فصل ۱۲ بازارها، کارآیی، و سیاستگذاری عمومی
فهرستها و موضوعات فصلها
« وقتی قیمتهای تعیینی بازار مردم را بدان ترغیب کند که تاثیرات کنشهای خود بر دیگران را درنظر بگیرند، [میگوییم که]خروجیها کارا هستند. وقتی قیمتها تاثیرات معنادار را در نظر نگرفته باشند، درآنصورت بازار شکست خورده است و نیاز به موارد اصلاحی دیگری پیدا میشود».
- این تاثیرات بیرونی وقتی پدیدار میشوند که حقوق مالکیت و قراردادهای قانونی برخی از تاثیرات کنشهای تصمیمگیران را پوشش ندهد. برای مثال، نمیتوان فرد سیگاری را برای آسیبهای وارده از دود غیرمستقیم تحت پیگرد قانونی قرار داد.
- حقوق مالکیت و قراردادهایی که بخاطر تاثیرات بیرونی مثبت بر دیگران به کنشگران پاداش میدهند و بخاطر تاثیرات منفی آنها را مشمول پرداخت خسارت میسازند، هنگامی که اطلاعات ضروری دردسترس یک یا چند طرف نباشد یا نتوان از آن در یک دادگاه استفاده کرد، غیرقابلاجرا و غیرعملی خواهند بود.
- سیاستگذاریها ممکن است در واکنش به شکستهای بازار، کنشگران را به درونیکردن این تاثیرات وادار کنند: مثلا با اختصاص یارانه به تحقیقوتوسعه یک بنگاه اقتصادی وقتی که امکان سودرسانی آن به دیگر واحدها وجود داشته باشد، یا با وضع مالیاتهایی که باعث افزایش قیمت آن کالاهایی میگردد که تولید یا بکارگیری آنها بلحاظ محیطزیستی مخرب است.
- سیاستگذاریهای دیگر ممکن است مستقیما کنشهای بنگاههای اقتصادی و خانوارها را تنظیم کنند: مثلا با قدغنکردن بکارگیری مواد شیمیایی ازقبیل آفتکشهایی که هزینههایی بر دیگران تحمیل میکنند.
- معامله خصوصی درمیان گروهها گاهی ممکن است کنشگران را از درنظرگرفتن تاثیر کنشهای خود بر دیگران باز دارد، مثلا ادغام بین یک بنگاه اقتصادی که آلاینده منتشر میکند و بنگاه اقتصادیای که در نتیجه آن متحمل خسارت میشود.
- بهدلایل اخلاقی و سیاسی، برخی از کالاها و خدمات، نظیر اندامهای حیاتی ما، مراقبت پزشکی اضطراری، یا آرای ما در بازارها معامله نمیشوند، اما به طرق دیگری توزیع میشوند.
منطق موجود در ادعای مشهور آدام اسمیت ـ مبنی براینکه بازرگان پیگیر منفعت شخص خود را «دستی نامرئی» به سمتوسوی توسعه منافع جامعه هدایت میکندـ مبنای مدل اقتصادی یک بازار سرتاپا رقابتی است (نگاه کنید به فصل ۸). بنگاههای اقتصادی هزینهبردار و مصرفکنندگان، هریک با تعقیب اهداف خصوصی خویش، خروجیهای کارایی پارتویی بازار را تکمیل میکنند.
فردریش هایِک توضیح داد که دست نامرئی اسمیت چگونه ممکن است کار کند (نگاه کنیده به فصل ۱۱). قیمتها پیامهایی درباره کمیابی واقعی کالاها و خدمات ارسال میکنند، پیامهایی که مردم را برمیانگیزد به طرقی تولید، مصرف، سرمایهگذاری و نوآوری کنند که بهترین استفاده را از ظرفیت مولد یک اقتصاد مفروض ببرند.
همین فرایند است که به سیستم بازار ـ بازارهای بسیاری که به هم گره خوردهاندـ اجازه میدهد که تقسیم کار را بهواسطه مبادله کالاها درمیان طرفهای کاملا بیگانه از چهار گوشه جهان، و بدون هدایت متمرکز باهم هماهنگ کند.
هایک اظهار داشت که ما به بازار چون یک ماشین غولپیکر پردازش اطلاعات میاندیشیم که قیمتها را ارائه میدهد و اطلاعاتی را فراهم میآورد که همیشه اقتصاد را به مسیرهای مطلوب رهنمون میشود. نکته قابلملاحظه درباره این ابزار محاسباتی عظیم این است که درواقع امر اصلا یک ماشین نیست. هیچکس آنرا طراحی نکرده است، و هیچکس کنترل آنرا بدست ندارد. وقتی خوب کار میکند ما از عباراتی مانند «جادوی بازار» استفاده میکنیم.
اما گاهی جادو کارگر نمیافتد. تقارن مبارک انگیزههای خصوصی و خروجیهای اجتماعی ارزشمند که عبارت اسمیت آنرا در خود خلاصه کرده است، از ویژگیهای یک مدل است که برای اهداف بسیاری به درد میخورد، ولی توصیفی از طرز کار کلی بازارهای واقعی بدست نمیدهد و بنابراین راهنمای مناسبی برای سیاستگذاری عمومی نیست.
ما در این فصل به مواردی خواهیم پرداخت که درآنها قیمتها پیامهای اشتباهی میفرستند. اسمیت اینرا تبیین کرد که در حوزههایی نظیر آموزشوپرورش و سیستم قانونی، سیاستگذاریهای دولتی نیاز بدان دارند که سعادت اجتماعی راارتقا بخشیده و تضمین کنند که بازار درست کار میکند.اسمیت همچنین روشن کرد که چیزهایی هست که نباید در بازارها خریدوفروش شوند. معادلهای مدرن ممکن است کلیههای انسانی، آراء، مدرسه خوب یا مراقبت پزشکی نجاتبخش را شامل شوند.
اینجا دو مورد از مواردی ذکر میشوند که در آنها منطق اسمیت و هایِک با شکست مواجه میشوند:
-
آفتکشها: آفتکش کلردِکون (chlordecone) در مزارع موز در جزایر کاراییبی گوادالوپ و مارتینیک ( که هردو بخشی از فرانسه هستند) برای نابودی شپشک موز بکار گرفته شد. اینکار کاملا قانونی بود و مزرعهداران آنرا شیوه موثری برای کاهش هزینهها و افزایش سود مزارع میدانستند.
همینکه مواد شیمیایی از زمین شسته شده و به رودخانههای جاری به سوی ساحلریختند، پرورشگاههای میگوی آب شیرین، جنگلهای کوچک حرّا که محل صید خرچنگ بود، و همینطور محل صید لابستر تیغدار ساحلیرا آلوده کرد. معیشت اجتماعات ماهیگیر خراب شد و آنها که ماهی آلوده خوردند مریض شدند.
خطر مهلک این آفتکش برای انسان، واقعیتی بود که از همان موقع تولید آن شناخته شده بود، از همان وقتی که کارگران تولیدکننده مواد شیمیایی در ایالات متحده نشانههایی از آسیب عصبشناختی گزارش کردند، و این به ممنوعیت آن در سال ۱۹۷۶ منتهی شد. چندسال بعد دولت فرانسه گزارشهایی درباره آلودگی در گوادالوپ دریافت کرد، اما تا سال ۱۹۹۰ ممنوع کردن ماده را به تعویق انداخت و تا سال ۱۹۹۳ از جانب صاحبان مزارع موز برای وضع یک معافیت مالیاتی ویژه تحت فشار بود.
بیست سال بعد، ماهیگیران معترض به کندی اقدامات دولت فرانسه در رسیدگی به ریزش حاصل از آلودگی، در خیابانهای فورتدوفرانس ( بزرگترین شهرک جزیره مارتینیک) تظاهرات کردند و بندر را بستند. یک ماهیگیر گوادالوپی به نام فرانک نتری با نگاهی به گذشته نگرانی خود را چنین ابراز کرد: « سی سال تمام آفتکش میخوردهام. اما چه بلایی سر نوههایم خواهد آمد؟»
او حق داشت نگران باشد. در سال ۲۰۱۲ ، جمع مردان مارتینیکی مبتلا به سرطان پروستات، بزرگترین فراکسیون در جهان بود و تقریبا دوبرابر کشور دوم در فهرست عضو داشت، و نرخ مرگومیر [درمیان آنها] بیش از چهار برابر متوسط جهانی بود. آسیب عصبشناختی در بچهها، منجمله کنش شناختی، نیز مستندسازی شدهاست.
- تنگناهای اجتماعی
- وضعیتی که در آن رفتارهایی که افراد مستقلاً و به دنبالِ اهدافِ شخصی خود اتخاذ کردهاند، به نتیجهای منجر میشود که نازلتر از نتیجهای است که میتوانست در صورتی که افراد بجای اینکه بعنوان فرد رفتار کنند، با یکدیگر عمل میکردند بدست آید.
-
آنتیبیوتیکها: از زمان کشف پنیسیلین در سال ۱۹۲۸، توسعه آنتیبیوتیکها بهرههای فراوانی برای بشر به ارمغان آورده است. امراضی که زمانی کشنده بودند، اکنون بسادگی با داروهایی معالجه میشوند که تولید آنها ارزان تمام میشود. اما سازمان بهداشت جهانی اخیرا هشدار داده است که ما به سمت یک «دوران پساـآنتیبیوتیک» پیش میرویم چراکه بسیاری از باکتریها دارند مقاوم میشوند: « ما باید اقدامات مهمی برای … تغییر شیوه تولید، تجویز و مصرف آنتیبیوتیکها انجام دهیم، وگرنه جهان هرروزه بیشتر و بیشتر این کالاهای سلامت عمومی جهانی را از کف خواهد داد و عواقب آن ویرانگر خواهند بود».
استعمال مفرط آنتیبیوتیکها نمونهای از یک تنگنای اجتماعی است (نگاه کنید به فصل ۴)، که درآن تعقیب بیقاعده منفعت شخصی به خروجیهای واجد ناکارایی پارتویی منجر میشود. وقتی بکرات آنتیبیوتیکها را در دوز غلط یا در شرایطی مصرف کنیم که علت آن باکتری نباشد، درآنصورت باکتری در برابر آنتیبیوتیک مقاوم میشود. برای مثال در هند، آنتیبیوتیک روی پیشخوان داروخانهها و بدون نیاز به تجویز پزشک بسادگی دردسترس است.
دکترها تشخیص میدهند که رهاکردن امر تخصیص آنتیبیوتیک در دست بازار عواقب زیانباری در پی دارد. مردم به تاسی از پزشکان فاقد گواهینامه بخش خصوصی، و در شرایطی که معالجات دیگر بهتر جواب میدهند، به استفاده از آنتیبیوتیک روی میآورند. بیماران اغلب به خاطر پسانداز پول وقتی کمی حالشان بهتر میشود مصرف آنتیبیوتیک را متوقف میکنند. این دقیقا الگوی مصرفی است که عوامل بیماریزای مقاوم دربرابر آنتیبیوتیکها را تولید خواهد کرد. اما بیمار اینطور میبیند که معالجه جواب داده، و کسب و کار دکتر بیگواهینامه سکه میشود.
آلودهشدن توسط آفتکشها و ایجاد ابرویروسها مسائل کاملا مشابهی هستند. بگذارید آنطوری به این موضوعات بیاندیشیم که یک دکتر بدان میاندیشد.
اولا، مشکل را تشخیص میدهیم. در مورد کلردکون، مساله اینست که کنشهای صاحبان مزارع موز معیشت و سلامت ماهیگیران را به مخاطره انداخته است، اما این هزینههای بکارگیری آفتکش هیچ جا در محاسبات سود و ضرر مالکین یا در قیمت آفتکشها پیدا نیست. استعمال مفرط آنتیبیوتیکها به این دلیل رخ میدهد که مصرفکننده هزینههایی را بحساب نمیآورد که ممکن است درصورت تکثیر ابرویروسها بر دیگران تحمیل شود.
تشخیص ما: کنشگران هزینههایی که تصمیمات آنها بر دیگران تحمیل میکند را بحساب نمیآورند.
سپس، بدنبال یک راه علاج میگردیم. معالجه در برخی موارد روشن است. کلردکون بسادگی در فرانسه و ایالات متحده ممنوع شد، و اگر صاحبان مزارع به پرداخت خساراتی ملزم میشدند ( توسط قانون یا توافق خصوصی با آنها که زیان دیده بودند) که استفاده آنها از آفتکش بر اجتماعات ماهیگیری و دیگران وارد کرده بود، کاربرد آن میتوانست وسیعا کاهش یابد.
در موارد دیگر، مانند سوءمصرف آنتیبیوتیکها توسط هم بیماران و هم متصدیان امر درمان، تدبیر معالجات موثرکار دشوارتری است و ممکن است بالضروره مستلزم یک توسل اخلاقی به احساس مسئولیتپذیری کنشگران درقبال دیگران باشد. معالجه پیشنهادی ما: یا کنشهایی که یر دیگران هزینه تحمیل میکنند را مستقیما کنترل کنیم، یا تصمیمگیر را وادار به تقبل هزینهها کنیم.
معالجه پیشنهادی ما: یا کنشهایی که یر دیگران هزینه تحمیل میکنند را مستقیما کنترل کنیم، یا تصمیمگیر را وادار به تقبل هزینهها کنیم.
- مالکیت خصوصی
- این حق و این انتظار که فرد بتواند از داراییهای خود به شیوه دلخواه خود بهره ببرد، دست دیگران را از بهرهبرداری از آن کوتاه کند، و آن را به شکل هدیه یا فروش به دیگران واگذار کند، دیگرانی که درنتیجه مالکِ آن خواهند شد.
- حقوق مالکیت
- محافظتِ قانونی از مالکیت، منجمله حقِ کنارگذاشتنِ دیگران و سودبردن یا فروشِ چیزی که در تملک فرد است.
- قرارداد
- یک سند یا تفاهمنامه حقوقی که مجموعهای از اقداماتی را که طرفینِ قراردارد ملزم به انجام آن هستند را مشخص میکند.
- استفاده متداوم
- No definition available.
- هنجارهای اجتماعی
- درکی که برای غالب اعضای جامعه مشترک است و به آنها میگوید در شرایطی که کنشهایشان دیگران را متأثر میکند، چه کاری باید انجام دهند.
برای درک چرایی شکست بازارها در مواردی مثل این، یادآوری شرایط لازمه برای درست کار کردن بازار کمک حال ما خواهد بود. چنانکه در فصل 1 دیدیم، مالکیت خصوصی یک شرط کلیدی برای سیستم یک بازار است. اگر قرار است چیزی خرید و فروش شود، پس بایستی بتوان مدعی حق مالکیت آن شد. یک خرید بسادگی یک انتقال حقوق مالکیت از فروشنده به خریدار است. شما در پرداخت برای چیزی مردد خواهید بود ، مگرآنکه به این باور برسید که دیگران حق شما برای نگهداری آن را تصدیق ( و درصورت لزوم حمایت) خواهند کرد.
بنابراین برای اینکه یک بازار به طرز موثری کار کند یا حتی وجود داشته باشد، دیگر نهادهای اجتماعی و هنجارهای اجتماعی مورد نیاز هستند. دولتها سیستمی از قوانین و اجبارهای حقوقی تهیه میبینند که حقوق مالکیت را تضمین کرده و قرارداد را به اجرا درآورند. هنجارهای اجتماعی حکم میکنند که شما به حقوق مالکیت دیگران احترام بگذارید، حتی وقتی که اجبار غیرمحتمل یا غیرممکن باشد.
داگلاس نورث این استدلال را مطرح کرد که نهادها نهتنها برای کارکرد خوب اقتصاد ضروری بودند، بلکه همچنین علت اساسی رشد بلندمدت محسوب میشدند: Douglass C. North. 1990. Institutions, Institutional Change and Economic Performance. Cambridge: Cambridge University Press.
دارن آسموغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون استدلال میکنند که نهادها مولفه بنیادی رشد هستند. آنها همچنین برمبنای تاریخ استعماری اروپایی و تقسیم کره شواهدی ارائه میدهند: Acemoglu, Daron, Simon Johnson, and James A. Robinson. 2005. ‘Institutions as a Fundamental Cause of Long-Run Growth’. In Handbook of Economic Growth, Volume 1A., edited by Philippe Aghion and Steven N. Durlauf, North Holland. Daron Acemoglu and James A. Robinson. 2012. Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity and Poverty, 1st ed. New York, NY: Crown Publishers.
هروقت شما با فروشندهای برسر پرداخت مبلغ مشخصی از پول در ازای یک کالا ـ مثلا یک جفت کفش ـ توافق میکنید، در عمل با فروشنده وارد یک قرارداد میشوید. اگر از حمایت یک سیستم قانونی برخوردار باشید، میتوانید انتظار داشته باشید که قرارداد محترم شمرده شود. وقتی به خانه میرسید و جعبه را باز میکنید کفشها را خواهید داشت، و درصورتیکه طی چندروز پاره شود شما بازپرداختی دریافت خواهید کرد. این دولت است که قوانین بازیای را تعیین میکند که دادوستد بازار درآن واقع میشود. البته بخاطر هنجارهای اجتماعیای که هم خریدار و هم فروشنده را به بازی براساس قوانین بازی برمیانگیزند، بندرت اعمال یک دادگاه لازم میافتد، حتی در مواردی که درآن یک قرارداد واقعی یا یک انتقال یک عنوان مالکیتی وجود ندارد.
معاملات پیچیدهتر مستلزم قراردادهای مکتوب شفافی هستند که بتوان در دادگاه آنها را بهعنوان شاهد توافق طرفین برای انتقال مالکیت بکار گرفت. برای مثال، نویسندهای ممکن است قراردادی را امضاء کند که حق انحصاری نشر یک کتاب را به یک ناشر واگذار میکند. قراردادها حاکم بر مناسباتی هستند که باید طی یک دوره زمانی، بویژه در مورد استخدام، حفظ شوند. در بازار کار، دادگاه حق کارگر برای کار نکردن بیشتر از ساعات مقرر و دریافت دستمزدی توافقی را تایید میکند.
قوانین و سنتهای قانونی همچنین موقعی که به افراد زیاندیده از کنشهای دیگران غرامت میدهند، میتوانند به کارکرد بازارها یاری برسانند. مثلا قانون التزام، تضمین میکند که اگر یک بنگاه اقتصادی خودرویی با یک نقص در طراحی بفروشد و کسی در نتیجه آن مجروح گردد، بنگاه اقتصادی مذکور بایستی برای خسارت غرامت بپردازد. کارفرمایان همیشه در قبال کارمندان خود تکلیفی مراقبتی دارند که آنها را به فراهمآوردن یک محیط کاری ایمن ملزم میکند، وهنگامی که این تکلیف را بجا نیاورند متحمل جریمه یا دیگر مجازاتها خواهند شد.
بسیاری از مسائلی که ما در این فصل بررسی میکنیم به واسطه مشکلات تضمین حقوق مالکیت یا نوشتن قراردادهای مناسب پدیدار میشوند. کالاهایی نظیر رودخانههای تمیزوجود دارند که برای مردم مهمند اما نمیتوان به آسانی آنها را خرید و فروش کرد. کار را با نگاه دقیقتری به تشخیص و درمان موردی همچون آفتکشها در مارتینیک و گوادالوپ آغاز میکنیم. 1
تمرین ۱۲.۱ حقوق مالکیت و قراردادها در ماداگاسکار
مارسل ففشام و بارت مینتن در سال ۱۹۹۷ بازارهای غله در ماداگاسکار را مطالعه کردند، که درآنجا نهادها برای اعمال حقوق مالکیت و قراردادها ضعیف بودند. بااینوجود آنها دریافتند که سرقت و نقض قرارداد بندرت اتفاق میافتد. تاجرین غله با بسیار پایین نگهداشتن موجودی خود و در صورت لزوم خوابیدن در انبار غله از سرقت جلوگیری میکردند. آنها از ترس سرقت مرتبط با مستخدمین از استخدام کارگران اضافه خودداری میکردند. آنها در هنگام حمل و نقل کالاهای خود پول حفاظت پرداختند و باتفاق در سفر همراهی کردند. اغلب داوستدها شکل [نقدی] یک « بده و ببر» ساده را بخود گرفتند. اعتماد بهواسطه کنش متقابل مکرر با تاجرین یکسان ایجاد شده بود.
- آیا این یافتهها بدین معنی است که نهادهای قانونی قدرتمند برای کار بازارها ضروری نیستند؟
- برخی از دادوستدهای بازار که درآنها مشارکت داشتهایدرا درنظر بگیرید. آیا این بازارها در غیاب یک چارچوب قانونی میتوانستند کار کنند؟ و اگر چنین بود چه تفاوتهایی میداشتند؟
- آیا میتوانید مثالی را متصور شوید که درآن کنش متقابل مکرر به تسهیل دادوستدهای بازار کمک کند؟
- چرا ممکن است که کنش متقابل مکرر حتی هنگام حضور یک چارچوب قانونی واجد اهمیت باشد؟
۱۲.۱ شکست بازار: اثرات بیرونی آلودگی
- سقوط بازار
- هنگامی که بازارها منابع را به شیوهای فاقد کارائی پارتوئی توزیع میکنند.
