارزش کل کالاها و خدماتی که خانوار توانایی مصرف آن را دارد به ما میدهد. شکل ۱۹.۲۶ رابطه بین این سه مفهوم درآمدی را نشان میدهد.
شکل ۱۹.۲۷ ضرایب جینی برای درآمد بازار، درآمد قابل استفاده، و درآمد نهایی را برای سه کشور بزرگ برخوردار از درآمد متوسط نشان میدهد. در افریقای جنوبی، مالیاتها و حوالجات مستقیم ضریب جینی را تا به اندازه ۰.۸ از ۰.۷۷ به ۰.۶۹ کاهش میدهند. مالیاتهای غیرمستقیم و خدمات عمومی هم ضریب جینی را یک بار دیگر به اندازه ۰.۰۹ جابجا میکنند و به ۰.۶۰ برای درآمد نهایی میرسانند، اما این کشور همچنان بطور استثناییای نابرابر باقی میماند. برزیل در مقایسه با مکزیک، نابرابری بسیار بالاتری چه در در آمد بازار و چه در درآمد قابل استفاده داشته است، اما ضریب جینی برای درآمد نهایی تقریباً به همان سطح مکزیک، یعنی ۰.۴۴ در برابر ۰.۴۳ میرسد.
Nora Lustig, Carola Pessino and John Scott (2014), ‘The Impact of Taxes and Social Spending on Inequality and Poverty in Argentina, Bolivia, Brazil, Mexico, Peru, and Uruguay: Introduction to the Special Issue’. Public Finance Review Vol. 42 (3): pp. 287–303; Gabriela Inchauste, Nora Lustig, Mashekwa Maboshe, Catriona Purfield and Ingrid Woolard. (2015). ‘The Distributional Impact of Fiscal Policy in South Africa’. Commitment to Equity Working Paper No. 29, February 2015.
دولت رفاه
- دولت رفاهی
- مجموعهای از سیاستها که با هدفِ ایجاد بهبودهایی در رفاهِ شهروندان از طریقِ کمک به هموارسازیِ درآمدی (مثلاً مزایای بیکاری و مستمریها) طراحی میشود.
مجموعه خط مشیهایی که درآمد بازاری را به درآمد نهایی تبدیل میکنند را دولت رفاهی مینامند. این خط مشیها را میتوان به دو نیمه یعنی مالیاتی و نیمه هزینهکرد تقسیم کرد. نیمه مالیاتی عبارت است از هر خط مشیای که درآمدها را برای دولت جمع آوری میکند در حالی که نیمه هزینهکرد عبارت است از هر خط مشیای که یا به خانوارها پول میدهد یا از جانب آنها پولی را خرج میکند. در فصل ۲۲ جزئیات بیشتری در رابطه با ترکیب هزینهکردهای دولتی خواهیم دید.
در کشورهایی که سیاستهای بازتوزیعی نابرابری را تا حد زیادی کاهش میدهد، بخش عمده این کار از طریق هزینهکردها انجام میشود و نه مالیات.
در ۲۸ کشور از کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ضریب جینی در سال ۲۰۱۵ برای درآمد بازاری ۰.۴۶ بوده که بواسطه مالیات و حوالجات به ۰.۲۷ برای درآمد قابل استفاده کاهش پیدا کرده است. اما مالیات تنها ۰.۴۶ واحد از این بازتوزیع را انجام میدهد، و باقی ۰.۱۵ واحد بواسطه حوالجات پرداختی به خانوارها صورت میگیرد. این بدان معنا نیست که این کشورها نرخ مالیات پایینی دارند، بلکه به این معناست که ثروتمندان و فقرا سهم مشابهی از درآمدشان را مالیات میدهند. از سوی دیگر، خانوارهای فقیرتر نسبتاً سود بسیار بیشتری از ناحیه هزینهکردها میبرند.
دادههای مربوط به ضریب جینی اتحادیه اروپا از این منبع اخذ شده است، ‘Effects of tax-benefit components on inequality (Gini index), 2011–2015 policies’، که روی وبسایت Euromod statistics قابل بررسی است.
حوالجات، اعم از نقدی و غیرنقدی، تأثیر گستردهای بر نابرابری دارند. اما در اغلب موارد این هدف آنها نیست. اغلب حوالجات به علل دیگری توجیه میشوند و کاهش نابرابری صرفاً یک عارضه جانبی مطلوب است. برای مثال آموزش عمومی توجیهات متعددی دارد، منجمله سرمایه گذاری در سرمایه انسانی که کشور را مولدتر میکند. سوبسیدهای مربوط به بهداشت عمومی عموماً بر مبنای حق اساسی انسان یعنی حق حیات و بهداشت مناسب انجام میشوند.
دولت رفاه غالباً بهعنوان یک نظام بازتوزیعی از ثروتمندان به فقرا توصیف و به بحث گذاشته میشود. اما به همین اندازه هم آن را به چشم بازتوزیع از خوش شانسها به بدشانسها مینگرند و از آن دفاع میکنند. بخشهایی از دولت رفاه هم میتواند بازتوزیع از جوانان به سالمندان را انجام دهد.
- بیمهی اجتماعی
- هزینهکردی است توسط دولت، که بودجهی آن از طریق مالیات تأمین میشود، و در برابر ریسکهای اقتصادی (مثلاً فقدانِ درآمد بعلتِ بیماری یا بیکاری) به افراد پیشنهادهای حمایتی ارائه میکند و به آنها اجازه میدهد که درآمدشان را در طول دوران زندگیِ خود هموارسازی کنند. همچنین نگاه کنید به: بیمه-اشتراکی.
در کشورهایی که دولت رفاه بزرگی دارند، بخش عمده هزینهکرد در اشکال مختلف بیمه اجتماعی بیمهی اجتماعیاست، که کم به خانوارهای فقیر را نیز در بر میگیرد اما شامل مستمریهای عمومی، مزایای بیکاری، مسکن اجتماعی، مزایای عائله مندی، و همچنین دیگر هزینهکردهایی است که گروههایی را هدف میگیرند که کم درآمد محسوب نمیشوند. مستمریهای عمومی، درآمد را به سالمندان انتقال میدهند. مزایای عائله مندی، مثل هزینهکردهای مربوط به آموزش عمومی، درآمد را به جوانترها (یا کسانی که از آنها مراقبت میکنند) انتقال میدهد. از آنجا که هزینه آنها از محل مالیاتهایی که کارگران بزرگسال پرداخت میکنند تأمین میشود، شیوهای هستند که بواسطه آن جامعه امکان هم سطح سازی درآمدها را برای افراد در طول زندگیشان فراهم میکند. ما در سنین جوانی و پیری، یعنی زمانی که درآمدمان بسیار پایین یا صفر است، از دولت درآمدهایی را دریافت میکنیم، و بخشی از آن را وقتی که به سن کار رسیدیم و حقوق گرفتیم، به دولت باز میگردانیم.
به همین ترتیب، بیمه بیکاری عمومی هم راهی است که بواسطه آن افراد در سن کار میتوانند در مواجهه با خطر بیکاری، درآمدهای خود را همسطح سازی کنند. مادامی که کار میکنیم پرداخت میکنیم، و در صورت بیکاری حقوق دریافت میکنیم.
این اشکال بیمه اجتماعی مشخصاً فقرا را هدف نگرفته اند. اما تأثیر گستردهای بر نابرابری دارند زیرا اغلب افراد بازنشسته و افراد بیکار در صورت دریافت نکردن پرداختهای بیمه اجتماعی بسیار فقیر خواهند بود. در واقع، در اتحادیه اروپا، مستمری عمومی همان خط مشیای است که بیشترین تأثیر را بر نابرابری دارد. این سیاستها متوسط ضریب جینی را تا ۰.۱۱ کاهش میدهند، یعنی بیشتر از مجموع همه حوالجات دیگر. .
شکل ۱۹.۲۸ میانگین درآمد بازار و درآمد قابل استفاده خانوار را در ایالات متحده در یک سال واحد را برحسب سن نان آور خانواده نشان میدهد. خانوارهایی که نان آورشان کمتر از ۲۵ سال سن دارد از میانگین درآمد بازاری خانوار برابر با ۲۴۱۰۸ یورو و میانگین درآمد قابل استفاده خانوار برابر با ۲۵۷۳۵ یورو برخوردار هستند. ثروتمندترین گروه خانوارها خانوارهایی هستند که سن نان آورشان بین ۴۰ تا ۴۴ سال است و پس از ۶۰ تا ۶۵ سال که نان آورها به تدریج بازنشسته میشوند، درآمدها به شدت افت میکنند. برای نانآورهای زیر ۲۵ سال و بالای ۶۵ سال، یعنی زمانی که درآمد بازاری در پایینترین سطح خود قرار دارد، درآمد قابل استفاده بالاتر از درآمد بازاری است، و برای کسانی که بین ۲۵ تا ۶۴ سال دارند، یعنی زمانی که درآمد خانوار در بالاترین سطح خود قرار دارد، بالعکس است.
اگر فرضاً تصور کنیم که در هر گروه سنی تنها یک خانوار وجود دارد، ضریب جینی برای درآمد بازاری ۰.۲۴۹ خواهد بود و برای درآمد قابل استفاده ۰.۱۳۹ – نظام مالیات و سود بطور کلی نابرابری را کاهش میدهد زیرا بازتوزیع را به شکل موثری از خانوارهای ثروتمند به خانوارهای فقیر انجام میدهد. اما همانطور که شکل نشان میدهد بخش عمدهای از این نتیجه میتواند به علت بازتوزیع از افراد شاغل به بازنشستگان باشد.
Effects of taxes and benefits on household income. 2014/15. Office for National Statistics (UK).
اقتصاددانان چگونه از فاکتها میآموزند؟ بهترین راه برای پول دادن به فقرا چیست؟ انتخاب تصادفی و جداکردن.