وقتی بازارها منابع را بگونهای تخصیص دهند که دارای ناکارایی پارتویی باشد، وضعیت پیشامده را با شکست بازار توصیف میکنیم.در فصل 7 بایکی از علتهای شکست بازار.روبرو شدیم: یک بنگاه اقتصادی کالای متمایزی (نظیر یک خودرو) تولید میکند که قیمت آن و سطح تولید را چنان انتخاب میکند که قیمت بزرگتر از هزینه جانبی باشد. در عوض از فصل ۸ این را دانستهایم که یک تخصیص بازاری رقابتی مازاد کلی تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را به حداکثر میرساند، و کارایی پارتویی دارد، بشرط اینکه هیچکس دیگری از تولید و مصرف کالا متاثر نشود.
اما درصورتیکه تصمیمات تولیدکنندگان و مصرفکنندگان از طرقی بر دیگران اثر میگذارد که آنها را به اندازه کافی بحساب نمیاورند، [آنوقت] تخصیص کالای بازار بعید است که کارایی پارتویی داشته باشد. این یکی دیگر از علل شکست بازار است. وقتی که ما سود حاصل از تجارت در چنین مواردی را تحلیل میکنیم، مجبوریم نه تنها مازادهای تولیدکننده و مصرفکننده، بلکه همچنین هزینهها یا بهرههایی را لحاظ کنیم که دیگر گروهها ممکن است تجربه کنند، دیگرانی که نه خریدارند و نه فروشنده. مثلا، ابرویروسی که در نتیجه فروش و کاربرد افراطی یک آنتیبیوتیک پدیدار میشود، ممکن است باعث مرگ کسی شود که هیچ نقشی در خریدوفروش آنتیبیوتیک ندارد.
ما سودهای حاصل از تجارت در موردی را تحلیل میکنیم که درآن تولید یک کالا یک تاثیر بیرونیایجاد میکند: آلودگی. مثال ما بر مورد عینی استفاده مزارع از آفتکش کلردکون برای کنترل شپشک موز استوار است که پیشتر بحث آنرا مطرح کردیم.
- تأثیر بیرونی
- تأثیر مثبت یا منفی تولید، مصرف یا هر تصمیمِ اقتصادی دیگر بر شخص یا افراد دیگر، که تحت عنوان نوعی مزیت یا تعهد در یک قرارداد تعریف نشده است. اگر به آن تأثیر بیرونی میگویند به این دلیل است که پیامد مورنظر بیرون از قرارداد واقع است. همچنین تحت عنوان بیرونیت هم شناخته میشود. همچنین نگاه کنید به: قرارداد ناکامل، سقوط بازار، مزایای بیرونی، هزینه بیرونی.
برای اینکه بفهمیم چرا این وضعیت را تاثیر بیرونی (یا گاهی اثر خارجی)میخوانند، دقیقهای تصور کنید که همان شرکت صاحب مزارع موز و اماکن ماهیگیری بوده است، و ماهیگیران را استخدام میکرده و آنچه صید میکردند را برای سود میفروخته است. صاحبان شرکت با احتساب تاثیرات پاییندست رودخانه، درباره سطح آفتکش مورداستفاده تصمیم خواهند گرفت. آنها سودهای حاصل از بخش موز کسب و کار خود را دربرابر زیان حاصل از محلهای ماهیگیری بالا و پایین میکنند.
اما در مارتینیک و گوادالوپ قضیه از اینقرار نبود. درآنجا بهرههای حاصل از تولید موز، که با بکارگیری آفتکش افزایش یافته بود، دراختیار مزارع بود. ماهیگیران به زیان حاصل از ماهیگیری تن در میدادند. تاثیر آلودگی آفتکش نسبت به مردمی که درباره بکارگیری آن تصمیم میگرفتند، بیرونی بود. مالکیت اشتراکی مزارع و محلهای ماهیگیری این تاثیر را درونی میساخت، اما مزارع و محلهای ماهیگیری تحت مالکیت جداگانه بودند.
- هزینه خصوصی نهایی (MPC)
- هزینهای که تولید هر واحد اضافی از یک کالا برای تولیدکننده دارد، منهای هرگونه هزینهای که تولید آن بر دیگران تحمیل میکند. همچنین نگاه کنید به: هزینه بیرونی نهایی، هزینه اجتماعی نهایی.
- هزینه اجتماعی نهایی
- هزینه تولید یک واحد اضافی از یک کالا، با احتساب هم هزینه برای تولیدکننده و هزینههایی که دیگران از ناحیه تولید کالا متحمل میشوند. هزینه نهایی اجتماعی عبارت است از مجموع هزینه خصوصی نهایی هزینه بیرونی نهایی.
- marginal private benefit (MPB)
- No definition available.
- marginal social benefit (MSB)
- No definition available.
برای مدلسازی از معانی ضمنی این نوع از تاثیر بیرونی، شکل ۱۲.۱ هزینههای جانبی کشت موز را در یک جزیره کاراییبی تخیلی نشان میدهد که آنجا یک آفتکش فرضی به نام شپشکش استفاده میشود. هزینه جانبی تولید موز برای پرورشدهنده را با اصطلاح هزینه جانبی خصوصی (MPC)میشناسند. شیب خط روبهبالا است زیرا وقتی زمین باشدت بیشتری مورد استفاده قرارگیرد، هزینه یک تُن اضافه موز افزایش میابد و این شپشکش بیشتری را اقتضا میکند. از تحلیل موجود در شکل ۱۲.۱ برای مقایسه MPC با هزینه اجتماعی جانبی(MSC)استفاده کنید، MSCشامل هزینههای واردآمده بر ماهیگیرانی است که آبهایشان را شپشکش آلوده کرده است.
در شکل ۱۲.۱ میتوانید ببینید که هزینه اجتماعی جانبی تولید موز بیشتر از هزینه خصوصی جانبی است. برای تمرکز بر موراد اصلی ما موردی را درنظرمیگیریم که درآن بازار عمدهفروشی موز[یک بازار] رقابتی است، و قیمت بازار بهازای هر تُن ۴۰۰ دلار است. اگر صاحبان مزارع موز بخواهند سود خود را به حداکثر برسانند، میدانیم که آنها میزان تولید خود را به گونهای انتخاب خواهند کرد که قیمت با هزینه جانبی آنهاـیعنی هزینه خصوصی جانبی ـ مساوی باشد. شکل ۱۲.۲ نشان میدهد که میزان تولید کلی آنها ۸۰۰۰۰ تن موز خواهد بود (نقطه A). هرچند که ۸۰۰۰۰ تن سود تولیدکنندگان موز را به حداکثر خواهند رساند، اما این سود هزینه واردآمده بر صنعت ماهیگیری را شامل نمیشود، پس این خروجی برخوردار از کارایی پارتویی نیست.
برای فهم این موضوع، به این بیاتدیشید که اگر قرار بود که مزارع تولید کمتری داشته باشندچه اتفاقی رخ میداد. ماهیگیران سود میبردند اما صاحبان مزارع ضرر میکردند. بنابراین ظاهرا چنین بنظر میرسد که تولید ۸۰۰۰۰ تن میبایست کرایی پارتو داشته باشد. اما بیایید تصور کنیم که ماهیگیران میتوانستند صاحبان مزارع را به تولید یک تن کمتر متقاعد کنند. [دراینصورت] ماهیگیران ۲۷۰ دلار بدیت خواهند آورد ـ آنها دیگر از زیان عایدی حاصل از ماهیگیری که تولید تن ۸۰۰۰۰ ام موزها باعث آنست دررنج نخواهند بود. و صاحبان مزارع بعید است که در این وضعیت چیزی از دست بدهند. عایدی آنها ۴۰۰ دلار پایین میرود، اما هزینههای آنها نیز تقریبا به همین مقدار افت خواهد کرد، زیرا وقتی که ۸۰۰۰۰ تن تولید کنند، هزینه خصوصی جانبی مساوی با قیمت خواهد بود (۴۰۰ دلار).
بنابراین اگر ماهیگیران هر مبلغی دقیقا بین بزرگتر از صفر و کمتر از ۲۷۰ دلار به صاحبان مزارع بدهند، هر دو گروه غنیتر میشدند اگر که با ۷۹۹۹۹ تن موز کار را تمام میکردند.
اگر درعوض، پرداختی دیگری برای راضی کردن مزارع به تولید ۷۹۹۹۸ تن انجام میگرفت چه؟ میتوان دید که بدین دلیل که هزینه بیرونی جانبی تحمیل شده به ماهیگیران کماکان بیشتر از مازادی است که مزارع بخاطر تن بعدی (تفاوت بین قیمت و MPC) بدست آوردهاند، چنین پرداختی همچنین باعث میشود که هر دو طرف غنیتر شوند.
- marginal external cost (MEC)
- No definition available.
ماهیگیران با چه مبلغی میتوانستند صاحبان مزارع را به کاهش تولید متقاعد کنند؟ در شکل ۱۲.۲ نقطهای را نگاه کنید که درآن قیمت موز با هزینه اجتماعی جانبی برابر است. در این نقطه ۳۸۰۰۰ تن موز تولید شده است.اگر پرداختیهای ماهیگیران به صاحبان مزارع منجر بدان شده که آنها فقط ۳۸۰۰۰ تن تولید کنند، پس ماهیگیران دیگر با پرداختهای بیشتر درعوض میزان تولید کاهشیافته سودی نخواهند برد. چنانچه تولید مجددا پایین میآمد، آنوقت زیان مزارع (تفاوت بین قیمت و هزینه جانبی) از عایدی ماهیگیران بیشتر میشد (تفاوت بین هزینه اجتماعی و خصوصی، که هاشور خورده است). در این نقطه حداکثر پرداختیای که ماهیگیران خواهان پرداخت آن هستند، برای ترغیب صاحبان مزارع به کاهش تولید کفایت نمیکند. بنابراین سطح کارایی پارتویی مربوط به تولید موز ۳۸۰۰۰ تن است.
خلاصه:
- مزارع ۸۰۰۰۰ تن موز تولید میکنند: در این نقطه قیمت مساوی MPC است.
- سطح کارایی پارتویی میزان تولید ۳۸۰۰۰ تن موز است: قیمت مساوی MSC است.
- وقتی تولید ۳۸۰۰ تن است، انتفاع هردوگروه مزرعهداران و ماهیگیران ممکن نیست.
- اگر یک شرکت منفرد صاحب هم مزارع موز و هم محلهای ماهیگیری بود: این شرکت تولید ۳۸۰۰۰ تن را برمیگزید، زیرا در این نقطه برای یک مالک منفرد، قیمت با MPC برابری خواهد کرد.
درکل، آلایندههایی همچون شپشکش تاثیرات بیرونی منفیای دارند که گاها «سرریز محیطی»نامیده میشوند. آنها برای کسانی که تصمیم به استفاده از آنها میگیرند،«سودهای خصوصی» میآورند، اما با آسیبرساندن به محیط زیست ـ در این مورد، منابع آبی ـ باعث تحمیل «هزینههای بیرونی»به بنگاههای اقتصادی یا خانوارهایی میشوند که به منابع محیطی متکی هستند. برای جامعه بطور کلّ، این یک شکست بازار است: درقیاس با تخصیص برخوردار از کارایی پارتویی، استفاده مفرطی از آلاینده شده، و بخش بسیار زیادی از کالای مربوطه (در مثال ما، موز) تولید شده است.
Leibniz: External effects of pollution
ویژگیهای این مورد شکست بازار در جدول زیر خلاصه شدهاند. در بخشهای آتی خلاصهای از مثالهای دیگری از شکست بازار را در جدولی مشابه ارائه خواهیم داد. در انتهای این فصل همه مثالها را باهم در شکل ۱۲.۱۳ خواهیم آورد و اینگونه میتوانید آنها را باهم مقایسه کنید.
تصمیم | چگونه بر دیگران اثر میگذارد | هزینه یا سود | شکست بازار(تخصیص نامناسب منابع) | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار به کار میروند |
---|---|---|---|---|
یک بنگاه اقتصادی آفتکشی را بکار میگیرد که به آبراهها خالی میشود | به پاییندست رودخانه آسیب میرساند | سود خصوصی، | هزینه بیرونی | استفاده مفرط از آفتکش و تولید مازاد محصول مربوطه |
پرسشِ ۱۲.۱ پاسخ/پاسخهایِ صحیح را انتخاب کنید
یک کارخانه در مجاورتِ خوابگاهی واقع شده است که پرستارانِ شیفتِ شب درآن زندگی میکنند. کارخانه روزانه ۱۲۰ روباتِ انساننما تولید میکند. فرایندِ تولید نسبتا پرسروصدا است و پرستاران اغلب از بهم خوردنِ خوابِ خود شاکی هستند. براساسِ این اطلاعات، کدامیک از گزارههایِ زیر صحیح است؟
- MPC عبارت است از هزینه تولید یک ربات اضافی، و نه هزینه کل.
- MSC عبارت است از مجموع هزینههایی که تولیدِ ربات اضافی برای کارخانه و برای پرستاران در پی دارد، MSC= MPC + MEC.
- MEC عبارت است از هزینهی صوتیای که به هنگام تولید ربات جدید توسط پرستاران تحمل میشود.
- کل هزینه بیرونی عبارت است از مجموع هزینههای نهایی بیرونیِ تولید همه رباتها. این کل هزینه تحمیل شده بر پرستاران است.
۱۲.۲ تاثیرات بیرونی و چانهزنی
ما برای تشریح اینکه تخصیص موز بازار (تولید ۸۰۰۰۰ تّن با بکارگیری شپشکش ) واجد کارایی پارتویی نیست، نشان دادیم که ماهیگیران میتوانستند درازای تولید موز کمتر به صاحبان مزارع پولی پرداخت کنند، و بدین ترتیب هردو غنیتر میشدند.
آیا این وضعیت برای شکست بازار راه چارهای پیش پای ما میگذارد که قابل اجرا در جهان واقعی باشد؟
بله. ماهیگیران و صاحبان مزارع میتوانستند بر سر یک چانهزنی خصوصی مذاکره کنند. راهحلهایی از این نوع بعد از رونالد کوز اغلب چانهزنی کُوزی خوانده میشود. او پیشگام این ایده بود که چانهزنی خصوصی میتواند برای مواجهه با تاثیرات بیرونی مداخله دولتی مرجح باشد. او استدلال کرد که دوطرف یک مبادله اغلببیشتر از دولت اطلاعات ضروری برای اجرای یک خروجی کارآ را دراختیار دارند.
اقتصاددانان بزرگ رونالد کوز
تا اینجا با رونالد کوز (۱۹۱۰ تا ۲۰۱۳) مواجه شدهاید. در فصل ۶ برای معرفیاش از یک بنگاه اقتصادی بهعنوان یک سازمان سیاسی به شکل برجستهای از او یاد کردیم. وی همچنین برای این ایدهاش شناخته است که چانهزنی خصوصی میتواند نشان از شکست بازار داشته باشد.
او روشن کرد که وقتی یک طرف درگیر فعالیتی است که تاثیر تصادفی زیانبار برای دیگری دارد، یک سازوکار مذاکراتی بین دوطرف میتواند به یک تخصیص منابع با کارایی پارتویی بیانجامد. او از مورد قانونی بریدمن و استورژ استفاده کرد تا بحث خودش را با مثال روشن کند. پرونده مربوط به بریدمان بود، یک قناد که سالهای سال از دستگاهی استفاده کرده بود که صدا و لرزش زیادی ایجاد میکرد. این مساله هیچ تاثیر بیرونی را موجب نشده بود تاوقتیکه همسایه او استورژ در مرز ملک خویش، چسبیده به آشپزخانه قنّاد، یک اتاق معاینه ساخت.دادگاه به دکتر یک حکم رسمی داد که بریدمان را از بکارگرفتن دستگاه منع کرد.
کوز خاطرنشان کرد که بعدازاینکه حق دکتر برای جلوگیری از بکارگیری دستگاه برسمیت شناخته شد، دوطرف میتوانستند خروجی را تعدیل کنند. دکتر خواهان آن میبود که در ازای یک پرداخت غرامت از حق خود برای توقف سروصدا صرفنظر کند. و قناد، درصورتیکه ارزش فعالیتهای آزارنده او از هزینههایی که بر دکتر تحمیل کرده بود بیشتر باشد، مایل به پرداخت میبود.
همچنین، تصمیم دادگاه که بیشتر به نفع استورژ است تا بریدمن، در اینکه آیا بریدمن به استفاده از دستگاه ادامه داد یانه، هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. اگر حق استفاده از آن به قناد داده میشد، آنوقت این دکتر بود که به او پول میداد تا از آن دست بکشد، [البته] فقط و فقط به شرطی که هزینههای دکتر بیشتر از سود قناد میبود.
به بیان دیگر، چانهزنی خصوصی تضمین میکرد که دستگاه مورد استفاده قرار گیرد، اگر و فقط اگر، بکارگیری آن، درکنار یک پرداخت غرامت، هر دو طرف را غنیتر میکرد.چانهزنی خصوصی کارایی پارتویی را تضمین میکند. چانهزنی به قناد این انگیزه را میبخشد که نه تنها هزینههای خصوصی جانبی بکارگیری دستگاه برای تولید آبنبات، بلکه همچنین هزینههای بیرونی تحمیل شده بر دکتر را هم به حساب آورد. یعنی قناد تمامی هزینه اجتماعی را لحاظ میکند.هزینه استفاده از دستگاه آزارنده درحین ساعات ویزیت دکتر، اکنون پیام درست را برای قناد خواهد فرستاد. چانهزنی خصوصی میتوانست جایگزینی برای الزام قانونی باشد. تضمین میکند که به آسیبدیدگان غرامت داده شود، و باعث میشود آنهایی که ممکن است آسیب بزنندتلاش کنند از رفتار آسیبزا پرهیز کنند.
خلاصه:
- نقش دادگاه برقرار کردن حقوق اولیه مالکیت دو طرف بود: حق بریدمان برای ایجاد سروصدا یا حق استورژ برای آرامش.
- پس، مادامیکه چانهزنی خصوصی همه بهرههای متقابل را به پایان نرسانده است، نتیجه بنا به تعریف واجد کارایی پارتویی خواهد بود، فارغ از اینکه حقوق اولیه ازآن کدام طرف بوده است.
- ممکن است اعتراض کنیم که تصمیم دادگاه به یک توزیع غیرمنصفانه سودها منجر شده است، اما به هر طریقی که آدم این دغدغه را ارزیابی کند (یا اگر مثل خود کوز «پرسشهای مربوط به عدل» را به کناری بنهیم)، خروجی برخوردار از کارایی پارتویی خواهد بود.
- هزینههای تراکنش
- هزینههایی که مانع از فرآیندِ چانه زنی یا توافق بر سر یک قرارداد میشوند.
اما کوز تاکید کرد که به دلیل هزینههای چانهزنی و دیگر موانعی که طرفین را از بهرهبرداری از تمامی بهرههای متقابل باز میدارد، این مدل را نمیتوان مستقیما برای بیشتر وضعیتها به کار گرفت. هزینههای چانهزنی، که گاهی هزینههای معاملاتیخوانده میشوند، میتوانند مانع کارایی پارتویی شوند. اگر قناد نمیتواند بفهمد که سروصدا به چه شدتی دکتر را متاثر میکند، دکتر انگیزه آن را دارد که در هزینهها اغراق کند تا به چانهزنی بهتری برسد. احراز هزینهها و منافع واقعی هر طرف بخشی از هزینه معاملاتی است، و این هزینه برای عملی کردن یک چانهزنی ممکن است خیلی زیاد باشد.
تحلیل کوز پیشنهاد میکند که نبود حقوق مالکیت تثبیتشده، و دیگر موانعی که به هزینههای معاملاتی بالا منجر میشود، ممکن است سد راه استفاده از چانهزنی برای حل اثرات بیرونیشود.از آزمایشهای آمده در فصل 4 میدانیم که اگر یک طرف معامله خروجی را نامنصفانه بداند، چانهزنی میتواند با شکست هم مواجه شود. اما با وجود یک چارچوب قانونی شفاف که درآن یکی از طرفین درابتدا صاحب حقوق تولید (یا جلوگیری از تولید) تاثیر بیرونی است، مادامیکه این حقوق قابل دادوستد بین دو طرف باشد، ممکن است نیازی به مداخله بعدی وجود نداشته باشد.
تا کنون احتمالا عطف به کالاهایی به حقوق مالکیت اندیشیدهاید که نوعا در بازارها خرید و فروش میشوند، کالاهایی همچون غذا، پوشاک، یا مسکن. رویکرد کّزه پیشنهاد میکند که ما میتوانیم عطف به کالاهایی که میتوان درازای پول بر سر آنها چانهزنی کردـ در این مثال، حق ایجاد سروصدا یا حق برخورداری از یک محیط کاری آرام ـ به دیگر حقوقها بیاندیشیم.
- گزینه ذخیره
- بهترین گزینه بعدی از میان همه گزینه ها در یک تراکنش خاص است. به آن گزینه بازگشت هم گفته میشود. همچنین نگاه کنید به قیمت ذخیره
بگذارید ببینیم چطور یک چانهزنی خصوصی میتواند مساله آفتکش را حل و فصل کند. اولا بکارگیری شپشکش عملی غیرقانونی است: تخصیص حقوق مالکیت چنان است که مزارع حق بکارگیری آن و حق انتخاب تولید ۸۰۰۰۰ تُن موز را دارند. این تخصیص و خروجیهای همبسته و تاثیرات محیطی، گزینه احتیاطیصاحبان مزارع و ماهیگیران را به نمایش میگذارد. این گزینه عبارتست از آنچیزی که آنها در صورت عدم حصول به یک توافق بدست خواهند آورد.