اغلب کشورها سیاستهایی برای بالابردن سطح زندگی فقرا دارند. اما بهترین راه برای انجام این کار چیست؟ اگر دولتها بخواهند که وجوهی را به افراد یا خانوارها بدهند، آیا باید این پول را به افراد خیلی فقیر داد، یا به افراد شاغل، یا صرفاً به کسانی که جویای کار هستند؟ آیا این وجوه باید صرفاً به فقرا داده شود یا به همه؟
این سوالات جنجال برانگیزی هستند که پاسخ به آنها تابع مسائلی ورای اقتصاد است. اما اقتصاددانان با استفاده از برخی آزمایشها، دست کم هزینه و فایده سازوکارهای مختلف آن را روشن کرده اند.
اقتصاددانان بررسی کرده اند که پول دادن صرف به فقرا بدون هیچ اینکه نیازی به کارکردن یا بازپرداخت داشته باشند، چه پیامدهایی خواهد داشت. در سطح نظریه، پرداخت نقدیای که فرد دریافت میکند، صرفنظر از اینکه فرد شاغل هست یا نه، نمیتواند بر عرضه نیروی کار تأثیری داشته باشد. آزمایشها نشان داده اند که کمکهای بلاعوض نقدی یکی از راههای کاهش فقر است که از بسیاری جهات، از بالابردن مصرف گرفته تا کاهش سطح استرس، بیشترین اثربخشی-هزینه را دارد. این نتایج باعث شده است که سیاستگذاران، با مقایسه تأثیر ضدفقر هر یک دلاری که مثلاً در برنامههای آموزش شغلی خرج میشود با تأثیر پرداخت مستقیم این یک دلار، برنامههای خود را مورد بازاندیشی قرار دهند.
برخی در قالب برنامه موسوم به کمکهای درآمدی غیرمشروط پایه (UBI یا BIG)، پیشنهاد کرده اند که پرداختهای نقدی برای همگان باشد و نه صرفاً برای فقرا. برخی از گروههای دره سیلیکون، طرحهای آزمایشی اولیهای از این کمکهای نقدی جهانشمولتر در اوکلند کالیفرنیا را راه اندازی کرده اند که دسترسی به نقدینگی را بصورت تصادفی درمیآورد. برخی از آنها بر این عقیده اند که فناوری با چنان شتابی در حال حرکت است و تقاضا برای نیروی کار را با چنان سرعتی کاهش میدهد که بزودی برای نجات توده عظیمی از انسانها از فلاکت بیکاری، به کمکهای بلاعوض درآمدی نیاز خواهیم داشت.
طرح پیشنهادی دیگری در فنلاند بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر را بصورت تصادفی برای دریافت کمکهای فلهای ماهانه ۶۰۰ دلاری انتخاب میکند تا بررسی کند که آیا کمکهای بلاعوض درآمدی میتواند فقر را پایین بیاورد و همچنین مدیریت اداری برنامههای کمک رسانی به فقرا را سادهتر کند. اجرای آزمایشی یک سیاست پیش از اجرای سراسری آن به اقتصاددانان این امکان را میدهد که برخی پیامدهای برخی سیاستهای خاص را بررسی کنند و همچنین به سیاستگذاران اجازه میدهد که تصمیم به اجرا یا عدم اجرای یک سیاست را براساس شواهد انجام دهند.
بازتوزیع پیشرو و پسرو
- (سیاستِ) پیشرو
- هزینهکرد یا کمکنقدیای که درآمدهای خانوارهای فقیرتر را، برحسبِ درصد، به اندازهای بیشتر از خانوادههای ثروتمند افزایش میدهد. همچنین نگاه کنید به: (سیاستِ) پسرو.
- (سیاستِ) پسرو
- زینهکرد یا کمکهایی که، برحسب درصد، درآمد خانوارهای ثروتمند را به میزانی بیش از خانوارهای فقیر افرایش دهد. همچنین نگاه کنید به: (سیاست) پیشرو.
- بهلحاظِ توزیعی خنثی
- خطمشیای است که نه پیشرو است و نه پسرو بطوری که توزیعِ درآمدی را دستنخورده میگذارد. همچنین نگاه کنید به: (خطمشیِ) پیشرو، (خطمشیِ) پسرو.
وقتی پیامد مستقیم یک سیاست مالیاتی یا کمک بلاعوض (درمقایسه با وضعیتِ نبودِ آن سیاست)، کاهش نابرابری باشد، آن را یک پیشرومینامیم. دیدیم که هزینهکردها پیشروتر از مالیاتها هستند. اگر پیامد مستقیم یک سیاست، افزایش نابرابری باشد، آن را یک پسرو مینامیم. سیاستهایی که نه پیشرو اند و نه پسرو سیاستهایبهلحاظ توزیعی خنثی نامیده میشوند.
برای اینکه یک هزینهکرد یا کمک بلاعوض، پیشرو باشد، باید بتواند برحسب درصد، درآمد خانوارهای فقیرتر را بیش از درامد خانوارهای ثروتمندتر افزایش دهد. این تضمینی است که باعث کاهش ضریب جینی خواهد شد و منحنی لورنز را به سمت بالا خواهد کشید. توجه داشته باشید که این سیاست میتواند به این معنا باشد که به بیان مطلق (برحسب واحدی ارز رایج) خانوارهای ثروتمندتر میزان بیشتری دریافت میکنند.
برونوی زمیندار و آنجلای کشاورز را در نظر بگیرید. فرض کنید که نتیجه چانه زنی آنها بگونهای باشد که درآمد برونو ۳ برابر درآمد آنجلا باشد، و برونو ۳۰۰۰ پزو در سال دریافت کند و آنجلا ۱۰۰۰ پزو. و همچنین فرض کنید که آنجلا دو فرزند دارد و برونو سه فرزند، که همه آنها به مدارس دولتی با بودجه عمومی میروند و دولت ۲۰۰ پزو در سال به ازای هر فرزند به آنها پرداخت میکند. این بدان معناست که آنجلا حوالجاتی غیرنقدی به ارزش ۴۰۰ پزو در سال و برونو ۶۰۰ پزو در سال دریافت میکنند. برای آنجلا این به معنای یک افزایش ۴۰ درصدی در درآمد اوست. و برای برونو یک افزایش تنها ۲۰ درصدی. بنابراین، این کمک نقدی یا حواله پیشرو محسوب میشود، و ضریب جینی برای درآمد نهایی کاهش خواهد یافت.
با اینکه به نظر عجیب میرسد که درعین اینکه برونو بیشتر از آنجلا دریافت میکند اما ضریب جینی کاهش پیدا میکند، اما توضیح آن این است که ضریب جینی به «درآمد نسبی» یا نسبتهای درآمدی میان خانوارها بستگی دارد. درآمد بازاری برونو سه برابر ردآمد بازاری آنجلا است. سیاستی که این نسبت را کاهش دهد، ضریب جینی را کاهش خواهد داد. در دومین نمونه بالا، درآمد نهایی برونو ۳۶۰۰ پزو بوده است و درآمد نهایی آنجلا ۱۴۰۰ پزو، که نسبت آنها به هم ۲و۵۷ است که در مورد درآمد بازار بیشتر یعنی ۳ بود. با اینکه برونو به بیان مطلق میزان بیشتری دریافت کرده است اما نابرابری نسبی میان این دو کاهش پیدا کرده و بنابراین ضریب جینی کاهش پیدا کرده است.
تحصیلات پایه معمولاً بسیار پیشرو است. اما در میان هزینهکردهای آموزشی نمونهای که میتواند پسرو باشد، تحصیلات دانشگاهی با بودجه عمومی است. علت آن این است که فرزندان خانوادههای ثروتمندتر احتمال بیشتری برای رفتن به دانشگاه دارند. بنابراین، اگر فرزندان آنجلا و برونو همه در سن دانشگاهی باشند، اما فرزندان برونو در حال تلاش برای ورود به دانشگاه اما فرزندان آنجلا مشغول به کار باشند، آنگاه هزینهکرد عمومی برای دانشگاه پسرو خواهد بود: خانواده آنجلا چیزی نصیب نخواهند برد در حالی که خانواده برونو نصیب میبرد.
در مورد مالیات هم اصل مشابهی حاکم است. مالیات در صورتی پیشرو است که خانوادههای ثروتمندتر سهم بزرگتری از درآمدشان را نسبت به فقیرترها پرداخت کنند، و در صورتی پسرو است که خانوادههای فقیرتر سهم بزرگتری از درآمدشان را درمقایسه با ثروتمندترها پرداخت کنند. بنابراین اگر برونو ۳۰۰ پزو و آنجلا ۱۵۰ پزو مالیات بدهند، آن مالیات پیشرو خواهد بود حتی اگر برونو به بیان مطلق پرداخت بیشتری داشته باشد: مالیات برونو ۱۰ درصد درآمد اوست در حالی که مالیات آنجلا ۱۵ درصد درآمدش. بازهم توضیح آن تأثیر مالیات بر نسبت درآمدهای آنهاست. درآمدها آنها عبارت است از ۲۷۰۰ و ۸۵۰ پزو و نسبت آنها عبارت است از ۳و۱۸ که بزرگتر (یعنی نابرابرانهتر) از نسبت درآمد بازار آنهاست.
مالیات و هزینهکرد را میتوان بصورت جداگانه تحلیل کرد، اما مهم است که فراموش نکنیم هزینهکردها تنها در صورتی وجود خواهند داشت که مالیاتهایی برای تأمین هزینه آنها پرداخت شود. وقتی دولت پولی را خرج مدارس عمومی میکند که به برخی از خانوارها سود میرساند، درواقع بودجه این مدارس از طریق مالیاتهایی تأمین میشود که خانوارها پرداخت میکنند. به همین دلیل است که سیاست پولی، بازتوزیعی است: همه خانوارها هم پرداخت میکنند و هم دریافت، اما بعضیها بیشتر از دریافتشان پرداخت میکنند و دیگران بالعکس. نتیجه خالص، انتقال درآمد از بعضی خانوارها به برخی دیگر از خانوارها است.