برای آنکه ماهیگیران و صاحبان مزارع بتوانند به نحو کارآمدی مذاکره کنند، هریک ازآنها مجبورند به نحوی سازمان یابند که یک تَن یا شخص منفرد بتواند به نیابت از کل گروه توافق کند. پس بیایید تصور کنیم که نمایندهای از جانب یک انجمن ماهیگیری با نماینده انجمن پرورشدهندگان موزبه چانهزنی مینشیند. برای سادگی مطلب چنین فرض خواهیم کرد که فعلا هیچ جایگزینی برای شپشکش وجود ندارد، لذا آنها فقط برسر سطح تولید موز چانه میزنند.
هر دو طرف باید تشخیص دهند که برای کاهش سطح تولید به سطح کارایی پارتویی از توافق بهره ببرند. نقطه A در شکل ۱۲.۴ وضعیت پیش از شروع چانهزنی است، و کمیت واجد کارایی پارتویی ۳۸۰۰۰ تُن موز است. کل ناحیه هاشورخورده بهره حاصله (از آب تمیزتر) برای ماهیگیران را درصورت کاهش سطح تولید از ۸۰۰۰۰ به ۳۸۰۰۰ تُن نشان میدهد. اما کاهش تولید موز به سودهای پایینتر برای مزارع منتهی میشود. تحلیل آمده در شکل ۱۲.۴ را به کار بگیرید تا ببینید که افت سود کوچکتر از بهره حاصله برای ماهیگیران است، بنابراین یک بهره اجتماعی خالص وجود دارد که آنها میتوانند بر سر تسهیم آن باهم توافق کنند.
ازآنجا که بهره حاصله برای ماهیگیران بزرگتر از زیان مزارع خواهد بود، ماهیگیران، درصورت داشتن سرمایه، خواهان آن خواهند بود که برای کاهش سطح تولید به ۳۸۰۰۰ تُن به پرورشدهندگان موز پول بپردازند.
- کمترین پیشنهاد قابلقبول
- در بازی اولتیماتوم، پائینترین پیشنهاد از طرف پیشنهاددهنده که از سوی پاسخگو رد نخواهد شد است. عموماً در وضعیتهای چانهزنی، برای اشاره به کممطلوبترین پیشنهادی که موردقبول واقع خواهد شد بکار میرود.
کمینه پیشنهاد پذیرفتنیازجانب ماهیگیران بستگی به آنچیزی دارد که در وضعیت موجود گیر مزارع میآید، یعنی همان بهره احتیاطی آنها که تحت عنوان عدمالنفع با ناحیه آبی نشان داده شده است. اگر صاحبان مزارع این مبلغ حداقلی را درازای غرامت عدمالنفع خویش بپذیرند، صنعت ماهیگیری بهره خالصی از توافق برابر با بهره اجتماعی خالص بدست خواهد آورد، حالآنکه مزارع از این نه نفعی میبرند و نه زیانی.
بیشینه پولی که صنعت ماهیگیری پرداخت خواهد کرد را، گزینه احتیاطیآنها تعیین میکند.این مبلغ عبارتست از مجموع نواحی آبی و سبز. در این مورد، کل بهره اجتماعی خالص به مزارع میرسد، درحالیکه ماهیگیران هیچ غنیتر نخواهند شد. همچنانکه در موارد چانهزنی در فصل 5 دیدیم، غرامتی که بین این سطوح کمینه و بیشینه برسرش توافق میکنند، توسط قدرت چانهزنی دو گروه مشخص میشود.
ممکن است فکر کنید که الزام ماهیگیران به پرداخت برای کاهشی در آلودگی نامنصفانه است. درسطح تولید موزی که واجد کارایی پارتویی است، صنعت ماهیگیری کماکان از آلودگی رنج میبرد، و برای جلوگیری از بدتر شدن آلودگی مجبور به پرداخت است. این بدین دلیل رخ میدهد که ما فرض کردهایم که مزارع برخوردار از حق قانونی استفاده از شپشکش هستند.
یک چارچوب قانونی جایگزین میتواند حق آب تمیز را به ماهیگیران بدهد. اگر قضیه از اینقرار باشد، خواست صاحبان مزارع برای بکارگیری شپشکش میتواند یک چانهزنی را پیش روی ما بگذارد که درآن صاحبان مزارع برای انصراف از حق ماهیگیران به آب تمیز پول بپردازند تا به سطح تولید موزی برسند که واجد کارایی پارتویی باشد، که این خروجی بسیار مطلوبتری برای ماهیگیران خواهد بود. فرایند چانهزنی اصولا به یک تخصیص واجد کارایی پارتویی منجر میشود، صرف نظر اینکه آیا حقوق اولیه به مزارع(حق آلودن) داده شود یا به ماهیگیران( حق آب غیرآلوده). اما دو مورد مذکور در توزیع بهرههای حلوفصل شکست بازار بهنحو چشمگیری باهم اختلاف دارند.
چنانکه کوز اذعان میکند، موانع عملی موجود دربرابر چانهزنی ممکن است از حصول به کارایی پارتویی جلوگیری کنند:
- موانع سدراه کنش جمعی: اگر طرفهای زیادی، مثلا ماهیگیران و صاحبان مزارع بسیاری، در دوسوی تاثیرات بیرونی وجود داشته باشند، چانهزنی خصوصی میتواند غیرممکن شود. هر طرف نیازمند یافتن شخص معتمدی است که برایشان چانهزنی کند، و برسر چگونگی تقسیم پرداختیهای هر صنعت به توافقی برسد. افرادی که نمایندگی دوگروه را بعهده دارند یک خدمت عمومی را به اجرا درخواهند آورد که تامین آن شاید دشوار باشد.
- اطلاعات مفقوده: تدبیر شکل پرداخت ایجاب میکند که ما هزینههای شپشکش را، نه صرفادرمجموع بلکه، برای هر یک ماهیگیر اندازه بگیریم. همچنین لازم است که خاستگاه دقیق آلایندهها را مزرعه به مزرعه به اثبات برسانیم. تنها با داشتن این اطلاعات است که میتوانیم اندازه پولی که هر ماهیگیر باید بپردازد، و پولی که هر مزرعه باید دریافت کند را محاسبه کنیم. به آسانی میتوان دید که محاسبهپذیر کردن یک صنعت آلاینده برای خساراتی که ببار میآورد، بسی سختتر از محاسبه مسئولیت دربرابر خسارتی است که مثلا توسط یک راننده بیملاحظه ایجاد میشود.
- معاملهپذیری و اجرا: چانهزنی مستلزم معامله حقوق مالکیت است، و قرارداد حاکم بر معامله بایستی قابل اجرا باشد. اگر صاحبان مزارع سطح تولید را چنانکه توافق شده کاهش ندهند، ماهیگیرانی که حاضر به پرداخت هزاران دلارشدهاند، بایستی بتوانند روی سیستم قانونی حساب کنند. این ممکن است ماهیگیران و دادگاه را وادار به کشف اطلاعات درباره فعالیتهای مزارعی کند که به طور عمومی شناخته یا قابل دسترس نیستند.
- سرمایههای محدود: ماهیگیران ممکن است برای پرداخت به صاحبان مزارع جهت کاهش سطح تولید به ۳۸۰۰۰ تُنپول کافی نداشته باشند ( درفصل ۱۰ دیدهایم که چرا آنها احتمالا قادر به قرض گرفتن مبالغ هنگفت نخواهند بود).
مثال آفتکش روشن میکند که هرچند ترمیم شکستهای بازار از طریق چانهزنی میتواند مستلزم مداخله مستقیم دولت نباشد، اما حتما مستلزم یک چارچوب قانونی است تا قراردادها بگونهای اجرا شوند که حقوق مالکیت قابل معامله باشند و بگونهای که همه طرفها به قراردادی که میبندندعمل کنند. حتی باوجود این چارچوب هم، مسائل مربوط به کنش جمعی، اطلاعات مفقوده، و اجرای قراردادهای بناچار پیچیده، موجب نامحتمل شدن این میشوند که چانهزنی کوزی به تنهایی بتواند شکستهای بازار را حل و فصل کند.
برطبق بیانیه ملل متحد ریو در سال ۱۹۹۲: «مقامات ملی با اتخاذ این رویکرد که آلودهکننده باید اصولا هزینه آلودگی را متقبل شود، و با احترام تام به منفعت عمومی و بدون تحریف در سرمایهگذاری و تجارت بینالمللی باید هم وغم خود را بر ترویج دورنیسازی هزینههای محیطی و استفاده از ابزار اقتصادی بگذارند». چند تا از رویکردهایی که در این فصل توصیف کردیم بر این اصل استوار هستند. اعطای حق آب تمیز به ماهیگیران یا اعمال خسارت به این معنی است که مزارع مجبور خواهند بود دستکم باندازه هزینههای وارده بر صنعت ماهیگیری پول بپردازند. همچنین مالیات بدین معنی است که آلودهکننده پول میدهد، هرچند که این پول را به دولت میدهد تا به صنعت ماهیگیری.
تمرین ۱۲.۲ قدرت چانهزنی
آیا میتوانید در مثال صاحبان مزارع و ماهیگیران، به عواملی بیاندیشید که ممکن است بر قدرت چانهزنی این طرفها اثر بگذارند؟
- منفعت شخصی نهایی
- منفعت (حالا چه در قالبِ سود یا کارائی) حاصل از تولید یا مصرفِ یک واحدِ اضافی از یک کالا برای فردی که تصمیم به تولید یا مصرف آن میگیرد، بدون احتسابِ هرگونه نفعِ حاصل برای دیگران.
تمرین ۱۲.۳ اثر بیرونی مثبت
زنبورداری را تصور کنید که عسل تولید میکند و درازای یک قیمت ثابت برای هرکیلوگرم آن را میفروشد.
- نموداری با کمیت عسل بر محور افقی رسم کنید، که هزینه جانبی تولید عسل را با خطی بالارونده نشان میدهد و قیمت عسل را با خطی افقی. مقدار عسلی را که پرورشدهنده زنبور تولید میکند تا بهره را به حداکثر برساند نشان دهید.
- برای زنبوردار، بهره خصوصی جانبی تولید یک کیلو عسل برابر با قیمت است. اما ازآنجایی که زنبورها با کمک به گردهافشانی محصول، یک کشاورز دیگر در همسایگی را نیز بهرهمند میسازند، [پس]تولید عسل برخوردار از یک تاثیر بیرونی مثبت است. خطی در نمودار خود رسم کنید که بهره اجتماعی جانبی تولید عسل را نشان دهد. کمیت عسلی که واجد کارایی پارتویی است را نشان کنید. [این کمیت] چگونه با کمیت انتخابی توسط زنبوردار مقایسه میشود؟
- توضیح دهید که کشاورز و زنبوردار چگونه از طریق چانهزنی میتوانستند غنیتر شوند.
پرسشِ ۱۲.۲ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
نمودار MPC و MSC تولیدِ کارخانهیِ رباتسازی در پرسشِ ۱۲.۱ را به تصویر میکشد.
بازارِ ربات یک بازارِ رقابتی است و قیمتِ بازار ۳۴۰ پوند است. درحالِ حاضر کارخانه سطحِ تولیدِ ۱۲۰ تایی دارد، اما سطحِ تولیدِ ۸۰ تایی است که واجدِ کاراییِ پارتو خواهد بود. کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- حداقل پرداخت قابل قبول، ضرر روی مازاد محسوب میشود که آن را با مساحت زردرنگ هاشوردار نشان دادهایم: ۰.۵ × (۳۴۰ - ۲۶۰) × ۴۰ = ۱۶۰۰ پوند
- حداقلی که پرستاران خواهند پرداخت برابر است با کل عایدی (ناشی از کاهش هزینه صوتی) مرتبط با کاهش خروجی. این برابر است با کل مساحتِ شکل هاشوردار که عبارت است از: ((۸۰=۲۰) × ۴۰)/۲ = ۴۰۰۰ پوند.
- ۴۰۰۰ پوند حداکثری است که یک پرستار میپردازد (تمام قسمت سایهدار). کمترین پرداختی قابل قبول قسمت زرد رنگ است.
- خالص عایدی اجتماعی عبارت است از تفاوت میان کاهشِ هزینه صوتیِ پرستاران و سود ازدست رفته کارخانه. این همان منطقه آبی رنگ است. خالص عایدی اجتماعی هیچ تأثیری از پرداخت نمیگیرد، زیرا پرداخت تنها توزیعِ خالصِ عایدی اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد.
پرسشِ ۱۲.۳ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
وضعیتی را درنظر بگیرید که درآن سروصدایِ تولیدِ یک کارخانه بر پرستاران در خوابگاهِ بغلی اثر میگذارد. اگر هیچ هزینهیِ معاملاتیای برایِ ممانعت از چانهزنیِ کُوزی وجود نداشته باشد، کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- تخصیص نهایی از کارایی پارتویی برخوردار خواهد بود، صرفنظر از اینکه کارخانه حق ایجاد آلودگی صوتی دارد یا پرستاران حق استراحتِ بیمزاحمت را دارند یا نه. این مهمترین نتیجه چانهزنی است.
- اگر کارخانه حق اولیه داشته باشد، پرستاران باید برای کاهشِ آلودگی صوتی هزینه پرداخت کنند. اگر حق اولیه به آنها باشد، هم کاهش آلودگی صوتی و هم پرداختی از طرف کارخانه دریافت خواهند کرد.
- کارخانه میتواند با دستیابی به پرداختی از سوی پرستاران درازای کاهشِ خروجی خود رفاه بیشتری بدست بیاورد..
- این حداکثر میزانی است که پرستاران میتوانند بدست بیاورند، اما اینکه آیا اینکار را خواهند کرد به قدرتِ چانهزنی آنها بستگی دارد.
۱۲.۳ تاثیرات بیرونی: سیاستگذاریها و توزیع درآمد
در مورد مثال شپشکش ما فرض را برآن بگذارید که چانهزنی کزهای غیرعملی از کار درآید و ماهیگیران و صاحبان مزارع نمیتوانند به شکل خصوصی مشکل شپشکش را حل کنند. این فرض را دنبال خواهیم کرد که پرورش موز بدون بکارگیری شپشکش امکانپذیر نیست. دولت برای رسیدن به کاهشی در میزان تولید موز به سطحی که هزینههای ماهیگیران را بحساب آورد، چه کاری میتواند انجام دهد؟ به سه شیوه میتوان این کار را انجام داد:
- تنظیم کمیت موزهای تولیدشده.
- مالیات بستن به تولید یا فروش موز.
- اعمال غرامت ماهیگیران برای هزینههایی که برآنها تحمیل شده است.
هریک از این سیاستگذاریها دلالتهای توزیعی متفاوتی برای ماهیگیران و صاحبان مزارع دارد.
تنظیم
دولت میتواند سطح تولید موز را در ۳۸۰۰۰ تن محدود کند، که مقدار واجد کارایی پارتویی است. این به راهحل سرراستی میماند. از طرف دیگر، اگر مزارع در اندازه و سطح تولید متفاوت باشند، ممکن است تعیین و اِعمال سهم هریک از آنها از حق کار دشواری باشد.
این سیاستگذاری هزینههای آلودگی برای ماهیگیران را کاهش خواهد داد، اما بهرههای مزارع را پایین خواهد آورد. مزرعهداران مازاد خود بر هر تُن موز را بین ۳۸۰۰۰ و ۸۰۰۰۰ از دست خواهند داد.
وضع مالیات
شکل ۱۲.۵ دوباره منحنیهای MPC و MSC را نشان میدهد. در کمیت واجد کارایی پارتویی (۳۸۰۰۰ تُن)، MSC ۴۰۰ دلار است و MPC ۲۹۵ دلار.قیمت ۴۰۰ دلار است. اگر دولت بر هر تُن موز تولیدی مالیاتی معادل ۱۰۵ دلار=۲۹۵ دلار-۴۰۰ دلار ببندد ( هزینه بیرونی جانبی)،آنوقت قیمت بعد مالیات که مزارع دریافت میکنند ۲۹۵ دلار خواهد بود. اکنون اگر مزارع بهره خود را به حداکثر برسانند، انتخاب آنها نقطهای خواهد بود که درآن قیمت مابعد مالیات برابر است با هزینه خصوصی جانبی و ۳۸۰۰۰ تُن تولید خواهند کرد که کمیت واجد کارایی پارتویی است. تحلیل شکل ۱۲.۵ را بکار ببندید تا ببینید که این سیاستگذاری چگونه کار میکند.
- مالیاتِ پیگووی
- مالیاتی که بر فعالیتهای داردی تأثیراتِ بیرونیِ منفی وضع میشود تا نتیجه بازاریِ ناکارا را تصحیح کند. همچنین نگاه کنید به: تأثیر بیرونی، سوبسید پیگووی
- مزیت بیرونی
- هر تأثیرِ بیرونی مثبت: یعنی تأثیرِ مثبت یک تصمیمِ تولیدی یا مصرفی یا هر تصمیم اقتصادی دیگری بر شخص یا اشخاص دیگر که بعنوان یک مزیت در قرارداد قید نشده است. همچنین تحت عنوان اقتصادِ بیرونی هم شناخته میشود. نگاه کنید به: تأثیر بیرونی.
مالیات پیام قیمت را تصحیح میکند، بگونهای که صاحبان مزارع با هزینه اجتماعی جانبی کامل تصمیمات خود مواجه شوند. هنگامی که مزارع ۳۸۰۰ تُن موز تولید میکنند، مالیات دقیقا با هزینه واردآمده بر ماهیگبران برابر خواهد بود. این رویکرد بعد از آرتور پیگو اقتصاددان که طرفداری آنر ا میکرد، باعنوان مالیات پیگوییشناخته میشود. همچنین این رویکرد در مورد تاثیر بیرونی مثبت کارگر میافتد: اگر بهره اجتماعی جانبی حاصل از یک تصمیم بزرگتر از بهره خصوصی جانبی باشد، آنوقت به یک سوبسید پیگویی بدل میشود که میتواند تضمین کند که تصمیمگیر این مزیت بیرونی را بحساب بیاورد.
Leibniz: Pigouvian taxes
تاثیرات توزیعی وضع مالیات از تاثیرات مرتبط با تنظیم متفاوت هستند. هزینههای آلودگی برای ماهیگیران به مقدار مشابهی کاهش مییابند، اما کاهش در بهرههای موز بزرگتر است، چراکه مزارع هم مالیات میدهند و هم سطح تولید را کاهش میدهند، و دولت بهره مالیات را دریافت میکند.
اعمال غرامت
دولت میتواند صاحبان مزارع را بخاطر هزینههای تحمیلی بر ماهیگیران ملزم به پرداخت غرامت کند. غرامت لازم برای هر تُن موز، با تقاوت بین MSCو MPC برابر خواهد بود، که عبارت از فاصله بین خطوط بنفش و سبز در شکل ۱۲.۶ است. وقتی غرامت منظور گردد، هزینه جانبی هر تُن موز برای مزارع، MPC به اضافه غرامت خواهد بود، که مساوی با MSC خواهد بود. بنابراین اکنون مزارع با انتخاب نقطه P2در شکل ۱۲.۶ و تولید ۳۸۰۰۰ تُن، بهره را به حداکثر خواهند رسانید. ناحیه هاشورزده نشان میدهد که همه غرامت پرداخت شده است. ماهیگیران برای آلودگی غرامت کامل گرفتهاند، و بهرههای مزارع مساوی با مازاد اجتماعی حقیقی تولید موز است.
تاثیر این سیاستگذاری روی بهرههای مزارع مشابه تاثیر مالیات است، اما اینجا وضع ماهیگیران بهتر است زیرا آنها هستند که از صاحبان مزارع پول میگیرند و نه دولت.
تشخیص و درمان در مورد کلردکون
وقتی در مدل خود ۳۸۰۰۰ تُن را بهعنوان سطح تولید واجد کارایی پارتویی شناختیم، فرض را بر این گذاشتیم که پرورش موز بناچار متضمن آلودگی شپشکش است. بنابراین تشخیص ما این بود که مقدار بسیار زیادی موز تولید میشده است، و نگاهی به سیاستگذاریهای مرتبط با کاهش تولید انداختیم. اما در مارتینیک و گوادالوپ که آنجا جایگزینهایی برای کلردکون وجود داشت، قضیه از اینقرار نبود. اگر بدیلهای شپشکش در دسترس باشند، محدود کردن سطح تولید به ۳۸۰۰۰ تُن فاقد کارایی خواهد بود، زیراکه اگر مزارع بتوانند یک شیوه تولید متفاوت و یک سطح تولید مطابق را انتخاب کنند که به بهره حداکثری بیانجامد، آنوقت آنها میتوانستند غنیتر شوند، و وضع ماهیگیران وخیمتر نمیشد.
بنابراین علت مساله بکارگیری کلردکون بود و نه تولید موز.
شکست بازار بدین دلیل رخ داد که قیمت کلردکون هزینههایی که بکارگیری آن بر ماهیگیران وارد آورده را شامل نمیشد، و ازینرو پیام اشتباهی به بنگاه اقتصادی مخابره کرد. قیمت پایین آن گفت: «از این ماده شیمیایی استفاده کن، پولت را پسانداز خواهد کرد و بهرهها را افزایش خواهد داد»، اما اگر قیمت کلّ هزینههای بیرونی استفاده از آن را دربرمیگرفت، ممکن بود آنقدر قیمت بالایی از کار درآید که مجبور بودیم بگوییم: «به آسیب رسیده به پاییندست رودخانه فکر کن، و به دنبال شیوه جایگزینی برای پرورش موز بگرد».