شکل ۱۹.۲۹ الف و ب توزیع مالیاتها و هزینهکرد عمومی در مکزیک را نشان میدهند. شکل ۱۹.۲۹ الف ارقام را در بیان مطلق آنها نشان میدهد و شکل ۱۹.۲۹ ب بصورت درصدی از درآمد بازار. افرادی که در دهک پایینی قرار دارند هرکدام مجموعاً بطور میانگین در سال مزایایی به ارزش ۶۶۸۲ پزوی مکزیک دریافت میکنند، و درمقابل افرادی که در دهک بالایی قرار دارند ۵۵۵۷ پزو. همانطور که شکل ۱۹.۲۹ ب نشان میدهد، این انتقالات نقدی، وقتی بصورت سهمی از درآمد بازار نشان داده شوند، دهک پایینی را بالا میبرند، در حالی که دهک پایینی مزایایی به ارزش ۱۳۵ درصد درآمد بازاری خود دریافت میکنند که برای دهک بالایی تنها ۱۳ درصد است. بنابراین، این انتقالات نقدی پیشرو هستند و نابرابری را کاهش میدهند.
Calculations by John Scott using the Encuesta Permanente de Hogares, Mexico.
اما در مورد مالیات، بطور میانگین کسانی که در دهک پایینی هستند هرکدام ۵۹۴ پزو پرداخت میکنند، در حالی که افراد در دهک بالایی ۲۵۹۰۲ پزو مالیات میدهند. اما از آنجا که درآمد بازار دهک بالایی ۴۰ برابر بیشتر از درآمد دهک پایین است، برای هر دو گروه این مالیات ۱۲ درصد از درآمدشان را تشکیل میدهد که نشان میدهد مالیاتها نها پیشرو و نه پسرو است.
شکل ۱۹.۲۹ الف نشان میدهد که تأثیر خالص مالیاتها و حوالجات نقدی این است که هرچه دهک پایینتر باشد، میزان بیشتری دریافت میکند – بطوریکه دهکهای ۹ و ۱۰ بصورت خالص تأمین کننده محسوب میشوند و نه ذینفع. این بدان معناست که کل نظام مالی پیشرو است و ضریب جینی کاهش پیدا میکند. همچنین بدین معناست که سیاست مالی به شکل موثری درآمد را از دو دهک بالایی (و عمدتاً دهک اول) به هشت دهک پایینی بازتوزیع میکند. با این حال، مزایای دهکهای ۱ تا ۸ بیشتر از هزینههای دهکهای ۹ و ۱۰ است. این تاحدی به این علت است که دولت مکزیک عوایدی هم از محل تولید نفت دارد. این درآمدهای نفتی اگرچه توزیع میشوند اما بازتوزیع نمیشوند – یعنی معرف درآمدی هستند که دولت بدون مالیات بستن بر خانوارها و مشاغل دریافت میکند.
شکل ۱۹.۲۶ ب به روشنی نشان میدهد که هزینهکردها پیشروتر از مالیاتها هستند: در حالی که خانوارهای ثروتمندتر تمایل دارند که سهم اندکی بیشتر از درآمدشان را نسبت به خانوارهای فقیرتر بهعنوان مالیات پرداخت کنند، هزینهکردهای عمومی، برای فقرا سهم بسیار بزرگتری از درآمد را تشکیل میدهند تا برای خانوارهای ثروتمندتر.
Based on calculations by John Scott using the Encuesta Permanente de Hogares, Mexico.
تمرین ۱۹.۱۰ مالیاتهای پیشرو و پسرو
- مالیات ثابت سرانه، مالیاتی است که در آن همه افراد مبلغ مطلق یکسانی به دولت میپردازند. آیا این مالیات پیشرو است یا پسرو یا خنثی؟
- درآمد پایه نوعی از مزایا است که در آن همه افراد مبلغ مطلق یکسانی از دولت دریافت میکنند. آیا این نوع مزایا پیشرو، پسرو یا خنثی است؟
- فرض کنید که باخبر شوید ۱۰ درصد از مردم ۳۰ درصد از مالیات بر درآمد را پرداخت میکنند. آیا این بدان معناست که نظام مالیاتی پیشرو است؟
- برخی از دولتهای کشورهای درحال توسعه، کمک هزینههای تحصیلیای به بهترین دانشجویانشان میدهند که بتوانند در خارج از کشور تحصیلات خود را تکمیل کنند. اگر هیچ محدودیتی برای واجد شرایط بودن وجود نداشته باشد، آیا این سیاست پیشرو خواهد بود یا پسرو؟ چه چیزی میتواند این سیاست را توجیه کند؟
۱۹.۱۱ برابری و عملکرد اقتصادی
موفقیت عملیات برگه در بالابردن کارایی در کشاورزی (فصل ۵)، یا عملیات اپورچونیداد در مکزیک، و یا برنامه مستمریها در افریقای جنوبی در بالابردن دستاوردهای تحصیلی و بهداشت کودکان میتوانند به ما کمک کنند که این واقعیت را توضیح بدهیم که کشورهای برخوردار از برابری بیشتر، به لحاظ عملکرد اقتصادی استاندارد، همان عملکردی را نشان میدهند که کشورهای نابرابر (و حتی بهتر از آنها).
در شکل ۱۷.۱۵ دیدیم که سطح پایین نابرابری، افزایش قدرت اتحادیههای صنفی، و رشد سیاستهای مالیاتی و پرداخت نقدی در جهت حمایت از فقرا در طول عصر طلایی سرمایه داری، به سریعترین رشد درآمد سرانه در تاریخ مدرن مرتبط دانسته شده است. همینطور سرمایه گذاری هم در سطح بیسابقهای در تاریخ صورت گرفت و بورس سرمایه را با نرخ رشد بیسابقهای افزایش داد.
پیشتر در این فصل (شکل ۱۹.۳) چرخش ۱۸۰ درجهای و طویلالمدت درآمدهای فوقانی در بسیاری از کشورها منجمله بریتانیا و آمریکا را نشان دادیم. براساس این اندازه گیری، نابرابری اواخر قرن بیستم به حدی افزایش یافته که از زمان پیش از دوران رکود بزرگ سابقه نداشته. اما این الگوی چرخش ۱۸۰ درجه ای، همانطور که شکل ۱۹.۴ نشان میدهد، هرگز جهانش شمول نیست.
اغلب کشورها در شکل ۱۹.۴ – که در آنها چرخش ۱۸۰ درجهای به سمت نابرابری بیشتر رخ نداده است یا بسیار کمرنگتر بوده است - عملکردهای بالایی داشته اند. این کشورها، همانطور که در شکل ۱۹.۳۰ الف دیده میشود، هم رشد سریع در سرانه درآمدی را تجربه کرده اند و هم سطح پایینی از نابرابری در درآمد قابل استفاده را. در این مورد، ما نابرابری در درآمد را پس از کسر مالیات و حوالجات (یعنی درآمد قابل استفاده) محاسبه میکنیم زیرا این بهترین سنجه موجود برای اندازه گیری نابرابری در سرتاسر همه کشورها است. نتیجهای که از شکل ۱۹.۳۰ الف حاصل میشود این است که کشورها به لحاظ میزان برابری استاندارهای زندگی شان تفاوت زیادی دارند و اینکه ظاهراً رشد بهره وری (جی دی پی سرانه) ربطی به سطح برابری ندارد.
Chen Wang and Koen Caminada. 2011. ‘Leiden Budget Incidence Fiscal Redistribution Dataset.’ Version 1. Leiden Department of Economics Research.
درمیان کشورهایی که تحرکاتی در جهت کاهش نابرابری داشته اند، کشورهای با عملکرد ضعیف و عملکرد قوی وجود دارد. شکل ۱۹.۳۰ ب نشان میدهد که کشورهای کره جنوبی و تایوان توانسته اند رشد بالایی را همراه با نابرابری پایین در طول ۳۰ سال گذشته تجربه کنند، در حالی که عملکرد اقتصادهای آمریکای لاتین در هر یک از این دو بعد عموماً بسیار بدتر بوده است.
Chen Wang and Koen Caminada. 2011. ‘Leiden Budget Incidence Fiscal Redistribution Dataset’. Version 1. Leiden Department of Economics Research; OECD; International Monetary Fund. 2014. ‘World Economic Outlook Database: October 2014’.
شکلهای ۱۹.۳۰ الف و ۱۹.۳۰ ب در آغاز بسیار تعجب آور به نظر میرسند، زیرا اقتصاددانان اغلب مدعی بوده اند که مالیات و حوالجات زیاد، انگیزههای افراد برای سخت کوشی و قبول ریسکهای لازم برای وقوع نوآوری را کاهش میدهند. اینکه کشورهای برابرخواهی چون ژاپن، کره جنوبی و تایوان در آسیا و کشورهای اسکاندیناوی و دیگر کشورهای اروپای شمالی چنین عملکرد اقتصادی موفقی داشته اند، دلایل مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- سطح بالایی از همکاری و اعتماد: یک اقتصاد مبتنی بر خدماتی از قبیل تولید دانش و مراقبت از دیگران، در صورتی که مردم تماماً جویای منافع شخصی خود باشند، نمیتواند عملکرد خوبی داشته باشد. همکاری و اعتماد در بخش عمدهای از اقتصاد مدرن امری ضروری است، اما تقویت چنین خصلتهایی در میان مردمی که تفاوت گستردهای در مبالغ دریافتی شان وجود دارد بسیار دشوار است. جوامعی که برابری بیشتری دارند، اعتماد بیشتری هم در میان شهروندان ایجاد میکنند و بنابراین از عملکرد اقتصادی بهتری هم برخوردار میشوند.
- سیاستهایی که استعدادهای فقرا را تقویت میکنند: آموزش و خدمات بهداشتی باکیفیت، استفاده مولدانهتری از منابع اقتصاد را بهمراه میآورد. این نکته در مورد سیاستهایی که ارزش استعدادهای فقرا را بالا میبرند نیز صادق است، که نمونه آن را در اصطلاحات ارضی در بنگال غربی (عملیات برگه) دیده ایم.
- استفاده کمتر از نیروی حفاظتی: ساخت محیطهای امن برای ثروتمندانمثل اجتماعات اختصاصی، و دیگر فعالیتهای حفاظتیای که داراییها را حفاظت میکنند و امنیت را برای ثروتمندان فراهم میکنند، درواقع منابعی را بکار میگیرند که میتوانست در جهت سرمایه گذاری مولد استفاده شود.13 14
شکل ۱۹.۳۰ج همین نکته آخر را نشان میدهد: آمریکا، ایتالیا و بریتانیا کشورهایی هستند که درآمد قابل استفاده بسیار نابرابری دارند، سه برابر بیشتر از کشورهای برابرتری چون فنلاند، دانمارک و سوئد، محافظ استخدام میکنند (پرسنلهای امنیتی عمومی و خصوصی منهای نیروهای مسلح). یک جامعه نابرابر، ممکن است بسیاری از منابع را خرج محافظت از حقوق مالکیت و اجرای نصِ قانون کند.