در این وضعیت، یک سیاستگذاری مبنی بر الزام مزارع به پرداخت غرامت به ماهیگیران، بدانها انگیزه یافتن روشهای تولیدی را میبخشید که آلودگی کمتری را موجب میشد و اصولا به یک خروجی کارا میرسید.
اما دو سیاستگذاری دیگر چنین کاری نمیکنند. عوض تنظیم یا مالیاتبندی تولید موز، بهتر خواهد بود که فروش و بکارگیری کلردکون را تنظیم کنیم یا بر آن مالیات ببندیم، تا مزارع را ترغیب کنیم بهترین جایگزین را برای بکارگیری شدید کلردکون پیدا کنند.
به لحاظ نظری، اگر مالیات وضع شده بر یک واحد کلردکون برابر با هزینه بیرونی جانبی آن باشد، قیمت کلردکون برای مزارع برابر با هزینه اجتماعی جانبی آن خواهد بود، بنابراین پیام درست را ارسال خواهد کرد. لذا آنها با به حساب آوردن هزینه بالای کلردکون میتوانند بهترین شیوه تولید را انتخاب کنند( که متضمن کاهش بکارگیری آن یا رفتن به سراغ آفتکشی متفاوت است) و سطح تولید منجر به بهره حداکثری را تعیین کنند. چنانچه در مورد مالیات موز دیدیم، بهرههای صاحبان مزارع و هزینههای آلودگی برای ماهیگیران تنزل خواهند یافت، اما اگر مالیات بر کلردکون بسته شود و نه بر موز، خروجی برای صاحبان مزارع و هم احتمالا ماهیگیران بهتر میبود.
متاسفانه در مورد کلردکون بمدت بیست سال هیچیک از این موارد اصلاحی بکار گرفته نشد، و مردم گوادالوپ و مارتینیک هنوز که هنوز است با تبعات آن زندگی میکنند. در سال ۱۹۹۳ دولت سرانجام به این تشخیص رسید که هزینه اجتماعی جانبی استفاده از کلردکون آنقدر بالا است که باید کاملا ممنوع شود.
در گوادالوپ و مارتینیک تا سال ۱۹۳۳ هیچ کاری برای کاهش آلودگی کلردکون انجام نگرفت، هرچندکه کلردکون ابتدا درسال ۱۹۷۹ در فهرست مواد سرطانزا جای گرفت. واضح است که، بهواسطه آسیب زدن به سلامتی جزیرهنشینها و نیز معیشت ماهیگیران، هزینههای بیرونی بسی بیشتر از مورد شپشکش ما بود. درواقع هزینههای اجتماعی جانبی هر موزی که با کمک کلردکون تولید میشد بیشتر از قیمت آنها در بازار درمیآمد، و این اعمال ممنوعیت یکجا بر بکارگیری کلردکون را توجیه میکرد. کاشف به عمل آمد که آلودگی بسی وخیمتر از آنی است که آنوقت تصورش میشد، و ظاهرا ۷۰۰ سال در خاک باقی مانده بوده است. در سال ۲۰۱۳ ماهیگیران بندر فورت دوفرانس در مارتینیک را بستند تا درنهایت دولت فرانسه با اختصاص ۲.۶ میلیون دلار مساعده موافقت کرد.
در رابطه با اینکه دولتها به چه میزان قادر به اجرای مناسب مالیاتها، تنظیم و غرامت پیگویی هستند محدودیتهایی وجود دارد، که اغلب به همان دلایلی رخ میدهند که درمورد چانهزنی کزهای دیدیم:
- دولت ممکن است میزان آسیب وارده بر هر ماهیگیر را نداند: در نتیجه نمیتواند بهترین سیاستگذاری غرامت را وضع کند.
- سنجش هزینههای اجتماعی جانبی کار دشواری استدرحالیکه هزینههای خصوصی جانبی مزارع احتمالا خوب شناخته شدهاند، تعیین هزینههای اجتماعی جانبی، نظیر هزینههای آلودگی، برای افراد یا کل جامعه به مراتب سخت تر است.
- دولت ممکن است جانب گروه قدرتمندتر را بگیرددر این مورد ممکن است یک خروجی واجد کارایی پارتویی را تحمیل کند که نامنصفانه هم هست.
اقتصاددانان بزرگ آرتور پیگو
آرتور پیگو (۱۸۷۷ تا ۱۹۵۹) یکی از اولین اقتصاددانان نئوکلاسیکی بود که بر اقتصاد رفاه متمرکز شد، که عبارتست از تحلیل تخصیص منابع برحسب رفاه کل جامعه. پیگو طی مطالعات خود در دانشگاه کمبریج در رشتههای تاریخ، زبان و علوم اخلاقی (آنموقع در رشته اقتصاد جایزهای اهدا نمیشد) جوایزی دریافت کرد. او به شاگردی آلفرد مارشال رسید. در جوانی شخصی معاشرتی و سرزنده بود، اما تجارب او بهعنوان معترض وظیفهشناس و راننده آمبولانس طی جنگ جهانی اول، و هم نگرانیهای او درقبال سلامت خودش، وی را به فردی منزوی بدل کرد که از دفتر کارش جز برای سخنرانی و پیادهروی بیرون نمیرفت.
نظریه اقتصادی پیگو عمدتا بر بکارگیری اقتصاد درجهت خیر جامعه متمرکز بود، و به همین دلیل است که او را گاهی به چشم بنیانگذار اقتصاد رفاه مینگرند.
کتاب او ثروت و رفاه رفاه که شومپیتر آنرا با عنوان « کارستانی در حوزه اقتصاد کار، بر گُرده مردی که در اصل یک نظریهپرداز بود» توصیف کرد، اساس اثر بعدی او، اقتصاد رفاه، را فراهم آورد. روی هم رفته این آثار ارتباطی بین اقتصاد یک ملت و رفاه مردمش ایجاد کرد. پیگو بر سعادت و رفاه متمرکز شد. او تشخیص داد که مفاهیمی نظیر آزادی سیاسی و پایگاه نسبی واجد اهمیت هستند. 2 3
پیگو معتقد بود که درهنگامی که منافع یک بنگاه اقتصادی خصوصی یا یک فرد از منافع جامعه دور شوند، و این به آنچه ما امروزه اثرات بیرونی میخوانیم بیانجامد، در اینصورت بازتخصیص منابع امری ضروری است. او اظهار داشت که وضع مالیات میتواند مساله را حل کند: مالیاتهای پیگویی قصد دارند تضمین کنند که تولیدکنندگان با هزینههای اجتماعی حقیقی تصمیمات خود روبرو میشوند.
پیگو و کِینز علیرغم اینکه هردو میراثدار مکتب اقتصادی جدید مارشال بودند، اما وحدت نظر نداشتند. اثر کِینز، نظریه عمومی اشتغال بهره و پول, دربردارنده نقدی بر نظریه اشتغالپیگو است، و پیگو احساس میکرد که ایدههای کِینز شدیدا جزمی بوده و دانشجویان را به «سوسیسهایی یکسان» بدل میکند.
The online version of Keynes’s The General Theory allows you to search for his critique of Pigou: John Maynard Keynes. 1936. The General Theory of Employment, Interest and Money. London: Palgrave Macmillan.
هرچندکه اثر پیگو بیشتر قرن بیستم را از قلم میاندازد، اما راه را برای بیشتر مباحث اقتصادکار و سیاستگذاری محیط زیستی هموار کرد. مالیاتهای پیگویی تا دهه ۱۹۶۰ تاحدزیادی ناشناخته بودند، اما امروزه به یک ابزار سیاستگذاری اصلی برای کاهش آلودگی و آسیب محیط زیستی بدل شدهاند.
اکنون میتوانیم جدولی که در بخش ۲۱.۱ ( شکل ۱۲.۳) شروع کردیم را بسط دهیم. به ستون پنجم در شکل ۱۲.۷ نگاه کنید، که جدید است: موارد اصلاحی ممکن برای مسئله تاثیرات بیرونی منفی را اضافه میکند.
تصمیم | چگونه بر دیگران اثر میگذارد | هزینه یا سود | شکست بازار (تخصیص نامناسب منابع) | موارد اصلاحی ممکن | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار به کار میروند |
---|---|---|---|---|---|
یک بنگاه اقتصادی آفتکشی را بکار میگیرد که به آبراهها خالی میشود | به پاییندست رودخانه آسیب میرساند | سود خصوصی، هزینه بیرونی | استفاده مفرط از آفتکش و تولید مازاد محصول مربوطه | مالیاتها، سهمیهبندی، ممنوعیت، چانهزنی، مالکیت اشتراکی همه داراییهای تحت تاثیر قرار گرفته | تاثیر بیرونی منفی، سرریز محیطی |
تمرین ۱۲.۴ یارانه پیگویی
زنبوردار و کشاورز همسایه در تمرین ۱۲.۳ درنظر بگیرید. چرا ممکن است آنها نتوانند در عمل چانهزنی موفقی داشته باشند و به یک خروجی واجد کارایی پارتویی نرسند؟ از نموداری که کشیدهاید استفاده کنید و نشان دهید که دولت چگونه میتواند با اختصاص یارانه به تولید عسل این وضعیت را بهبود ببخشد. تاثیرات توزیعی این یارانه را توصیف کرده و آنرا با خروجی چانهزنی مقایسه کنید که واجد کارایی پارتویی است.
تمرین ۱۲.۵ مقایسه سیاستگذاریها
سه سیاستگذاری تنظیم، مالیاتبندی و قرار غرامت که دربالا مطرح شدرا باهم مقایسه کنید. نقاط قوت و ضعف هر سیاستگذاری را از نقطه نظر کارایی پارتویی و انصاف ارزیابی کنید.
پرسشِ ۱۲.۴ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
نمودار زیر MPC و MSC تولید ربات را برایِ کارخانهای واقع در مجاورتِ یک خوابگاهِ شبانهیِ پرستاران نشان میدهد.
بازارِ ربات یک بازارِ رقابتی است و قیمتِ بازار ۳۴۰ پوند است. سطحِ تولیدِ اولیه ۱۲۰ است اما دولت یک مالیاتِ پیگویی بکار میبرد تا آن را به سطحِ کارایِ ۸۰ برساند. کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- مالیات پیگویی قیمت پس-از-کسر-مالیات را به ۲۶۰ پوند کاهش میدهد. مازاد کارخانه عبارت است از مساحت منطقه بالای خط MPC و زیر خط قیمت ۲۶۰ پوند =۰.۵ × ۸۰ × (۲۶۰ – ۱۰۰) = ۶۴۰۰ پوند.
- مالیات پیگویی باید بتواند قیمت-پس-از-کسرِ-مالیات را از ۳۴۰ پوند به ۲۶۰ پوند کاهش دهد، و برابر ۸۰ پوند است.
- تحت شرایط یک چانهزنی کوزهای که مستلزم پرداختی از طرف کارخانه به پرستاران، و همچنین کاستن از آلودگی صوتی است، پرستاران رفاه بیشتری کسب خواهند کرد.
- پرستاران پرداختی نمیگیرند، اما از کاهش آلودگی صوتی منتفع میشوند.
۱۲.۴ حقوق مالکیت، قراردادها و شکستهای بازار
صاحبان مزارع در کنش خود به قصد به حداکثر رساندن بهره ( انتخاب سطح تولید موز یا انتخاب آفتکش)، هزینههای بیرونی وارده بر ماهیگیران را بحساب نیاوردند. و دلیلی هم برای بحساب آوردنشان نداشتند: حق آلودگی محلهای ماهیگیریبا آنها بود.
همین در مورد مصرف مفرط آنتیبیوتیکها هم صادق است. یک شخص خودمنفعتطلب دلیلی برای مصرف کمکم آنتیبیوتیک ندارد، زیرا ابرویروسی که ممکن است ایجاد شود احتمالا کس دیگری را مبتلا خواهد کرد.
اگر قیمتهای کلردکون و آنتیبیوتیک به اندازه کافی بالا میبود، مصرف مفرطی وجود نمیداشت. اما قیمت این کالاها بر هزینههای تولید متکی بود، و آن هزینههایی که کاربرد آنها ممکن بود بر دیگران تحمیل کند را مستثنی میکردند. همانطور که دیدید، به همین دلیل هزینه خصوصی برای کاربر ( میزان پولی که برای کسب کالا پرداخت) کمتر از هزینه اجتماعی بود.
مثالی دیگر: موقعی که هزینههای بنزین پایین هستند، بیشتر مردم تصمیم میگیرند برای رفتن به سرکار از خودرو استفاده کنند و نه از قطار. اطلاعات ارسالی قیمت هزینههای محیطی تصمیم رانندگی را دربر نمیگیرد. تاثیرات وارده بر تصمیمگیر را با اصطلاح بهرهها و هزینههای خصوصی میشناسند، درحالیکه کلّ تاثیرات را ( منجمله تاثیراتی که دیگران واردآورده و یا از آن بهرهمند شدهاند) بهرهها و هزینههای اجتماعی مینامیم.
- عدمصرفهجوئیِ بیرونی
- تأثیرِ منفیِ یک تصمیمِ تولیدی یا مصرفی یا هر تصمیم اقتصادی دیگری بر شخص یا اشخاص دیگر که بعنوان یک تعهد در قرارداد قید نشده است. همچنین تحت عنوانهزینه بیرونی، یا بیرونیت منفی هم شناخته میشود. نگاه کنید به: تأثیر بیرونی.
- صرفهجوئی بیرونی
- تأثیرِ مثبت یک تصمیمِ تولیدی یا مصرفی یا هر تصمیم اقتصادی دیگری بر شخص یا اشخاص دیگر که بعنوان یک مزیت در قرارداد قید نشده است. همچنین تحت عنوان مزیتِ بیرونی، یا بیرونیتِ مثبت هم شناخته میشود. نگاه کنید به: تأثیر بیرونی.
هزینههای واردآمده بر دیگران ( از قبیل آلودگی و ازدحام که وخامت آنها بیشتر است زیرا با خودرو به سر کار میروید) را عوامل زیانبار بیرونییا اثرات بیرونی منفیمینامند، حالآنکه بهرههای بیغرامت اعطاشده به دیگران صرفهجوییهای بیرونی یا اثرات بیرونی مثبت نامیده میشوند.
با اندیشیدن به چگونگی اجتناب از شکستهای بازار میتوانیم بفهمیم که چرا این شکست و دیگر موارد شکست بازار امور متداولی هستند.
هزینه رانندگی به محل کار چگونه میتواند تمامی هزینههای وارده بر هر فرد، و نه صرفا هزینههای خصوصی ایجاد شده توسط تصمیمگیر را به درستی بازتاب دهد؟ واضحترین راه ملزم کردن راننده به پرداخت پول به هرکسی است که تحت تاثیر خسارت محیطی ناشی از آن (یا ازدحام ترافیکی)واقع شده است، و این پول دقیقا معادل خسارت واردآمده بر هر شخص است. البته این کار نشدنی است، اما درصورتی که قرار باشد «قیمت رفتن به سر کار با خودرو» پیام صحیح را مخابره کند، استانداردی بدست میدهد از کارهایی که باید صورت داد یا به سوی آنها حرکت کرد.
چیزی مانند این رویکرد میطلبد که اگر شما با بیملاحظگی در راه محل کار خود رانندگی کنید، از جاده منحرف شده و به خانه کسی بکوبید، آنوقت قانون خسران در بسیاری کشورها شما را به پرداخت پول در ازای خسارت به خانه ملزم میکند. شما مشمول پرداخت میمانید تااینکه هزینهای که بر دیگری تحمیل کردهاید را بپردازید.
شما با دانستن این ممکن است دوباره به رانندگی به سر کار بیاندیشید ( یا دستکم وقتی دیرتان شده کمی از سرعت خود بکاهید). این کار در رفتار شما و تخصیص منابع تغییر بوجود میآورد.
اما ازآنجاکه قانون خسران در بیشتر کشورها برخی از انواع صدمات وارده بر دیگران را پوشش میدهد ( رانندگی بیملاحظه)، باقی تاثیرات بیرونی مهم ناشی از راندن خودرو ( نظیر افزودن بر آلودگی هوا یا ازدحام) تحت پوشش قرار نخواهند گرفت. اینجا دو مثال دیگر میآوریم:
- یک بنگاه اقتصادی یک کوره زبالهسوزی را اداره میکند که دود میکند: دود کیفیت هوای اطراف را پایین میاورد. آنها که آلوده شدهاند حقی بر هوای تمیز ندارند، حقی که مبنای ادعای غرامت از بنگاه اقتصادی است. پس بنگاه اقتصادی مجبور به پرداخت هزینهها نیست.
- شما در شب با صدای بلند ساز میزنید و خواب مردم همسایه را برهم میزنید: همسایگان خفته حق الزامآوری برای بیدار شدن با موسیقی شما ندارند. هیچ راهی وجود ندارد که همسایگان شما بتوانند شما را به پرداخت غرامت برای آزاری که موجب شدهاید وادار کنند.
سیستمهای قانونی بخاطر بهرههایی که کنشهای یک فرد به دیگران رسانده، همچنین در تدارک غرامت شکست میخورند.
- یک بنگاه اقتصادی به کارگری که به قصد کاری بهتر از کار دست کشیده آموزش میدهد: مهارتهای کارگر کارآموخته به همراه آنها به شغل جدید منتقل میشوند. بنابراین، حتی اگر یک بنگاه اقتصادی متفاوت بهره را دریافت میدارد، بنگاه اقتصادیای که پول آموزش را داده نمیتواند از بنگاه اقتصادی جدید غرامت بگیرد.
- کیم، کشاورز فصل ۴، در هزینه یک پروژه آبیاری مشارکت میکند درحالیکه کشاورزان دیگر بر مشارکت کیم مفتسواری میکنند: کیم هیچ راهی برای ادعای غرامت بخاطر این اقدام دارای روحیه اجتماعی ندارد. مفتسواران غرامتی به کیم نمیدهند.
- یک کشور در کاهش انتشار کربن که خطرات تغییر اقلیمی برای دیگر کشورها را پایین میاورد سرمایهگذاری میکند: همانطور که در فصل 4 دیدیم، تا وقتیکه معاهدهای غرامت لازم برای هزینههای انتشار کاهش یافته را تضمین نکند، دیگر کشورها تیازی به پرداخت آن ندارند. بهبود محیطی برای کشورهای دیگر یک بهره بیغرامت است
- قرارداد ناکامل
- هر قراردادی که به شیوهای قابل اجرا، کلیه وجوه مبادلهای که بر منافع طرفین مبادله (یا منافعِ دیگران) تأثیرگذار است را معین نکرده باشد، یک قرارداد ناکامل است.
در این مثالها شکستهای بازار بدین دلیل رخ میدهند که کسی صاحب بهرهها و هزینههای بیرونی کنشهای شخص نیست. به اصراف بیاندیشید. اگر دکور خانه خود را عوض کنید و کف اتاق را سوراخ کرده یا دیواری را خراب کنید، خاکروبهها ازآن شماست و مجبورید آنرا برطرف کنید، حتی اگر لازم باشد پولی بدهید تا کس دیگری آنها را از آنجا ببرد. اما در مورد دود ساطع از کوره یا موسیقی بلند در شب قضیه اینگونه نیست. شما قراردادی با شرکت زبالهسوزندارید که مشخص کند شما به چه قیمتی مایل به پذیرش دود یا مذاکره با همسایهتان درباره قیمت حق نواختن موسیقی بعد از ساعت ۱۰ شب هستید. اقتصاددانان در این موارد میگویند که ما برخوردار از حقوق مالکیت ناقص، مفقوده، یا غیرقابل اجرا» هستیم ـ یا بسادگی، قراردادی ناقص در دست داریم.
- بازار ازدسترفته
- بازاری که در آن نوع مبادلهای وجود دارد که در صورت اجرائیشدن میتواند به شکلی دوجانبه سودآور باشد. البته این به دلیل اطلاعات نامتقارن یا غیرقابلتأیید نیست.
نمونهای از یک قرارداد ناقص را در فصل ۶ مشاهده کردیم. در رابطه استخدام، کارفرما میتواند در ازای زمان کارگر پول بدهد، اما قرارداد نمیتواند مشخص کند که چه مقدار کار باید انجام شود. بهمچنین تاثیرات بیرونی کنشهای یک شخص، اثراتی هستند که قرارداد بر آنها حاکم نیست. راه دیگری برای بیان مساله اینست که بگوییم هیچ بازاری وجود ندارد که درآن بتوان این تاثیرات بیرونی را [باغرامت] جبران کرد. ازینرو اقتصاددانان برای توصیف مسائلی از این قبیل،اصطلاح بازارهای مفقوده نیز بکار میبرند.
در مورد آلودگی شپشکش:
- حقوق مالکیت ماهیگیران ناقص بودند: آنها حق آب تمیز در محلهای ماهیگیری را صاحب نبودند، حقی که آنها را قادر میساخت برای آلودگی غرامت بگیرند، و نیز آنها نمیتوانستند چنین حقی را بخرند.
- هیچ بازاری برای آب تمیز وجود نداشت.
چرا کشورها قوانین خود را بازنویسی نمیکنند تا برای بهرههایی که مردم به دیگران میرسانند به آنها پاداش بدهد، و تصمیمگیران را برای هزینههایی که بر باقی تحمیل میکنند وادار به پرداخت کند؟
- اطلاعات قابلتأیید
- اطلاعاتی که میتواند برای تنفیذ یا اجرائیکردنِ یک قرارداد مورد استفاده قرار بگیرد.