Arjun Jayadev and Samuel Bowles. 2006. ‘Guard Labor’. Journal of Development Economics 79 (2): pp. 328–48.
تمرین ۱۹.۱۱ کشورهای برخوردار از چرخش ۱۸۰ درجه
دوباره به تفاوتهای میان کشورهای برخوردار از چرخش ۱۸۰ درجهای در شکل ۱۹.۳که یک روند رو به برابری بیشتر در سه ربع نخست قرن بیستم و پس از آن افزایش نابرابری از حوالی ۱۹۸۰ را نشان میدهند، و کشورهای شکل ۱۹.۴که در آنها نابرابری افزایش چشمگیری نداشته یا اصلاً افزایشی نداشته است.
فهرستی از تبیینهای احتمالی تهیه کنید که نشان میدهند چرا کشورهای این دو گروه از حوالی ۱۹۸۰ به این سو تا این حد روندهای متفاوتی داشته اند و (با استفاده از اینترنت یا منابع دیگر) صحت تاریخی هرگونه تغییر فناورانه یا نهادیای که به آن استناد میکنید را بررسی کنید.
تمرین ۱۹.۱۲ کشورهای با عملکرد قوی و ضعیف
در بالا، به شکلی دلبخواهی روی شکل ۱۹.۳۰الف خطی رسم کرده ایم تا کشورهای با عملکرد قوی را از کشورهای با عملکرد ضعیف جدا کند. اما اینکه چه چیزی را عملکرد “قوی” بدانید به ترجیحات شما بستگی دارد.
- در فضای داده شده روی شکل ۱۹.۳۰ الف منحنیهای بی تفاوتی خود را، برحسب ترجیحاتی که در مورد نابرابری و رشد دارید، رسم کنید. (نکته: آیا شیب منحنی بی تفاوتی مثبت است یا منفی؟)
- براساس این منحنیهای بی تفاوتی، کشورهای شکل ۱۹.۳۰ الف را از مطلوبترین به نامطلوبترین رتبه بندی کنید.
پرسش ۱۹.۱۰ پاسخ(ها)ی صحیح را انتخاب کنید.
کدامیک از گزینههای زیر در مورد سیاستهای مربوط به نابرابری صحیح است؟
- ژاپن، نسبت به آمریکا، از نظرِ ثروت یا عواید حتی پیش از کسر مالیات و انتقالات، جامعه برابرتری است.
- ایجادِ دسترسی همگانی به آموزش، صرفنظر از ثروت، یک راه برای برابرتر کردنِ برخورداری سرمایه انسانیِ فقرا و ثروتمندان است.
- تااینجای کار شواهد چیزِ دیگری میگویند؛ سودِ افزایشِ دستمزد، با یک حاشیه وسیع، بیشتر از هزینه کاهشِ احتمالی اشتغال (در صورتِ وجود)، خواهد بود. ویدیوی «اقتصاددان در عملِ» آرین دوب را ببینید.
- «قراردادهای غیررقابتی» مانع از این هستند که کارگران شرکتِ متبوعِ خود را به قصد یک شرکتِ رقیب ترک کنند. این قدرتِ چانهزنی آنها را پایین میآورد، و به دستمزدِ کمتری منجر میشود.
۱۹.۱۲ نتیجه گیری
همانطور که در فصل حاضر دیدیم، نابرابری درآمدی درمیان خانوارهای جهان به سرعت رو به کاهش است، که عمدتاً به علت افزایش پرشتاب میانگین درآمدی در دو کشور پهناور و برای مدتهای طولانی فقیر است: چین و هند.
جدیدترین ضریب جینی برای درآمد خانوارها درسرتاسر جهان ۰.۶۲ بوده است. اما این رقم، واقعاً چه میزانی از نابرابری در میان افراد را نشان میدهد؟ برای مثال ما میدانیم که میانگین درآمدی ۱ درصد بالای جمعیت جهان، ۲۷ برابر درآمد فقیرترین نیمه جمعیت جهان است.
اما راه دیگری برای بررسی این تفاوتها که در ضریب جینی ۰.۶۲ منعکس شده است، انجام آزمایش فکری زیر است. اگر بصورت تصادفی جفت-خانوارهایی را از سرتاسر جهان انتخاب و با یکدیگر مقایسه کنید – مثلاً ممکن است یک خانواده از اندونزی، یک خانواده از نروژ، یکی از برزیل، یک خانواده از هند و دو خانواده از چین انتخاب شوند (که البته حتی اگر خانوادهها را بصورت تصادفی انتخاب کرده باشید هم نتیجه محتملی است و چندان تعجب برانگیز نخواهد بود) - احتمالاً متوجه خواهید شد که طرف ثروتمند در هر زوج خانواده، بطور میانگین درآمدی ۴.۲ برابر درآمد طرف فقیرتر دارد. بسیارثروتمندها تعدادشان معدود است بطوریکه وقتی آنها را هم به حساب میآوریم تغییری در این میانگین نابرابری ایجاد نمیکند.