در فصل ۶ دلایلی را مرور کردیم تا نشان دهیم که چرا انواع قراردادهای کاملی که این اهداف را به اجرا درمیاورند قراردادهای ناقص یا غیرقابلاجرایی هستند. اینها آن اطلاعات ضروری هستند که یا قابل دسترسی یا قابل رسیدگینیستند، سنجش تاثیرات بیرونی بسیار پیچیدهتر یا دشوارتر از آنی است که بتواندر قراردادی قابل اجرا آنها را مکتوب کرد، یا ممکن است هیچ سیستم قانونی برای به اجرا درآوردن قرارداد وجود نداشته باشد ( همچون آلودگی که مرزهای ملی را درمینوردد). در این مثال میتوانید ببینید که نوشتن مجموعهای کامل از قراردادها که درآن هر فرد ماهیگیر بتواند از هر مزرعهداری درازای تاثیرات ناشی از تصمیمات فردی غرامت بگیرد، کار ممکنی نخواهد بود.
به این دلیل و دلایل دیگری، استفاده از قانون خسران برای الزام مردم به پرداخت برای هزینههایی که بر دیگران وارد آوردهاند،در بیشتر موارد غیرعملی است، چراکه ما اطلاعات مذکور را در دست نداریم. به همان اندازه استفاده از سیستم قانونی برای غرامت دادن به مردم در ازای تاثیرات بهرهای آنها بر دیگران نیز نشدنی است، مثلا نمیتوان برای کسانی که جلوی خانه باغچههای زیبا نگه میدارند،از عابرین پولی معادل لذت گذر از جلوی خانه گرفت. دراینصورت دادگاه مجبور است بداند که لذت مذکور برای هر عابری چقدر میارزیده است.
در پنج مثالی که پیشتر در این فصل آوردیم، دلیلی که باعث میشد بهرهها و هزینههای بیرونی بیغرامت رخ دهند دلیل یکسانی است:
- اطلاعات نامتقارن
- اطلاعاتی که برای طرفینِ یک تعاملِ اقتصادی اطلاعاتِ مرتبط محسوب میشود، اما تنها برخی از آنها از آن اطلاع دارند. همچنین نگاه کنید به اطلاعاتِ مغایر، مخاطره اخلاقی.
- برخی اطلاعات که برای کسی غیر از تصمیمگیر مهم است،اطلاعات نامتقارنیا غیرقابل رسیدگی است.
- بنابراین، هیچ قرارداد یا حقوق مالکیتی نیست که تعلق غرامت به تاثیرات بیرونی را تضمین کند.
- درنتیجه، برخی از بهرهها یا هزینههای اجتماعی کنش فرد تصمیمگیر در فرایند تصمیمگیری وارد نمیشوند( یا باندازه کافی بدانها اهمیت داده نمیشود)
تمرین ۱۲.۶ قراردادهای ناقص
در هریک از پنج مورد فوقالذکر (کوره زبالهسوزی، موسیقی بلند، آموزش، آبیاری، و تغییر اقلیمی):
- توضیح دهید که چرا تاثیرات بیرونی توسط یک قرارداد کامل پوشش داده نمیشوند( یا نمیتوانند تحت پوشش قرار گیرند).
- چرا بخش/ بخشهای حیاتی اطلاعات لازم برای یک قرارداد کامل، نامتقارن یا غیرقابل رسیدگی هستند؟
۱۲.۵ کالاهای عمومی
- کالای عمومی
- کالایی که استفاده یک فرد از آن، در دسترس بودنِ آن برای دیگران را کاهش نمیدهد. همچنین تحت عنوان کالاهای فاقدِ-رقیب هم شناخته میشوند. همچنین نگاه کنید به: کالای عمومی غیرقابل مستثناسازی، کالای دارای کمیابی مصنوعی.
پروژههای آبیاری که در فصل ۴ مطاله کردیم، مثال دیگری از یک کالا هستند که نمیتوان آنرا به حد کفایت در سیستم بازار ارائه داد. سیستمهای آبیاری را بهعنوان یک کالای عمومیتوصیف کردیم. وقتی کشاورزی برای تدارک آبیاریهزینهای متحمل میشود، همه کشاورزان بهرهمند میشوند. این باعث ایجاد یک تنگنای اجتماعی میشود. اگر کشاورزان مستقلا اقدام کنند، همه آنها واجد انگیزهای برای مفتسواری هستند، که درآن مورد هیچ یک سیستم آبیاری را تهیه نخواهد کرد. تنها با یافتن راههای همکاری با یکدیگر است که میتوانند به یک خروجی دست یابند که همهشان را بهرهمند کند.
ویژگی معرف یک کالای عمومی آنست که اگر در دسترس یک شخص باشد، آنوقت میتواند بدون هیچ هزینه اضافهای در دسترس همه قرار گیرد. یک سیستم آبیاری برای اجتماعی که آن را در خود جای داده یک کالای عمومیاست. نمونههای دیگری از کالاهای عمومی وجود دارند که متعلق به کل یک کشور هستند، همچون دفاع ملی (اگر شخصی دربرابر هجوم بیگانه محافظت شود، این در مورد دیگران نیز صادق خواهد بود) و اخبار هواشناسی ( اگر من بتوانم از تلویزیون و رادیو استفاده کرده و بفهمم که امروز احتمال باران هست، پس شما هم میتوانید). اینها خدماتی هستند که معمولا دولتها ارائه میدهند و نه بازار.
همچنین دانش یک کالای عمومی است. شما میتوانید از دانش خود درباره قوانین جدولضرب یا یک دستورالعمل پخت کیکاستفاده کنید، بدون آنکه توان دیگران برای استفاده از همان دانش را متاثر کنید. این برای بنگاههای اقتصادیی که در حوزه پژوهش سرمایهگذاری میکنند مشکلی ایجاد میکند و آن اینکه اگر بنگاههای اقتصادی رقیب بتوانند آزادانه دانش تولیدی آنها را ازآن خود کنند، انگیزه آنها برای نوآوری کاهش مییابد). و محیط زیست است که کالاهای عمومی را تامین میکند. حض بردن از تماشای غروب آفتاب هیچ کس دیگری را از لذت آن محروم نمیکند.
در تمامی این موارد، همینکه کالا در دسترس همه باشد، هزینه جانبی دسترسپذیر کردن آن برای آدمهای اضافی برابر با صفر است. کالاهایی با این خصوصیت را کالاهای غیررقابتینیز مینامند.
یک کالا را وقتی عمومی مینامیم که به محض اینکه در دسترس شخصی قرار گرفت، بتواند بدون هیچ هزینه اضافهای دردسترس هرکسی قرار گیرد، و استفاده از آن توسط یک شخص دسترسپذیری آن برای دیگران را کاهش ندهد. این ویژگی کالای عمومی غیررقابتی نامیده میشود زیرا کاربران بالقوه بر سر کالا در رقابت با یکدیگر نیستند.
- کالای عمومی غیرقابلِ انحصاری شدن
- کالای عمومیای که نمیتوان مانع از دسترسی دیگران به آن شد. همچنین نگاه کنید به: کالای کمیاب مصنوعی.
توجه داشته باشید که برخی از اقتصاددانان میافزایند که نمیتوان دیگران را از کاربرد کالا محروم کرد. این کالاها را کالاهای عمومی محرومیتناپذیرمینامند. ما ویژگی غیررقابتی یک کالای عمومی را ویژگی تعریفکننده آن درنظر میگیریم، چه دیگران را بتوان محروم کرد چه نه.
- حق مالکیت معنوی
- حقِ مالکیت بر استفاده و توزیع یک اثر اصل.
در مورد برخی کالاهای عمومی محروم کردن کاربران اضافی ممکن است، حتی اگر هزینه استفاده از آنها صفر باشد. مثالهای مربوطه عبارتند از تلویزیون ماهوارهای، اطلاعات موجود در یک کتاب دارای حق کپیرایت، یا فیلمی که در سینمایی خلوت به نمایش درمیاید: اگر تماشاگر اضافهای آنجا باشد هزینه بیشتری دربرندارد، اما بااینوجود مالک میتواند خواستار آن شود که هرکس میخواهد فیلم را ببیند باید پول بدهد. برای جاده خلوتی که درآن محلهای اخذ عوارض نصب شده نیز وضع به همین ترتیب است. حتی اگر هزینه جانبی یک مسافر اضافه صفر باشد، بازهم میتوان رانندگان را محروم کرد( مگراینکه عوارض را بپردازند).
- کالای کمیاب مصنوعی
- کالایی عمومی که میتوان برخی از افراد را از استفاده آن منع کرد. همچنین تحت عنوان کالای باشگاهی هم شناخته میشود.
کالاهای عمومیای که محروم کردن دیگران از آنها امکانپذیر باشد، گاهی کالاهای مصنوعی نادر یا کالاهای باشگاهی مینامند ( چراکه آنها همچون پیوستن به یک باشگاه خصوصی عمل میکنند: هنگامی که زمین گلف شلوغ نیست، افزودن یک عضو بیشتر برای باشگاه گلف هیچ هزینهای دربرندارد، اما باشگاه کماکان یک حق عضویت مطالبه میکند).
- کالای شخصی
- کالایی که هم رقابتی است و هم میتوان دیگران را از استفاده آن منع کرد.
متضاد یک کالای عمومی محرومیتناپذیر یک کالای خصوصیاست. نمونههای بسیاری از آنها را شاهد بودهایم: نان، غذاهای موجود در رستوران، روپیههای قسمت شده بین آنیل و بالا(فصل ۴)، و جعبههای برشتوکِ صبحانه. تمامی این کالاها هم رقابتی هستند( بیشتر برای آنیل و کمتر برای بالا) و هم محرومکردنی ( آنیل میتواند بالا را از گرفتن پول بازدارد).
- منابع اشتراکی
- کالاهای رقابتیای که هیچکس نمیتوان دیگران را از استفاده آنها منع کند. همچنین تحت عنوان منابعِ تحت مالکیتِ عمومی هم شناخته میشود.
یک نوع چهارم کالا هم وجود دارد که رقابتی است، اما محرومکردنی نیست، و منبع دارایی مشترکنامیده میشوند. یک مثال محلهای ماهیگیری هستند که ورود عموم به آنها آزاد است. آنچه یک ماهیگیر صید میکند را دیگران نمیتوانند صید کنند، اما هرکسی که بخواهد ماهی بگیرد میتواند چنین کاری انجام دهد. همچنین میتوانیم به جادههای عمومی شلوغ بهعنوان یک منبع دارایی اشتراکی بیاندیشیم. هر کس تصمیم به استفاده از آنها بگیرد میتواند استفاده کند، اما هر کاربری ازدحام جاده را بیشتر میکند و سرعت سفر دیگران را کم میکند. جدول موجود در شکل ۱۲.۸ خلاصهای از چهار نوع کالا بدست میدهد.
شکل ۱۲.۸ چهار مقوله مجزا از کالاها را نشان میدهد. اما میزان رقابت و محرومیتپذیری در کالاها صرفا حدودی است. در مورد برخی از کالاها، هزینه کاربران اضافه واقعا صفر نیست ( که کالای غیررقابتی خالص لازمه آن است ) بلکه درعوض خیلی کوچک است. مثال مربوطه یک داروی پزشکی است که بودجه پژوهشی لازم برای ساخت اولین قرص آن میلیونها هزینه دربردارد، اما وقتی تولید شد در ازای هر استعمال آنفقط چند پنی لازم است تا درمان برای مصرفکنندگان دسترسپذیر شود.
کالا در اقتصاد آن چیزی است که مردم میخواهند آنرا بکارگرفته یا مصرف کنند. اما کالاهای بدی هم وجود دارند: چیزهایی که مردم نمیخواهند، و ممکن است برای نداشتن آن حتی پول هم بدهند، نظیر فضولاتخانگی و فاضلابی که بوی نامطبوع دارد.اینها کالاهای بد خصوصی هستند. به طور قیاسی میتوانیم کالاهای بد عمومی را تعریف کنیم: برای مثال آلودگی هوا کالای بدی است که همزمان بسیاری از مردم را متاثر میکند. و غیررقابتی است بدین معنی که تحمل تاثیرات آن از جانب یک شخص، چیزی از رنج دیگران کم نمیکند.
رقابتی | غیررقابتی | |
---|---|---|
محرومیتپذیر | کالاهای خصوصی (خوراک، پوشاک، مسکن ) | کالاهای عمومی که کمیابی ساختگی دارند( تلویزیون اشتراکی، عوارضیهای خلوت، دانشی که تابع حقوق مالکیت معنوی است، فصل ۲۱) |
محرومیتناپذیر | منابع دارایی مشترک ( ذخایر ماهی در یک دریاچه، چراگاههای اشتراکی، فصول ۴ و ۲۰) | کالاهای عمومی خوب و بد محرومیتناپذیر ( تماشای یک ماهگرفتگی، اخبار عمومی، قوانین علم حساب یا جبر، دفاع ملی، آلودگی صوتی و آلودگی هوا، فصول ۲۰ و ۲۱) |
چنانکه از مثالها پیداست، یک کالا چه خصوصی باشد چه عمومی، نه تنها به طبیعت خود کالا، بلکه همچنین به نهادهای قانونی و غیر وابسته است:
- دانشی که تابع کپی رایت یا دیگر حقوق مالکیت معنوی نباشد بهعنوان یک کالای عمومی محرومیتناپذیر طبقهبندی میشود…
- … اما وقتی نویسنده از قانون کپیرایت استفاده میکند تا حق انحصاری بازتولید آن دانش را ایجاد کند، آنوقت با یک کالای عمومی طرفیم که به نحوی ساختگی کمیاب است.
- چراگاه مشترک یک منبع دارایی اشتراکی است…
- … اما اگر همان زمین حصاربندی شود تا کاربران دیگر را محروم کند، به یک کالای خصوصیبدل میشود.
بازارها معمولا کالاهای خصوصی را تخصیص میدهند. اما دررابطه با سه نوع دیگر کالا، یا بازار امکانپذیر نیست یا احتمالا با شکست مواجه میشود. به دو دلیل:
- وقتی کالاها غیررقابتی هستند، هزینه جانبی صفر است: تعیین یک قیمت معادل با هزینه جانبی ( آنطور که برای یک دادوستد بازاری واجد کارایی پارتویی ضروری است) ممکن نخواهد بود مگر تامینکننده آن مشمول یارانه باشد.
- وقتی کالاها محرومیتپذیر نیستند هیچراهی برای تغییر قیمت آنها وجود ندارد: تامینکننده نمیتواند مردمی که پول ندادهاند را از آنها محروم کند.
- امتیاز انحصار تولید
- حق مالکیتِ انحصاری یک ایده یا اختراع، که برای مدت معینی از زمان به طول میانجامد. در طول این زمان، این امتیاز به شکل موثری اجازه میدهد که مالک انحصارگر یا کاربرِ انحصاری باشد.
پس وقتی کالاها خصوصی نیستند، ممکن است برای تخصیص آنها به سیاستگذاری عمومی نیاز باشد. دفاع ملی در تمامی کشورها یکی از تعهدات دولت است. سیاستگذاری محیطزیستی به مسائل منابع دارایی اشتراکی و کالاهای بد عمومی نظیر آلودگی و انتشار کربن رسیدگی میکند ( نگ به فصل ۲۰). همچنین دولتها برای رسیدگی به مسئله دانش درمقام یک کالای عمومی، طیفی از سیاستگذاریها را بکار میبرند، که مثلا یکی از آنهااعطایحق انحصاری برای انگیزه دادن به بنگاههای اقتصادی درجهت اقدام به پژوهش و توسعه ( R&D) است( نگ به فصل ۲۱).
شکست بازار در مورد کالاهای عمومی در ارتباط تنگاتنگی با مسئله تاثیرات بیرونی», فقدان حقوق مالکیت, و قراردادهای ناقصی است که در این فصل مورد بحث ما بودهاند. سیستم آبیاری یک اجتماع کالایی عمومی است، بنابراین اگر کشاورزی تصمیم به سرمایهگذاری در یک پروژه آبیاری بگیرد، آنوقت یک بهره بیرونی به دیگر کشاورزان میرساند. ازآنجایی که بهره خصوصی او از بهره اجتماعی کلی کمتر است، او از زاویه دید اجتماع سرمایهگذاری بسیار ناچیزی کرده، یا شاید به چشم جامعه اصلا سرمایهگذاری نکرده است. هیچ بازاری وجود ندارد که درآن ذینفعان سیستم آبیاری در ازای بهرهای که بدست میآورند به تامینکنندگان پول بدهند، و نوشتن قراردادهای کامل بین همه کشاورزان برای رسیدن به یک سطح آبیاری واجد کارایی پارتویی کار دشواری خواهد بود.
- شر عمومی
- معادلِ منفیِ خیرِ عمومی است. غیررقابتی است به این معنا که مصرف یک فردِ معین از شرِ عمومی، مانع از مصرفِ دیگران از آن نمیشود.
به نحو مشابهی، ما آلودگی شپشکش را بهعنوان مسئلهای تحلیل کردیم که درآن تصمیمات صاحبان مزارع موز یک تاثیر بیرونی منفی بر ماهیگیران تحمیل میکرد. هزینه خصوصی بکارگیری شپشکش از هزینه اجتماعی پایینتر بود، پس آفتکش مورد استفاده مفرط قرار گرفت. اما همچنین میتوانیم ماجرا را جور دیگری تفسیر کنیم و صاحبان مزارع را مشارکین در یک کالای عمومی بد بدانیم که همه ماهیگیران از آن زیان میبینند.
کاربران یک منبع دارایی مشترک هزینهای بیرونی بر کاربران دیگر تحمیل میکنند. برای مثال شما با راندن خودروی خود در جادهای شلوغ در ازدحامی که باقی رانندگان تجربه میکنند سهیم هستید.
با این تفاسیر، با استفاده از چارچوبی که در بخش ۱۲.۳ برای خلاصهکردن موارد شکست بازار ساختیم، هریک از مثالهای کالاهای غیرخصوصی معرفی شده در این بخش میتوان توصیف کرد. خلاصه آنها در جدول موجود در شکل ۱۲.۹ آمده است.
تصمیم | چگونگی تاثیر آن بر دیگران | هزینه یا سود | شکست بازار (تخصیص نامناسب منابع) | موارد اصلاحی ممکن | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار بهکار میروند |
---|---|---|---|---|---|
با یک پرواز بینالمللی سفر میکنید | افزایش انتشارات جهانی کربن | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | استفاده مفرط از سفر هوایی | مالیاتها، سهمیهبندیها | کالای عمومی بد، تاثیر بیرونی منفی |
با خودرو به سر کار میروید | ازدحام برای کاربران دیگر | هزینه خصوصی، هزینه بیرونی | استفاده افراطی از خودرو | عوارض، سهمیهبندی، حملونقل عمومی یارانهای | منبع دارایی مشترک، تاثیر بیرونی منفی |
یک بنگاه اقتصادی بر پژوهشوتوسعه سرمایهگذاری میکند | بنگاههای اقتصادی دیگر میتوانند از نوآوری او بهرهبرداری کنند | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | پژوهشوتوسعه بسیار اندک | پژوهش با بودجه عمومی، یارانه پژوهشوتوسعه، دادن حق انحصاری | کالای عمومی، تاثیر بیرونی مثبت |
تمرین ۱۲.۷ رقابت و محرومیتپذیری
برای هریک از کالاهای خوب و بد زیر، مشخص کنید که آیا رقابتی هستند یا نه، و محرومیتپذیر هستند یا نه، و پاسخ خود را توضیح دهید. اگر فکر میکنید که پاسخ به عواملی بستگی دارد که اینجا ذکر نشدهاند، درآنصورت توضیح دهید که چگونه این اتفاق افتاده است.
- یک سخنرانی آزاد عمومی که در سالن سخنرانی یک دانشگاه برگزار میشود
- صدایی که هواپیما در پیرامون یک فرودگاه بینالمللی تولید میکند.
- یک پارک عمومی
- جنگلی که مردم محلی از آن برای جمعآوری هیزم استفاده میکنند.
- صندلیهای توی یک سالن برای تماشای یک نمایش موزیکال.صندلیهای توی یک سالن برای تماشای یک نمایش موزیکال.
- دوچرخههایی که برای کرایه و سفر شهری در دسترس عموم قرر دارند.
پرسش ۱۲.۵ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- کالاهای عمومی بنابهتعریف کالاهایی غیررقابتی هستند.
- برای برخی از کالاها عمومی این امکان وجود دارد که مانع از ورود مصرفکنندگان بعدی شویم حتی اگر هزینه استفاده صفر باشد، مثلاً در مورد تلویزیونهای عمومی. چنین کالاهایی را کالاهای دچار کمیابی مصنوعی مینامیم.
- برای مثال، زمین چَرای مشترک یک کالای رقابتی اما غیرقابل مستنثناسازی است. چنین کالاهایی را منابعِ مشترکِ عمومی مینامیم.
- یک کالا در صورتی غیررقابتی است که استفاده از آن توسط یک فرد تأثیری بر دردسترس بودنِ آن برای دیگران ندارد، بطوریکه بدون هیچ هزینهای میتواند در اختیار دیگری قرار بگیرد.
۱۲.۶ بازارهای مفقوده: بیمه و لیموترش
میدانیم که یک علت رایج ناقص بودن قراردادها آنست که اطلاعات درباره یک وجه مهم کنش متقابل در دسترس و یا قابل رسیدگی نیست. علیالخصوص اطلاعات اغلب نامتقارن—است ـ یعنی یک طرف چیزی درباره معامله میداند که دیگری نمیداند.