اما آیا ما تا این حد نابرابریم؟ آیا به نظر شما واقعاً حقوق-بگیر (یا حقوق بگیران) در نیمه ثروتمندتر هر دو خانواده، بطور متوسط ۴.۲ برابر قویتر، باهوشتر، سختکوشتر و خلاقتر اند؟ این نکته به ما نشان میدهد که حتی درمیان افرادی که تفاوت زیادی با هم ندارند هم نابرابری ایجاد میکند. برخیها را با درآمد بسیار بالا پاداش میدهد و برخی دیگر حتی به اندازه نان خوردن هم نصیب نمیبرند.
بسیاری از تفاوتهای درآمدی – که مثلاً پاداش سخت کوشی، ریسک پذیری یا خلاقیت هستند – به نظر افراد کاملاً عادلانه میآیند، یا حداقل برای ایجاد انگیزه جهت کردوکار مطلوب اقتصاد ضروری تلقی میشوند. برخی دیگر از این تفاوتها نیز – مثلاً پیامدهای تبعیض، اجبار، یا ویژگیهای مادرزادی – به نظر بسیاری از افراد ناعادلانه میآیند.
اقتصاد میتواند به ما کمک کند که با روشن کردن علتهای نابرابری اقتصادی و طراحی خط مشیهایی که عادلانهتر شدن نتایج را تضمین میکنند، همانطور که در بسیاری از کشورها انجام شده است، با مسأله نابرابری ناعادلانه روبرو شویم.
مفاهیم معرفی شده در فصل ۱۹
پیش از آنکه به فصل بعدی بروید، تعاریف زیر را مرور کنید:
۱۹.۱۳ ارجاعات
-
Mary C. Daly and Leila Bengali. 2014. ‘Is It Still Worth Going to College?’. Federal Reserve Bank of San Francisco. May 5. ↩
-
Branko Milanovic. 2007. Worlds Apart: Measuring International and Global Inequality. Princeton, NJ: Princeton University Press. ↩
-
Branko Milanovic. 2012. The Haves and the Have-Nots: A Brief and Idiosyncratic History of Global Inequality. New York, NY: Basic Books. ↩
-
Facundo Alvaredo, Anthony B. Atkinson, Thomas Piketty, Emmanuel Saez, and Gabriel Zucman. 2016. ‘The World Wealth and Income Database (WID)’.
Anthony B. Atkinson and Thomas Piketty, eds. 2007. Top Incomes Over the Twentieth Century: A Contrast between Continental European and English-Speaking Countries. Oxford: Oxford University Press. ↩ -
Thomas Piketty. 2014. Capital in the Twenty-First Century. Cambridge, MA: Harvard University Press. ↩
-
محققان «پرسشهای بزرگی» درباره این تفاوته طرح کرده اند:
Daron Acemoglu and James A. Robinson. 2012. Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity, and Poverty. New York, NY: Crown Publishing Group.
Angus Deaton. 2013. The Great Escape: Health, Wealth, and the Origins of Inequality. Princeton, NJ: Princeton University Press.
Jared Diamond. 1999. Guns, Germs, and Steel: The Fates of Human Societies. New York, NY: Norton, W. W. & Company.
Kent Flannery and Joyce Marcus. 2014. The Creation of Inequality: How Our Prehistoric Ancestors Set the Stage for Monarchy, Slavery, and Empire. Cambridge, MA: Harvard University Press. ↩
-
Samuel Bowles and Herbert Gintis. 2002. ‘The Inheritance of Inequality’. Journal of Economic Perspectives 16 (3): pp. 3–30. ↩
-
Gregory Clark. 2015. The Son Also Rises: Surnames and the History of Social Mobility. Princeton, NJ: Princeton University Press. ↩
-
Michael I. Norton and Daniel Ariely. 2011. ‘Building a Better America—One Wealth Quintile at a Time’. Perspectives on Psychological Science 6 (1): pp. 9–12. ↩
-
James Bessen. 2015. Learning by Doing: The Real Connection between Innovation, Wages, and Wealth. New Haven, CT: Yale University Press.
Diane Coyle. 2015. ‘Thinking, Learning and Doing’. Enlightenment Economics Blog. Updated 23 October 2015. ↩
-
Arindrajit Dube, T. William Lester, and Michael Reich. 2010. ‘Minimum Wage Effects across State Borders: Estimates Using Contiguous Counties’. Review of Economics and Statistics 92 (4): pp. 945–64. ↩
-
James J. Heckman. 2013. Giving Kids a Fair Chance. Cambridge, MA: MIT Press. ↩
-
Samuel Bowles and Arjun Jayadev. 2014. ‘One Nation under Guard’. New York Times. Updated 15 February 2014. ↩
-
Arjun Jayadev and Samuel Bowles. 2006. ‘Guard Labor’. Journal of Development Economics 79 (2): pp. 328–48. ↩