- مسأله کنش پنهان
- این وضعیت هنگامی اتفاق میافتد که کنش یا برخی کنشهای اتخاذشده توسط یکی از طرفینِ مبادله، برای طرفِ دیگر شناخته یا قابل تأیید نیست. برای مثال، برای مثال، کارفرما نمیتواند بداند (یا تأیید کند) که کارگزاری که استخدام کرده درواقع چقدر سختکوشی دارد. همچنین تحت عنوان مخاطره اخلاقی شناخته میشود. همچنین نگاه کنید به: (مسألهی) ویژگیهای پنهان.
یک شکل از اطلاعات نامتقارن کنش پنهان ویژگیهای پنهان است. در فصل ۶ مورد یک کارمند را مطالعه کردیم که انتخاب سختی کار او از کارفرما پنهان است. این امر مسئلهای بنام مخاطره اخلاقیرا سبب میگردد. یک تضاد منافع در اینجا وجود دارد چراکه ترجیح کارمند آن خواهد بود که به آن سختی که مدنظر کارفرماست کار نکند، و میزان تلاش را نمیتوان در قرارداد مشخص کرد. در فصل ۹ دیدیم که واکنش کارفرکا ( پرداخت دستمزدی بالاتر از سطح قیدشده) چگونه به یک خروجی واجد کارایی پارتویی در بازار کار منجر شد.
کنشهای پنهان و مخاطره اخلاقی
مسئله کنش پنهان وقتی رخ میدهد که یک کنش اتخاذشده از جانب یک طرف درقبال یک مبادله، شناخته شده نباشند یا طرف دیگر نتواند آنها را بررسی کند.برای مثال، کارفرما درواقع نمیتواند بداند ( یا نمیتواند بررسی کند) که کارگری که استخدام کرده به چه سختیای کار میکند.
اصطلاح مخاطره اخلاقی در صنعت بیمه ریشه دارد و برای بیان مسئلهای بوجود آمد که بیمه با آن مواجه است، بهعبارت دیگر، شخصی که بیمه خانه دارد ممکن است برای جلوگیری از آتشسوزی یا دیگر خسارات مراقبت کمی به خرج دهد، بدینوسیله باعث افزایش خطری شود که در غیاب بیمه متوجه او میبود. این اصطلاح اکنون به هر وضعیتی اشاره دارد که درآن یک طرف تعامل تصمیم به کنشی میگیرد که بر بهره یا رفاه طرف دیگر تاثیر میگذارد و اما او نمیتواند به وسیله قرارداد آن را کنترل کند، اغلب بدین دلیل که طرف متاثرشده اطلاعاتی کافی درباره آن کنش ندارد. تحت عنوان مسئله «کنشهای پنهان» هم به این وضعیت ارجاع میدهند.
خصایص پنهان و گزینش نامطلوب
مسئله خصایص پنهان وقتی رخ میدهد که موضع شخص درگیر در یک مبادله (یا محصول یا خدماتی که ارائه میشود) برای دیگر طرفها مشخص نباشد. برای مثال، فردی که بیمه سلامت میخرد وضع سلامتی خود را میداند، اما شرکت بیمه بدان آگاه نیست.
اصطلاح گزینش نامطلوب به مسئلهای پیش روی طرفهای یک مبادله اشاره دارد که درآن شرایط پیشنهادی توسط یک طرف باعث میشود که برخی شرکای معامله خود را کنار بکشند. مثال آن مسئله اطلاعات نامتقارن در بیمه است: اگر قیمت باندازه کافی بالا باشد، آنوقت تنها مردمی که به دنبال خرید بیمه پزشکی میروند، آن مردمی خواهند بود که از بیماری خود آگاهند (اما بیمهگر از آن بیخبر است). این به افزایشهای بعدی قیمت برای پوشش هزینهها منجر خواهد شد. همچنین تحت عنوان «خصایص پنهان» ( وضعیت بیماری قبلی خصیصه پنهان است) بدان اشاره میشود تا آنرا از مسئله «کنشهای پنهان» مربوط به مخاطره اخلاقی جدا کنند.
در این فصل شکل دومی از اطلاعات نامتقارن را معرفی میکنیم، که درزمره خصایص پنهانقرار دارد. مثلا هنگامی که شما میخواهید یک خودروی دستدوم بخرید،فروشنده کیفیت وسیله را میداند. شما نمیدانید. خصیصه ماشین از منظر خریدار پنهان است. خصایص پنهان ممکن است مسئلهای به نام گزینش نامطلوبرا موجب شود.
خصایص پنهان و گزینش نامطلوب
جورج آکرلوفِ اقتصاددان اولین کسی بود که به سال ۱۹۷۰ این مسئله را تحلیل کرد. مقاله او درباره موضوع ابتدا به خاطر بیمایگی توسط دو جریده اقتصادی رد شد. مجله دیگری آنرا پس فرستاد و گفت مطالب آن اشتباه است. سی و یک سال بعد بخاطر اثرش درباره اطلاعات نامتقارن جایزه نوبل دریافت کرد. آکرلوف و نویسنده همکارش رابرت شیلر، در این کتاب تبیین سادهای از باصطلاح بازار خوروهای ازکار افتاده ارائه میدهند: George A. Akerlof and Robert J. Shiller. 2015. Phishing for Phools: The Economics of Manipulation and Deception. Princeton, NJ: Princeton University Press.
مثال مشهوری هست که نشان میدهد خصایص پنهان چگونه میتوانند به شکست بازار منتهی شوند و باعنوان بازار لیموترش شناخته میشود. اصطلاح «لیمو»، لفظ عامیانهای برای خودروی دستدومی است که پس از خرید متوجه میشوید که معیوب است. الگوی آن خودروی دستدومی را توصیف میکند که:
- هر روز، ۱۰ تَن از صاحبان ۱۰ خودروی دستدوم به فکر فروش آن میافتند.
- خودروها در کیفیت بایکدیگر متفاوتند، کیفیتی که ما با ارزش حقیقی خودرو نزد صاحبش آنرا میسنجیم. دامنه کیفیت با فواصل یکسان از صفر تا ۹۰۰۰ دلار کشیده میشود: یک خودروی بیارزش وجود دارد، یکی ۱۰۰۰ دلار میارزد، دیگری ۲۰۰۰ دلار و به همین ترتیب. ازینرو ارزش میانگین خودروها ۴۵۰۰ دلار است.
- خریداران احتمالی بسیاری وجود دارند و هریک با خرسندی یک خودرو را با قیمتی معادل ارزش حقیقی آن ( و نه بیشتر) خواهند خرید، مایل به فروش خواهند بود.
- بنابراین مازاد کلی موجود بر هر خودرو ـ سود حاصل از معامله آن ـ نصف قیمت خودرو خواهد بود.
اگر خریداران احتمالی ما قادر به مشاهده کیفیت هر خودرو بودند، آنوقت خریداران به هریک از فروشندگان مراجعه و بر سر قیمت چانهزنی میکردند، و در انتهای روز تمامی خودروها ( بجز آنی که کلا بیارزش بود) به قیمتی بین ارزش حقیقی و نصف ارزش حقیقی به فروش میرفتند. بازار تضمین میکرد که تمامی دادوستدهای واجد بهره متقابل تحقق یابند.
اما هر روز مسئلهای هست: خریداران بالقوه هیچ اطلاعاتی درباره کیفیت هیچ خودروی فروشیای ندارند. همه آنچه آنها میدانند ارزش حقیقی خودروهایی است که روز قبل به فروش رفتهاند. بیشترین مبلغی که خریداران احتمالی مایل به پرداخت آن برای یک خودرو هستند، ارزش میانگین خودروهای فروخته شده در روز قبل خواهد بود.
حالا فرض کنید که روز گذشته ۱۰ خودرو در بازار ارائه شدهاند. ما برهان نقضی استفاده میکنیم تا ثابت کنیم که فروشندگان باکیفیتترین خودروها یکی یکی از بازار کنار میکشند، مگرآنکه هیچ بازاری برای خودروهای مستعمل وجود نداشته باشد. امروز، بازار را تصور کنید:
- دیروز همه خودروها (چنانکه در آغاز فرض کردیم) در بازار گذاشته و به فروش رفتهاند.
- ارزش میانگین این خودروها ۴۵۰۰ دلار بود، پس بیشترین پولی که یک خریدار متیل به پرداخت آن است ۴۵۰۰ دلار خواهد بود.
- در آغاز روز هر فروشنده محتملی به فروش خودرویش میاندیشد، در بالاترین حالت انتظار قیمت ۴۵۰۰ دلار را میکشد. غالب صاحبان خشنودند، چراکه این مبلغ از نصف ارزش حقیقی خودروی آنها بیشتر است.
- اما یک صاحب خودرو خرسند نیست. صاحب بهترین خودرو خودرو را نخواهد فروخت مگر قیمت از نصف ارزش خودروی او پیشی بگیرد: بیش از ۴۵۰۰ دلار.
- خریداران احتمالی این قیمت را نمیپردازند. پس امروز صاحب بهترین خودرو آنرا به فروش نمیگذارد. هیچ احدی با خودرویی که ۹۰۰۰ دلار میارزد مایل به مشارکت در این بازار نخواهد بود.
- بقیه خودروها امروز بفروش خواهند رفت: میانگین ارزش آنها ۴۰۰۰ دلار است.
- فردا خریداران ارزش میانگین خودروهای امروز فروخته شده را خواهند دانست. و بنابراین فردا، تصمیم خریداران این خواهد بود که برای یک خودرو حداکثر ۴۰۰۰ دلار بدهند.
- صاحب باکیفیتترین خودروی فردا (آنی که ۸۰۰۰ دلار میارزد) از این موضوع آگاه خواهد بود، و میداند که کمینه قیمت خود، که بیشتر از ۴۰۰۰ دلار است، را دریافت نخواهد کرد. او فردا خودرویش را به فروش نخواهد گذاشت.
- در نتیجه، کیفیت میانگین خودروهایی که فردا بفروش میروند ۳۵۰۰ دلار خواهد بود، که بدین معنی است که صاحب خودرویی که سومین کیفیت بالا را دارد، آنرا تا پسفردا به فروش نخواهد گذاشت.
- و ماجرا همینطور ادامه میابد، تاوقتیکه، در جایی در هفته بعدی، تنها صاحب یک لیموی ۱۰۰۰ دلاری و یک خودروی کلا بیارزش در بازار روز باقی خواهند ماند.
- اگر خودروهایی که دو ارزش فوق را دارند در روز پیش فروخته شده باشند، آنوقت در روز بعد، خریداران تمایل خواهند داشت که برای هر خودرو حداکثر ۵۰۰ دلار بدهند.
- صاحب خودروی ۱۰۰۰ دلاری با اطلاع از این مطلب میل بیشتری به نگهداشتن خودرویش خواهد داشت.
- تنها خودروی باقیمانده در بازار هیچ ارزشی نخواهد داشت. خودروهایی که در این بازار میمانند لیموترش هستند، زیرا فقط صاحب یک خودروی بیارزش حاضر به ارائه آن برای فروش خواهد بود.
- انتخاب معکوس
- این مسأله برای طرفینِ مبادلهای پیش میآید که در آن شرایط پیشنهادی از سوی یک طرف باعث کنارکشیدنِ برخی از طرفین دیگر خواهد شد. یک مثال مسألهی اطلاعات نامتقارن در بیمه است: اگر قیمت به اندازه کافی بالا باشد، تنها افرادی که به دنبال خرید بیمه پزشکی خواهند بود کسانی هستند که میدانند بیماراند (اما بیمهگر نمیداند). این باعث افزایشِ قیمتیِ بیشتر به منظور پوشش هزینهها خواهد شد. همچنین به آن مسأله ویژگیهای پنهان هم گفته میشود که باید از مسأله مخاطره اخلاقی متمایز شود. همچنین نگاه کنید به: قرارداد ناکامل، مخاطره اخلاقی، اطلاعات نامتقارن.
اقتصاددانان فرایندهایی مثل این را گزینش نامطلوب میخوانند، زیرا قیمت غالب است که برمیگزیند کدام خودروها در بازار بمانند. چنانچه خودرویی فروخته شود از بیکیفیتترینها خواهد بود. گزینش خودروها برای خریداران نامطلوب است. در مثال فوق، به هیچ وجه خودرویی نمانده است ـ بازار یکجا ناپدید میشود.
گزینش نامطلوب در بازار بیمه
- (مسأله) ویژگیهای پنهان
- این اتفاق وقتی میافتد که برخی ویژگیهای شخصِ دخیل در مبادله (یا محصول یا خدمات ارائه شده) برای طرف دیگر مبادله شناختهشده نیست. یک نمونه این است که فردی که بیمه سلامت خریداری میکند وضعِ سلامتی خود را خوب میداند اما شرکت بیمه نمیداند. همچنین تحت عنوان انتخابِ معکوس هم شناخته میشود. همچنین نگاه کنید به کنشهای پنهان.
*بازار لیموترش * در اقتصاد عبارت مشهوری است، لیکن مسئله لیموترشها ـ یعنی، مسئله خصایص پنهانبه بازار خودرو محدود نمیشود.
بیمه سلامت مثال مهم دیگری است. فرضا تخیل کنید که شما در میان جمعیتی زاده و بزرگ میشوید که درآن نمیدانید آیا شخصی خواهید بود که با یک مشکل سلامتی جدی بدنیا آمده، یا بعدا با چنین مشکلی در زندگی مواجه میشود، یا شاید تا کهنسالی سالم و تندرست بماند. یک سیاستگذاری بیمه سلامتوجود دارد که هرگونه خدمات پزشکی مورد نیاز شما را پوشش میدهد، و حق بیمه برای همه یکسان است ـ این حق براساس میانگین هزینههای پزشکی منتظره مردم در جمعیت بگونهای تنظیم میشود که برای شرکت بیمه حق بیمهها، کل پرداختی موردانتظار را پوشش خواهد داد، [البته] به فرض اینکه هر کسی قرارداد را امضاء کند. آیا شما این بیمه سلامت را خواهید خرید؟
در این وضعیت، بیشتر مردم از خرید بیمهنامه خشنود خواهند بود، چراکه بیماری سخت هزینههای بالایی بیار میاورد که پرداخت آن برای یک خانواده متوسط اغلب غیرممکن است. هزینههای حمایت از شما و خانواده شما در برابر یک فاجعه مالی ( با امکان اینکه در وقت نیاز نتوانید ازپس هزینههای درمانی برآیید) به حق بیمه میارزد.
در این آزمایش فکری، فرض اینکه شما از شرایط سلامتی خود چیزی نمیدانید، غیرواقعگرایانه است. این کاربرد دیگری از حجاب نادانی جان راولز است که در فصل ۵ بحث آن مطرح شد. اندیشیدن به این مسئله درمقام یک شاهد بیطرف، اهمیت فرض حجاب نادانیرا برجسته میسازد.
بهرحال هرکس درصورتیکه از آینده شرایط سلامتیاش چیزی نداند، این بیمه را خواهد خرید، اما اگر بتوانیم بدون حجاب نادانی، یعنی با دانستن شرایط سلامتی خود، خرید بیمه سلامت را انتخاب کنیم، آنوقتوضعیت به نحو چشمگیری تغییر خواهد کرد. در این وضعیت، اطلاعات نامتقارن است. از منظر شرکت بیمه به وضعیت نگاه کنید:
- اگر مردم بدانند که بیمار هستند، به احتمال بیشتری بیمه را خواهند خرید: بنابراین میانگین سلامت مردمی که بیمه را میخرند، از میانگین سلامت جمعیت پایینتر خواهد بود.
- این اطلاعات نامتقارن است: شخص خریدار بیمه میداند که چقدر سالم است، اما شرکت بیمه اینرا نمیداند.
- شرکتهای بیمه فقط درصورتی سودآور خواهند بود که قیمتهای بالاتری وضع کنند: این قیمتها بالاتر از زمانی خواهند بود که همه اعضای جمعیت وادار به خرید همان بیمه شوند.
- این منجر به گزینش نامطلوب میشود: که درآن، قیمت به قدری بالا خواهد بود که فقط مردم آگاه به بیماری خود خواهان خرید بیمه خواهند بود.
- و این حتی به قیمتهای بالاتر بیمه منجر میشود: شرکتهای بیمه اکنون برای ماندن در تجارت مجبورند قیمتها را دوباره بالا ببرند. سرانجام اکثریت وسیع مردمی که بیمه را میخرند، آنهایی خواهند بود که از پیش میدانند دارای یک مشکل جدی سلامت هستند.
- مردم سالم و تندرست بازار بیمه را کساد میکنند: آنها که میخواهند وقت افتادن در بستر بیماری در آینده بیمه بخرند، [فعلا] بیمه را نخواهند خرید.
این مثال دیگری از بازار مفقودهاست: بسیاری از مردم بیمه نخواهند داشت. بازار مفقوده بازاری است که میتواند وجود داشته باشد، اما تنها درصورتی که اطلاعات سلامت متقارن و قابل رسیدگی باشند( عجالتا از این مسئله چشم میپوشیم که آیا همه خواهان قسمت کردن اطلاعات سلامت خود هستند یا خیر). این بازار میتوانست برای هم شرکت بیمه و هم مردمی که میخواهند خود را بیمه کنند بهرههایی فراهم آورد. نداشتن چنین بازاری به معنای برخورداری از کارایی پارتویی است.
برای رسیدگی به مسئله گزینش نامطلوب ناشی از اطلاعات نامتقارن، و بازارهای مفقوده حاصل از آن برای بیمه سلامت، کشورهای بسیاری سیاستگذاریهای ثبت اجباری در برنامههای بیمه خصوصییا پوشش مالیـمالیاتی همگانی را اتخاذ کردهاند.
مخاطره اخلاقی در بازار بیمه
- (مسأله) ویژگیهای پنهان
- این اتفاق وقتی میافتد که برخی ویژگیهای شخصِ دخیل در مبادله (یا محصول یا خدمات ارائه شده) برای طرف دیگر مبادله شناختهشده نیست. یک نمونه این است که فردی که بیمه سلامت خریداری میکند وضعِ سلامتی خود را خوب میداند اما شرکت بیمه نمیداند. همچنین تحت عنوان انتخابِ معکوس هم شناخته میشود. همچنین نگاه کنید به کنشهای پنهان.
خصایص پنهان تنها مسئله گریبانگیر بیمهگران نیست، چه خصوصی باشند چه دولتی. مسئله کنشهای پنهانهم وجود دارد. خرید یک سیاستگذاری بیمهای ممکن است خریدار را با احتمال بیشتری به تقبل دقیقا همان خطراتی وادارد که اکنون بیمه شدهاند. برای مثال، شخصی که خودرویش را تحت پوشش کامل بیمه خسارات یا سرقت قرار داده ممکن است نسبت به شخصی که بیمه را نخریده است، مراقبت کمتری در رانندگی یا قفل کردن خودرو به خرج دهد.
بیمهگران معمولا بر بیمهای که میفروشندمحدودیتهایی قرار میدهند. مثلا، پوشش ممکن است اجرا نشود (یا شاید گرانتر از کار درآید) اگر کسی غیر از فرد بیمهشده رانندگی کند، یا اگر خودرو همیشه در مکانی پارک باشد که آنجا خودرهای زیادی دزدیده میشوند. این شروط میتوانند در قرارداد بیمه مکتوب شوند.
اما بیمهگر نمیتواند دررابطه با سرعت رانندگی یا رانندگی در مستی شما قراردادی به اجرا درآورد. اینها کنشهایی هستند که به دلیل اطلاعات نامتقارن از چشم بیمهگر پنهان هستند: شما این واقعیات را میدانید، اما شرکت بیمه نمیداند.
اینجا مشابه مورد تلاش کاری، با مسئله مخاطره اخلاقی طرفیم. هردوی اینها « مسائل کارگزار ـ کارفرما هستند: کارگزار ( شخص بیمهشده، یا کارمند) کنشی را انتخاب میکند( چقدر محتاط باشد، یا چقدر سخت کار کند) که برای کارفرما (شرکت بیمه، یا استخدامکننده) مهم است، اما نمیتواند در قرارداد گنجانده شود زیرا قابل رسیدگی نیست.
- مخاطره اخلاقی
- این واژه در صنعت بیمه و برای بیان مسألهای که بیمهگران با آن روبرو میشوند پدیدار شد، یعنی اصطلاحاً این مسأله که فرد دارند بیمه منزل ممکن است برای اجتناب از آتشسوزی یا هرگونه آسیب دیگر به منزل کوتاهی کند و با این کار ریسک را درمقایسه با وضعیتِ نبودِ بیمه بالاتر ببرد. امروزه این اصطلاح به هر وضعیتی اطلاق میشود که در آن یکی از طرفینِ تعامل درباره کنشی تصمیم میگیرد که بر سود و رفاه دیگری تأثیر میگذارد اما طرفِ متأثر نمیتواند آن را بواسطه قرارداد کنترل کند، غالبا ًبه این دلیل که طرفِ متأثیر اطلاعات مناسب در مورد آن کنش را ندارد. به آن مسأله کنشهای پنهان هم گفته میشود. همچنین نگاه کنید به: (مسأله) کنشهای پنهان، قرارداد ناکامل، بزرگتر از آن که ورشکست شود.
- رابطه کارفرما-کارگزار
- این رابطه وقتی وجود دارد که یکی از طرفین (کارفرما) تمایل دارد که طرفِ دیگر (یعنی کارگزار) به شیوهی خاصی عمل کند، یا از ویژگیهایی برخوردار باشد که به نفعِ کارفرما است و نمیتوان آنها را در یک قرارداد الزامآور یا قابلاجرا تضمین یا تنفیذ کرد. همچنین نگاه کنید به: قرارداد ناتمام. همچنین تحت عنوان مسأله کارفرما-کارگزار هم شناخته میشود.
این مسائل مربوط به مخاطرات اخلاقی، از نظر مهمی با آلودگی کلردکون، و با مورد کالاهای عمومی و منابع دارایی اشتراکی در بخش پیش شبیه یکدیگر هستند، هرچند که ظاهرا بسیار متفاوت بنظر میرسند.در هر مورد، کسی تصمیمی میگیرد که برای کس دیگری بهرهها یا هزینههای بیرونی دربردارد: بهعبارت دیگر، بهرهها یا هزینههایی که مشمول غرامت نیستند. برای مثال در مورد مخاطره اخلاقی، شخص بیمهشده (کارگزار) تصمیم میگیرد که چقدر مراقبت بخرج دهد. مراقبت کردن واجد یک بهره بیرونی برای بیمهگر (کارفرما) است اما برای کارگزار هزینهبر است، پس به تبع آن ما با یک شکست بازار طرفیم: سطح مراقبت انتخابی بسیار پایین است.
بنابراین مسائل مخاطره اخلاقی ( و همچنین مسائل گزینش نامطلوبکه پیشتر در این فصل توصیف شد) را میتوان در چارچوبی از تاثیرات بیرونی و شکست بازار قرار داد که ما در خلال این فصل از آن استفاده میکنیم. مسائل برآمده از اطلاعات نامتقارن در جدول موجود در شکل ۱۲.۱۰ خلاصه شدهاند.
تصمیم | چگونگی تاثیر آن بر دیگران | هزینه یا سود | شکست بازار (تخصیص نامناسب منابع) | موارد اصلاحی ممکن | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار بهکار میروند |
---|---|---|---|---|---|
یک کارمند با حقوق ثابت تصمیممیگیرد به چه سختی کار کند | کار سخت بهرههای کارفرما را بالا میبرد | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | تلاش بسیار ناچیز، دستمزدی بالاتر از دستمزد قیدشده، بیکاری | نظارت موثرتر، پول مرتبط با اجرا، تضاد منافع کاهشیافته بین کارفرما و کارمند | قرارداد کاری ناقص، کنش پنهان، مخاطره اخلاقی |
کسی که میداند مشکل جدی سلامت دارد بیمه میخرد | زیان شرکت بیمه | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | بیمه ناچیزی ارائه میشود، حق بیمههای بسیار بالا | خرید حتمی بیمه سلامت، تدارک عمومی، تسهیم حتمی اطلاعات سلامت | بازارهای مفقوده، گزینش نامطلوب |
کسی که بیمه خودرو خریده است میزان دقت در رانندگی خود را انتخاب میکند | رانندگی محتاطانه در بهره شرکت بیمه کمک میکند | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | بیمه ناچیزی ارائه میشود، حق بیمههای بسیار بالا | نصب تمهیدات نظارت بر راننده | بازارهای مفقوده، مخاطره اخلاقی |
تمرین ۱۲.۸ خصایص پنهان
خصایص پنهان در بازارهای ذیل را مشخص کنید و بگویید آنها چگونه ممکن است مشارکین بازار را از بهرهبرداری از تمامی عواید دوجانبه حاصل از مبادله باز دارند:
- کالای دستدومی که در سایت eBay, Craigslist یا یک پایگاه آنلاین مشابه بفروش میرسد
- اجارهکردن آپارتمانها از طریق Airbnb
- رستورانهایی که کیفیت متغیر دارند
توضیح دهید که موارد ذیل چطور ممکن است، حتی در حضور خصایص پنهان، دادوستدهای واجد بهره متقابل را تسهیل کنند:
- درجهبندیهای الکترونیک قسمت شده میان خریداران و فروشندگان گذشته و آینده
- مبادلات میان دوستان، و دوستانِ دوستان
- اعتماد و ترجیحات اجتماعی
- خریداران و فروشندگان باواسطه، نظیر دلالان خودروهای مستعمل
پرسشِ ۱۲.۶ پاسخ/پاسخهای صحیحی را انتخاب کنید
۱۰ خودرو در بازار وجود دارد، که ۶ تایِ آنها خودروهایِ باکیفیتی هستند که ۹۰۰۰ دلار برایِ خریداران میارزند، و بقیه بدرد نمیخورند و ارزشِ آنها صفر است. خریدارانِ بالقوهیِ زیادی هستند که از کیفیتِ هر خودرو بیخبرند، اما نسبتِ خودروهایِ باکیفیتِ خوب را میدانند، و مایل به پرداختِ ارزشِ میانگین هستند. همه فروشندگان با قبولِ قیمتی حداقل نصفِ ارزشِ خودرویِ خود خشنود هستند. براساسِ این اطلاعات، کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- ارزشِ میانگین برای خریداران عبارت است از (۹۰۰۰ × ۶ + ۰ × ۴)/۱۰ = ۵۴۰۰ پوند. این بالاترین قیمتی است که خریداران تمایل به پرداخت آن دارند.
- خریداران متعددی وجود دارند که تمایل به پرداخت میانگینِ ارزش یعنی ۵۴۰۰ دلار دارند. در این قیمت، همه فروشندگان تمایل به فروش دارند؛ بنابراین همه اتومبیلها فروخته خواهند شد.
- خریدارهای بسیاری هستند که حاضرند ارزش میانگین، ۵۴۰۰ پوند را بپردازند. با این قیمت همه فروشندگان حاضر به فروش هستند، پس همه اتومبیلها به فروش میرسند و رقابت بین خریداران تضمین میکند که بالاترین قیمت، ۵۴۰۰ پوند خواهد بود.
- اگر قیمت ۵۴۰۰ یا بیشتر باشد همه فروشندگان اتومبیل خود را خواهند فروخت. خریداران متعددی هستند که تمایل دارند هزینه میانگین یعنی ۵۴۰۰ را پرداخت کنند. بنابراین همه اتومبیلها فروخته خواهند شد اما رقابت میان خریداران قیمت را بالاتر از ۵۴۰۰ خواهد کشید.
پرسش ۱۲.۷ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
در کدامیک از مواردِ زیر مسئلهیِ گزینشِ نامطلوب وجود دارد؟
- این همان مسأله کنشهای پنهان (یا مخاطره اخلاقی) است.
- سیگارکشیدن یک ویژگی پنهان است زیرا سیگاریها ریسک بالاتری دارند. اگر مزیتی برای افراد با ریسکِ میانگین تعیین شود، غیرسیگاریها تمایل کمتری به درخواست بیمه خواهند داشت.
- کیفیت محصول یک ویژگی پنهان است. اگر قیمت با هزینه نهایی محصولات با کیفیتِ میانگین برابر باشد، تنها تولیدکنندگان محصولات بیکیفیت یا تقلبی تمایل به فروش خواهد داشت.
- این همان مسأله کنش پنهان (مخاطره اخلاقی) است.
۱۲.۷ قراردادهای ناقص و تاثیرات بیرونی در بازارهای اعتباری
در فصل ۱۰ درباره وامگیری و وامدهی بحث کردیم. وامگیری و وامدهی یک مسئله کارگزار-کارفرما است که درآن استفاده محتاطانه از وجوه عاریهای؛ کار سخت برای اطمینان از موفقیت پروژهای که برایش سرمایه استقراض شده؛ و بازپرداخت وام را، به وسیله یک قرارداد قابلاجرا نمیتوان محفوظ داشت.
نتیجتا، تصمیمات وامگیرنده ـ کار سخت، احتیاطـ تاثیرات بیرونی بر وامدهنده دارد. اقدامات وامگیرنده بهرههای وامدهنده را تحت تاثیر قرار میدهد، اما نسبت به قرارداد «بیرونی» است. آنها در قرارداد پوشش داده نمیشوند، چراکه اطلاعات حیاتی ضروری برای نوشتن آنها به درون قرارداد ـ وامگیرنده با چه احتیاطی پروژه را راه انداخته، یا سختی کار او برای موفقیت چقدر بوده است ـ در دسترس وامدهنده نیست، و حتی اگر باشد هم، در اغلب موارد برای بهاجرادرآوردن قراردادهای ضروری افاقه نخواهد کرد.
توجه داشته باشید که این چقدر به مسئله کارمندی که تلاش بخرج میدهد یا شخص بیمهشدهای که مراقبت بخرج میدهد شبیه است. همه آنها مسائل مخاطره اخلاقیهستند.
مسئله بنیانی در مورد اعتبار این است که به دلیل اینکه وامگیرنده ممکن است در صورت وقوع شکست یک پروژه وام را بازپرداخت نکند، او خطرات اجتناب از تحمل هزینه کامل یک خروجی بد را به جان میخرد. این بدان معناست که پروژه با تحمیل هزینههایی بر وامدهنده به احتمال قوی شکست خواهد خورد.
- انصاف
- شیوهای از ارزیابیِ یک تخصیص برمبنای درکِ فرد از عدالت.
- وثیقه
- داراییای است که وامگیرنده نزد وامدهنده به منظور امنیتِ وام امانت گذاشته میشود. در صورتی که وامگیرنده قادر به بازپرداختِ وام نباشد، وامدهنده مالکِ آن دارایی میشود.
چنانکه در فصل ۱۰ دیدیم، این امر وامدهنده را در رابطه با دادن وام مردد میکند، مگر اینکه بتوان به وامگیرنده انگیزهای برای اجتناب از خطر بیجهت بخشید: یا با سرمایهگذاری بخشی از سرمایه خود او در پروژهای که او درپی تامین وجه آن است ( سرمایه خالص)، یا با دادن وثیقه به وامدهنده. این بدان معناست که شخصی با ثروت اندک ممکن است قادر به گرفتن وام نباشد، حتی برای پروژهای که منابع رابه شیوهای بسیار مولدبکار خواهد گرفت: مثلا کسبوکار جدید، هزینه یک مجوز برای راهاندازی یک کاسبی، یا آموزش.
به بیان دیگر، وامدهندگان برای رسیدن به وامگیرندهای که سرمایه خالص یا وثیقه بیشتری داشته باشد، خواهان موازنه کیفیت پروژه هستند. گاهی وامدهنده برای یک پروژه کیفیتبالای یک وامگیرنده احتمالی فقیر تامین وجه نمیکند، درحالیکه، چنانکه در شکل ۱۲.۱۱ شرح داده شده، یک فرد ثروتمند با پروژهای متوسطالحال وامی دریافت میکند.
ثروتمند | فقیر | |
---|---|---|
پروژه کیفیت ـ بالا | اعطای وام | عدم اعطای وام |
پروژه با کیفیت متوسط | اعطای وام | عدم اعطای وام |
پروژه با کیفیت پایین | عدم اعطای وام | عدم اعطای وام |
- محدودیت اعتباری
- توصیفی است از وضعیتِ افرادی که تنها با شرایط نامطلوب قادر به وام گرفتن هستند. همچنین نگاه کنید به خارج از اعتبار.
- خارج از اعتبار
- توصیفی است از افردی که نمیتوانند تحت هیچ شرایطی وام بگیرند. همچنین نگاه کنید به محدویت اعتباری.
وامگیرندگان فقیر ممکن است اعتبار غیرطبیعی یا محرومیت اعتباریداشته باشند. این شکل دیگری از شکست بازار است، که بویژه هنگامی پدیدار میشود که ثروت به نحو بسیار نابرابری توزیع شده باشد. بخاطر بیاورید که در فصل ۱۰ بانک ژرمن چگونه با تشکیل گروههایی از وامگیرندگان که مشترکا تعهد بازپرداخت میدادند، و با اعطای انگیزه به کار سخت و گرفتن تصمیمات محطاطانه بدون نیاز به سرمایه خالص و وثیقه، به این مسئله رسیدگی کرد.
شکستهای بازار اعتباری به علت دیگری نیز رخ میدهند. وقتی یک بانک وامی میدهد، امکان اینرا لحاظ میکند که ممکن است وام بازپرداخت نشود: اگر نرخ بهرهای که بانک طلب میکند به حد کفایت بالا باشد، آنوقت حتی وامهای کاملا مخاطرهآمیز (همچون وامهای روزپرداز) میتواند شرط خوبی باشد.اما بانک همچنین نگران اینست که چه اتفاقی برای بهرههایی میآید که بیشتر وامگیرندگان قادر به پرداخت آنها نیستند، همان اتفاقی که اگر دراثنای یک رونق اقتصادی وام مسکن بلندمدت برای خانه داشته باشد رخ خواهد داد، و بعد حباب مسکن میترکد. بانک ممکن است ورشکست شود.
- بزرگتر از آنکه ورشکست شود
- اصطلاحاً در مورد بانکهای بزرگی گفته میشود که اهمیت کانونی و محوری آنها در اقتصاد ضمانتی است که در صورت رویاروشدن با معضلات مالی توسط دولت نجات داده خواهند شد. به این ترتیب، بانک همه هزینههای فعالیتهای خود را برعهده ندارد و احتمال اینکه ریسکهای بزرگتری را بپذیرد، بیشتر است. همچنین نگاه کنید به: مخاطره اخلاقی.
اگر باید صاحبان بانک همه هزینههای یک ورشکستگی را بپذیرند، آنوقت تلاش فوقالعادهای برای اجتناب از آن صورت میدهند. اما بعید است که صاحبان بانک کل هزینهها را متحمل شوند، به دو دلیل:
- بانک نوعا از دیگر بانکها وام خواهد گرفت: درست مثل وامگیری کشاورز برای کشت محصولش، صاحبان بانک خواهند دانست که برخی از هزینههای ورشکستگی را بانکهای دیگری متحمل میشوند که بازپرداختی نخواهد داشت.
- بزرگتر از آنی است که ورشکست شود اگر بانک باندازه کافی در اقتصاد واجد اهمیت است، پس انتظار شکست آن احتمالا دولت را برمیانگیزد که با اختصاص یارانه از محل درآمد مالیاتی ضامن بانک شود.
مروری بکنیم: صاحبان بانک میدانند که دیگران (مالیاتدهندگان یا بانکهای دیگر) بخشی از هزینههای ریسکپذیری آنها را متحمل میشوند. ازینرو آنها نسبت به وقتی که قرار بود همه هزینههای کنشها را متحمل شوند، ریسک بیشتری میکنند. همچون سرریزهای محیطی، ریسکپذیری اضافه یک تاثیر بیرونی منفی است که به شکست بازارمنجر میشود.
آنها که گرفتار زیانهای ریسکپذیر میشوند سعی میکنند از خود حفاظت کنند. دولتها بدنبال تنظیم سیستم بانکی هستند: قدرت نفوذ بانکها را بگونهای محدود میکنند که بانکها بلحاظ نظری منابع کافی برای بازپرداخت دیون خود داشته باشند.
میتوانیم مثالهای بازار اعتباری را به جدول شکستهای بازار خود در شکل ۱۲.۱۲ بیافزاییم.
تصمیم | چگونگی تاثیر آن بر دیگران | هزینه یا بهره | شکست بازار (تخصیص نامناسب منابع) | موارد اصلاحی ممکن | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار بهکار میروند |
---|---|---|---|---|---|
وامگیرنده دررابطه با پروژهای که وام در آن سرنایهگذاری شده است، تلاش یا احتیاط ناکافی بخرج میدهد. | پروژه به احتمال زیاد شکست خواهد خورد، به عدم پرداخت وام میانجامد | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | ریسک بیش از حد، وامهای بسیار اندکی صادر میشوند | بازتوزیع ثروت، تعهد اشتراکی برای بازپرداخت وامها (ژرمن بانک) | مخاطره اخلاقی، محرومیت بازار اعتباری |
بانک که «بزرگتر از آنی است که ورشکست شود» وامهای ریسکدار میدهد | مالیاتدهندگان هزینهها را متحمل میشوند اگر بانک ورشکست شود | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | وامدهی پُرریسک | تنظیم فعالیتهای بانکی | مخاطره اخلاقی |
پرسش ۱۲.۸ پاسخ/پاسخهای صحیح را انتخاب کنید
کدامیک از گزارههایِ زیر درست است؟
- در صورت پایین بودن کیفیتِ پروژه، ثروتمندان ممکن است وام نگیرند. مشکل وقتی بیشتر میشود که فقرا، حتی در صورت باکیفیت بودن پروژه هم وام نمیگیرند.
- وامدهندگان میتوانند با الزامی کردنِ حق صاحبان شرکت یا وثیقه که تنها افراد ثروتمندتر توان ارائه آن را دارند، از معضل مخاطره اخلاقی بکاهند.
- بانکها، درصورتی که آنقدر در کردوکارِ اقتصاد اهمیت داشته باشند که دولت اجازه ورشکستگی آنها را نمیدهد، اصطلاحاً «بزرگتر از آن که ورشکست شوند» محسوب میشوند.
- امکان دارد این بانکها وامهای پرریسکتری را ارائه دهند چراکه میدانند دولت مانع ورشکستی آنها خواهد شد.
۱۲.۸ محدودیتهای بازارها
ممکن است چنین بنظر برسد که بازارها در همهجای اقتصاد هستند، اما قضیه اینگونه نیست. تصویر هربرت سایمون از یک مریخی که به تماشای اقتصاد ایستاده را از فصل ۶ بخاطر بیاورید. مریخی عمدتا زمینهای سبز میبیند، که بنگاههای اقتصادی هستند. آنها با خطوط قرمزی بهم وصل میشوند که نشانگر خرید و فروش در بازارها هستند، اما بسیاری از تصمیمات تخصیص منابع درون بنگاههای اقتصادی گرفته میشوند. مشابها خانوادهها منابع را ازطریق خرید و فروش میان والدین و فرزندان تخصیص نمیدهند. دولتها روال سیاسی، و نه رقابت بازاری، را بکار میگیرند تا تعیین کنند که کجا، و توسط چهکسی، مدارس ساخته و جادهها نگهداری خواهند شد.
چرا برخی کالاها و خدمات در بازارها تخصیص داده میشوند، درحالیکه بنگاههای اقتصادی، خانوادهها، و دولتها کالاهای دیگری تخصیص میدهند؟ این سوالی قدیمی است، و دو پاسخ اساسی برای آن وجود دارد.
اول، بهتر آنست که برخی از انواع فعالیتها را خانوادهها، برخی را دولتها، برخی را بنگاههای اقتصادی، و برخی را بازارهاانجام دهند. برای مثال، درک این نکته که بنگاههای اقتصادی یا بازارها به چه کارآمدیای میتوانند بچه را بفهمند و بزرگ کنند. در بیشتر جوامعترکیبی از خانوادهها و دولتها( رفتن به مدرسه ) اینکار را انجام میدهند.
چیست که تعادل بین بنگاههای اقتصادی و بازارها را تعیین میکند؟
رونالد کوز از اهمیت نسبی بنگاههای اقتصادی و بازارها تبیینی بدست داد. بنگاههای اقتصادی بدین دلیل وجود دارند که برای برخی چیزها، تولید «درـخانه» از کسب همان چیز با خرید بهرهآورتر است. فراخی بازار با تصمیم بنگاه اقتصادی درباره این موضوع مشخص میشود که چه اجزایی از یک محصول را خود تولید کند و کدامها را بخرد. کوز توضیح داد که مرزهای این جدایی بین بنگاه اقتصادی و بازار را هزینههای نسبی مربوط به گزینههای «بسازَش» و «بخرَش» برقرار میکند.
تبیین کزه بر واقعیت مهمی تاکید دارد که اغلب در مناقشات گاها پرحرارت درباره مزیات سیستمهای مرکز زدوده بازارهای شبهسازمان، درمقابل موارد متمرکزتر چون دولتها، از قلم میافتد. آنچه او به اثبات رسانید این است که چیزهایی هست که سیستمهای متمرکز(همچون بنگاه اقتصادی) بهتر انجامش میدهند، و چیزهای دیگری هست که بهتر است بازار آنها را رتق و فتق کند. و زیبایی این تشریح این است که قضاوتی نیست که یک مشاهدهگر احتمالا سودار کرده باشد: این قضاوت خود بازار است. رقابت در میان بنگاههای اقتصادی درنهایت به مجازات بنگاههای اقتصادیی میانجامد که گزینه «بسازش» را با بسط بیش از حد مرزهای سیستم متمرکز از خلال بسط درونی به حد افراط میرسانند. و رقابت بازاری، آن بنگاههای اقتصادیی که نتوانند با انتخاب مفرط گزینه «بخرش» از تصمیمگیری متمرکز استفاده ببرند را به یکسان مجازات میکند.
پاسخ دوم به این پرسش که چرا برخی کالاها در بازار و برخی در نهادهای دیگر تخصیص مییابند، با تبیین کوز از مرزهای بنگاه اقتصادی کاملا متفاوت است. مردم برسر اندازه مناسب بازار با هم توافق ندارند. برخی میاندیشند که بعضی چیزها که اکنون به فروش گذاشته شدهاند باید به طرق دیگری تخصیص داده شوند، درحالیکه دیگران فکر میکنند که بازارها باید نقش بزرگتری در اقتصاد برعهده بگیرند.
- کالاهای استحقاقی
- کالاها و خدماتی که باید، مستقل از توانائی پرداختِ افراد، در دسترس همگان باشد.
آنها که خواهان محدودیت اندازه بازار هستند، اغلب دو استدلال را مطرح میکنند:
- بازارهای نفرتانگیز: خریدوفروش برخی کالاها و خدمات ـ ارگانهای حیاتی، یا موجودات بشری ـیک هنجار اخلاقی را زیر پا میگذارد، یا شرافت افراد درگیر را خدشهدار میکند.
- «کالاهای مطلوب»: اعتقاد بسیاری بر این است که برخی از کالاها و خدمات (بانام کالاهای مطلوب) باید فارغ از توان یا تمایل مردم برای پرداخت، در دسترس مردم قرار گیرند.
بازارهای نفرتانگیز
در بیشتر کشورها نهادهای معتبری وجود دارند که به والدین اجازه میدهند که داوطلبانه بچهای را به فرزندخواندگی بپذیرند. اما قوانین بطور خاص والدین را از فروش طفل خود منع میکنند. زایش نیابتی پولی ـ یک زوج درازای پول طفل نوزادی را به زوج دیگری عرضه میکنندـ در بیشتر کشورها قانونی نیست ( هرچندکه در برخی ایالات آمریکا، هند و روسیه قانونی است).
چرا بیشتر کشورها خرید و فروش بچه را ممنوع میکنند؟ آیا این حقیقیت ندارد که یک بازار برای اطفال به والدین آمادگی فروش میبخشد و والدینی هم خواهند بود که با فرصتهای موجود برای سود متقابل از مبادله، تمایل به خرید بچه خواهند داشت؟
عملا همه کشورها فروش اندامهای بشری برای پیوند زدن ممنوع میکنند. اما تعقل اقتصادی ممکن است حکم کند که جلوگیری از این دادوستدها درصورتیکه هردوطرف داوطلبانه بدان وارد شوند کار اشتباهی است.
یک دلیل مخالفت ما ممکن است این باشد که فروش ممکن است واقعا داوطلبانه نباشد، زیرا فقر میتواند مردم را به ورود به دادوستدی وادارد که شاید بعدا ازآن پشیمان شوند. دلیل دوم میتواند باور به این باشد که گذاشتن یک قیمت بر یک بچه، یا عضوی از بدن، یک اصل شرافت بشری را نقض میکند. مواضع ما درقبال دیگران را به فساد میکشاند.
آلوین راث، اقتصاددانی که برای اثرش یک جایزه نوبل بُرد، اینها را بازارهای نفرتانگیزمینامد.4
فیلسوفان مایکل والزر و مایکل ساندل درباره محدودیتهای اخلاقی بازارها بحث کردهاند. برخی دادوستدهای بازاری با طرز ارزیابی ما از بشریت، نظیر خریدوفروش مردم بهعنوان برده، در تضاد هستند؛ باقی با اصول دموکراسی نظیر مجاز دانستن مردم به فروش آراء. ما برخی از مزیات تخصیص منابع با استفاده از بازار و سیستم قیمتگذاری را مشاهده کردهایم. در آن تحلیل ما بطور ضمنی فرض را برآن گذاشتیم که معاوضه کالا برای پول، بر ارزش ذاتی آن نزد خریدار و فروشنده تاثیر نمیگذاشت.5 6
اما هردوی مواضع والدین درقبال بچهها و درک رایدهندگان از حقوق دمکراتیک خود، اگر خریدوفروش شوند، ممکن است دگرگون شوند. هنگامی که ما بررسی میکنیم که آیا معرفی یک بازار جدید یا مشوقهای پولی بهرهآور خواهد بود یانه، باید بدین بیاندیشیم که آیا این ممکن است هنجارهای اجتماعی دیگر یا ترجیحات اخلاقی را پس بزند یا خیر.
کالاهای مطلوب
برخی کالاها و خدمات هستند کهخاص محسوب میشوند در اینکه باید دردسترس همه مردم قرار داده شوند، حتی دردسترس آنهایی که توان یا تمایل پرداخت برای آنها را نداشته باشند. اینها را کالاهای مطلوبمینامیم، و دولت است که آنها را فراهم میآورد و تخصیص آن در دست بازاری نیست که میل پرداخت برآن حاکم باشد.
در اکثر کشورها، تحصیلات ابتدایی برای تمامی بچهها رایگان بوده و توسط مالیاتبندی تامین مالی میشود. همچنین مراقبت سلامتی پایه ـ حداقل مراقبت اضطراری ـ صرفنظر از توان پرداخت، اغلب در دسترس همه هست. در بسیاری از کشورها همین وضعیت برای نمایندگی قانونی در دادرسی جاری است: شخصی که برای گرفتن وکیل قادر به پرداخت نیست، باید بدون هزینه برایش نمایندگی قانونی تخصیص داده شود. امنیت شخصی ـ محفاظت در برابر مثلا تجاوز جنایتکارانه یا آتشسوزیهای خانگی ـ نوعا تااندازهای توسط پشتیبانی بلحاظ عمومی مشروط پلیس و خدمات آتشنشانی تضمین میشود.
چرا کالاهای مطلوب باید مجانی در اختیار مردم قرار گیرند؟ مردمی که درآمد محدد دارند به بسیاری چیزهای بزرگ دسترسی ندارند. آنها طبق معمول در مسکن غیراستاندارد و اغلب ناسالم زندگی میکنند، و فرصتهای بسیار محدودی برای سفر تفریحی دارند. چرا مراقبت سلامتی پایه و رفتن به مدرسه، نمایندگی قانونی، و پلیس و حمایت دربرابر آتشسوزی با هم تفاوت دارند؟ پاسخ این است که این کالاها و خدمات در بسیاری از کشورها حق هر شهروندی محسوب میشوند.
تمرین ۱۲.۹ سرمایهداری میان بزرگسالان معترض
آیا باید تمامی مبادلات قراردادی داوطلبانه را درمیان بزرگسالان معترض مجاز دانست؟
شما درباره مبادلات فرضی زیرچه میاندیشید؟ ممکن است در هر مورد فرض کنید که مردم درگیر در مبادله بزرگسالانی عاقل و منطقی هستند که به جایگزینها و تبعات آنچه انجام میدهند اندیشیدهاند. در هر مورد، بگویید که آیا تایید میکنید، و اینکه آیا به نظر شما دادوستد باید ممنوع شود یا خیر.
- یک روش درمانی پیچیده کشف شده است که شکل نادری از سرطان را دربیمارانی درمان میکند که بدون آن قطعا میمردند. کمبودهای نهادی معالجه تمام کسانی که بهرهمند میشوند را غیرممکن میسازد، و بیمارستان سیاستی وضع کرده مبنی بر اینکه هرکس اول بیاید، اول رسیدگی میشود. بِن، بیمار متمولی که در انتهای فهرست قراردارد، به آیشه که شخص فقیری در بالای فهرست است، پیشنهاد پرداخت یک میلیون دلار برای تعویض جا میدهد. اگر آیشه بمیرد( که احتمالش بالا است)، آنوقت بچه او پول را به ارث خواهد برد. آیشه موافقت میکند.
- ملیسا 18 ساله است. او در دانشگاه خوبی پذیرفته شده است اما هیچ کمک مالیای ندارد، و نمیتواند کمکی بگیرد. او قراردادی چهارساله امضاء میکند تا در اینترنت رقص جامهدران کند و در نوزدهسالگی شروع به کار خواهد کرد. شرکت شهریههای آموزشی او را پرداخت خواهد کرد.
- شرکت بازاریابی فضا اعلام میکند که برای نصب بیلبوردهای غولپیکر ساخته شده از اوراق میلار در مدار پایینبرنامههایی دارد. شرکتها بیش از یک میلیون دلار برای نمایش تبلیغات خواهند پرداخت. نشانهای تجاری، در حدواندازههای ماه، برای میلیونها تن از مردم روی زمین قابل رویت خواهند بود.
- شما برای خرید بلیطهایی برای یک فیلم که تقریبا همه بلیطهایش بفروش رفته در صف انتظار میکشید. یک نفر از عقب صف سراغ شخص جلویی شما میرود و به او 25 دلار پیشنهاد میدهد تا اجازه دهد جلوی او در صف بایستد.
- یک شخص بلحاظ سیاسی بیتفاوت، که هرگز رای نمیدهد، موافقت میکند که در یک انتخابات به نامزدی که بیشترین مبلغ را به او میدهد رای بدهد.
- ویلیام و الیزابت زوج ثروتمندی هستند که صاحب بچهای با نقص مادرزادی کوچک شدهاند. آنها این بچه را به همسایه ( ایضا ثروتمند) خود میفروشند و از یک خانواده که نیاز به پول دارند، بچهای بدون نقص مادرزادی میخرند.
- یک خانه سالمندان برای جذب پرستار آگهی میدهد، که میگوید «اولویت با جاماییکاییهاست». رئیس آگهی را با این گفته توجیه میکند که « به تجربه دریافتهایم که پرستاران جاماییکایی باکفایتترین هستند».
- یک فرد بالغ مطلع و عاقل، با یک درآمد ناکافی، تصمیم میگیرد که خودش را بفروشد و بدل به برده شخص دیگری شود. او خریداری میابد که تمایل به پرداخت قیمت درخواستی او دارد. برده مشتاق قیمت پرداخت شده توسط خریدار را به بچههایش خواهد داد تا تحصیلات خود را ادامه دهند
۱۲.۹ شکست بازار و سیاستگذاری دولت
شکل ۱۲.۳ مثالهای موردنظر ما که درآنها بازار در تخصیص کارآمد منابع با شکست مواجه میشود را یکجا گرد میآورد. در نگاه اول ممکن است از یکدیگر متفاوت بنظرآیند، اما در هر یک از آنها، میتوانیم یک هزینه یا بهره بیرونی تشخیص دهیم که یک تصمیمگیر به حساب نیاورده است. جدول شکل ۱۲.۱۴ نشان میدهد که منبع بنیادی شکست بازاریک مسئله اطلاعاتی است: برخی جوانب مهم یک کنش متقابل که قابل مشاهده توسط یکی از طرفین نیست، یا دادگاه نمیتواند بدان رسیدگی کند.
همچنین جدول موجود در شکل ۱۲.۱۳ برخی موارد اصلاحی ممکن را نشان میدهد. دولتها در تلاش خودشان برای کاستن ناکارآییهای مرتبط با بسیاری از انواع شکست بازار، نقش مهمی در اقتصاد ایفا میکنند. هرچند، مسائل اطلاعاتی مشابه میتواند سدراه آن دولتی شود که به دنبال استفاده از مالیات، یارانه، یا ممنوعیت برای بهبود خروجی بازار است. برای مثال، دولت فرانسه عوض گردآوری اطلاعات ضروری برای تدبیر یک مالیات بر تولید موز یا تهیه غرامت برای محلهای ماهیگیری، عاقبت تصمیم به ممنوعیت کاربرد کلردکون گرفت.
گاهی ترکیبی از موارد اصلاحی بهترین راه غلبه بر این مسائل اطلاعات و شکستهای بازار ناشی از آن است. یک نمونهاش بیمه خودرو است. در بسیاری از کشورها، برای پرهیز از مسئله گزینش نامطلوب که تنها درصورتی رخ میدهد که رانندگان سانحهپذیر بیمه را خریداری کنند، بیمه شخص ثالث (که خسارات وارده بر دیگران را پوشش میدهد) الزامی است. برای پرداختن به مسئله مخاطره اخلاقی کنشهای پنهان، بیمهگران گاهی خواستار نصب وسایل نظارتی روی تابلوهاهستند، بطوریکه عادات رانندگی محتاطانه را بتوان بهعنوان بخشی قابل اجرا از قرارداد بیمه محسوب کرد.
تصمیم | چگونگی تاثیر آن بر دیگران | هزینه یا بهره | شکست بازار (تخصیص نامناسب منابع) | موارد اصلاحی ممکن | اصطلاحاتی که برای این نوع شکست بازار بهکار میروند |
---|---|---|---|---|---|
یک بنگاه اقتصادی آفتکشی را بکار میگیرد که به آبراهها میریزد | آسیب به پاییندست رود | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | بکارگیری مفرط آفتکش و تولید بیش از حد محصول مربوطه | مالیات، سهمیهبندی، ممنوعیت، مالکیت اشتراکی همه اموال تحت تاثیر | تاثیر بیرونی منفی، سرریز محیطی |
از یک پرواز بینالمللی استفاده میکنید | افزایش در انتشارات جهانی کربن | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | استفاده مفرط از سفر هوایی | مالیات، سهمیهبندی | کالای بد عمومی، تاثیر بیرونی منفی |
با خودرو به سر کار میروید | ازدحام برای دیگر کاربران جاده | هزینه خصوصی، هزینه بیرونی | استفاده مفرط از خودروها | عوارض، سهمیهبندی، حملونقل عمومی یارانهای | منبع دارایی مشترک، تاثیر بیرونی منفی |
یک بنگاه اقتصادی در بخش پژوهش و توسعه سرمایهگذاری میکند | بنگاههای اقتصادی دیگر میتوانند نوآوری او بهره بگیرند | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | پژوهش و توسعه ناچیز | پژوهش با بودجه عمومی، رایانه برای پژوهش و توسعه، حق بهرهبرداری انحصاری | کالای عمومی، تاثیر بیرونی مثبت |
کارمندی با حقوق ثابت درمورد سختی کارش تصمیم میگیرد | کار سخت بهرههای کارفرما را بالا میبرد | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | تلاش بسیار اندک؛ حقوقی بالاتر از دستمزد قیدشده؛ بیکاری | نظارت موثرتر، پرداخت مرتبط با عملکرد، کاهش تضاد منافع بین کارفرما و کارمند | قرارداد کاری ناقص، کنش پنهان، مخاطره اخلاقی |
کسی که میداند مبتلا به مشکل جدی سلامتی است بیمه میخرد | ضرر برای شرکت بیمه | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | بیمه بسیار اندکی ارائه میشود؛ حق بیمههای بسیار بالا | خرید اجباری بیمه سلامت، مقررات عمومی، بهاشتراکگذاشتن اجباری اطلاعات سلامت | بازارهای مفقوده، گزینش نامطلوب |
کسی که بیمه خودرو خریده، تصمیم میگیرد با چه احتیاطی رانندگی کند | رانندگی بااحتیاط در بهرههای شرکت بیمه دست دارد | هزینه خصوصی، بهره بیرونی | بیمه بسیار اندکی ارائه میشود؛ حق بیمههای بسیار بالا | نصب ابزار نظارت بر راننده | بازارهای مفقوده، مخاطره اخلاقی |
وامگیرنده دررابطه با پروژهای که وام در آن سرمایهگذاری شده است، احتیاط ناکافی یا تلاش ناکافی بخرج میدهد | به احتمال قوی پروژه شکست میخورد، انجامیدن به عدم پرداخت وام | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | ریسک بیش از حد؛ وامهای بسیار کمی برای وامگیرندگان فقیر صادر میشود | بازتوزیع ثروت؛ تعهد مشترک برای بازپرداخت وامها ( ژرمن بانک) | مخاطره اخلاقی، محرومیت از بازار اعتباری |
بانک که«بزرگتر از آنی است که ورشکست شود» وامهای ریسکدار میدهد | اگر بانک ورشکست شود مالیاتدهندگان هزینهها را متحمل میشوند | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | وامدهی زیادی پرریسک | تنظیم فعالیتهای بانکی | مخاطره اخلاقی |
یک امتیاز انحصاری، بنگاه اقتصادیای که کالایی متمایز تولید میکند، یا بنگاه اقتصادیای با جریانات متناوب کاهشی P > MC ( فصل 7) | قیمت برای برخی از خریداران بالقوه بسیار بالا است | بهره خصوصی، هزینه بیرونی | کمیت بسیار پایینی فروخته میشود | سیاستگذاری رقابت، مالکیت عمومی کالاهای انحصاری طبیعی | رقابت ناتمام، هزینههای میانگین کاهشی، انحصار طبیعی |
پرسش | پاسخ |
---|---|
چرا شکستهای بازار رخ میدهند؟ | مردم، که فقط قیمتهای بازار راهنمای آنهاست، همه تاثیرات کنشهای خود بر دیگران را بحساب نمیاورند |
چرا تاثیر کلی کنشهای آنها بر دیگران بحساب آورده نمیشود؟ | هزینهها و بهرههای بیرونیای وجود دارند که غرامت پولی ندارند. |
چرا برخی هزینهها و بهرهها مشمول غرامت نیستند؟ | هیچ بازاری که بتوان آنها در آن مبادله کرد وجود ندارد. |
چرا نه؟ و چرا قدرت چانهزنی شخصی و پرداختها هم نمیتوانند مشکل را حل کنند؟ | حقوق مالکیت و قراردادهای لازمه را دادگاه نمیتواند به اجرا درآورد |
چه چیزی حقوق مالکیت و قرارداد را از قابلیت اجرایی باز میدارد؟ | اطلاعات غیرمتقارن یا غیرقابل رسیدگی |
نگاهی به آینده: نقش پررنگتر دولت
بیشتر مدلهایی که تا اینجا در این دوره آمد مدلهای اقتصادی خرد هستند: یعنی، مدلهای کنشمتقابل بین فرد کارفرما و کارمند، وامگیرنده و وامدهنده، بنگاههای اقتصادی و مشتریان آنها، و بنگاههای اقتصادی رقیب با دیگر بنگاههای اقتصادی. در این فصل دیدهایم که مسائل کارایی پارتویی ممکن است در این کنشهای متقابل سربرآورند، و دولتها در رسیدگی به آنها نقشی برعهده دارند. همچنین دولتها با بازتوزیع درآمد از خانوادههای غنیتر به فقیرتر به مسائل نابرابری و فقررسیدگی میکنند. اما سیاستگذاریهای عمومی اهداف بسیار دیگری را نشانه میگیرند، منجمله:
- نعدیل نوسانات موجود در امر اشتغال و تورم: در فصل ۱۰ آموختید که بجز مردم بسیار ثروتمند، باقی مردم نمیتوانند به حد کافی وام بگیرند تا طی زمان در واکنش به تغییرات ایجادشده در شرایط اشتغال آنها و دیگر ضربات ناگهانی،راه را بهقدر کفایت بر مصرف خود هموار کنند. دولتها با اتخاذ سیاستگذاریهایی که نوسانات موجود در اشتغال و درآمدهای واقعی مردم را تعدیل میکند، میتوانند کمکحال آنها باشند (فصول ۱۵-۱۳).
- دستمزدها، بهرهها، و قابلیت تولید در بلند مدت:دستمزدها، بهرهها، و قابلیت تولید در بلند مدت: در فصول ۲، ۶، و ۹ بررسی کردید که دستمزدها، بهرهها و قابلیت تولید کار چگونه تعیین میشوند. دولتها نیز در اینجا نقشی برعهده دارند: در اتخاذ سیاستگذاریهایی که قدرت چانهزنی کارفرمایان و کارگران آنها را تحت تاثیر قرار میدهد، و در ارتقای قابلیت تولید کار.
درک این جوانب سیاستگذاری عمومی و هم سیاستگذاریهای مربوط به اقتصاد جهانی، محیط زیست، نابرابری و نوآوری، مستلزم این است که ما اکنون یک مدل اقتصادی کلی ایجاد کنیم که گاهی اقتصاد خردنامیده میشود. درک ما از بازار کار در فصول ۶ و ۹، از بازار اعتباری در فصل ۱۰ و فصل حاضر و فرایند نوآوری از فصل ۱۲، برای درک ما از سازوکار اقتصاد به مثابه یک کُل مبنایی فراهم میآورد. این موضوع فصل بعدی خواهد بود.
تمرین ۱۲.۱۰ شکست بازار
برای تحلیل شکستهای احتمالی بازار وابسته با تصمیمات ذیل، جدولی مثل جدول موجود در شکل ۱۲.۱۳ بسازید. در هر مورد، آیا میتوانید مشخص کنید که کدام بازارها یا قراردادها مفقوده یا ناقص هستند؟
- شما کودک خود را با یک واکسیناسیون علیه یک بیماری واگیردار واکسینه میکنید.
- شما پولی را استفاده میکنید که از بانک برای سرمایهگذاری در یک پروژه بشدت ریسکدار وام گرفتهاید.
- یک لنچ ماهیگیری از آبهای ساحلی پُرماهی متعلق به کشور خود به سوی آبهای بینالمللی حرکت میکند.
- یک فرودگاه شهری شمار مسافران پروازهای خود را با امکانپذیر ساختن پروازهای شبانه افزایش میدهد.
- شما در یک صفحه ویکیپدیا مشارکت میکنید.
- یک دولت در حوزه پژوهش در گداخت هستهای سرمایهگذاری میکند.
۱۲.۱۰ نتیجهگیری
خروجیهای واجد ناکارایی پارتویی بازار(شکست بازار) میتواند از رقابت محدود، از متوسط هزینههایی که با خروجی کاهش مییابند، و یا از تاثیرات بیرونی ناشی شوند. اثرات بیرونی هنگامی رخ میدهند که یک حق مالکیت یا قرارداد قابلاجرا، درنتیجه اطلاعات نامتقارن یا غیرقابلرسیدگی، جنبهای از یک مبادله را پوشش ندهد. مثالها از اینقرارند: اشتغال، اعتبار، و قراردادهای بیمه( که ممکن است مسائل مخاطره اخلاقی و گزینش نامطلوب برآن اثر بگذارند)، و کالاهای عمومی خوب و بد(نظیر دانش و آلودگی).
هردوی چانهزنی کوزی و یارانهها و مالیاتهای پیگویی میتوانند در این موارد خروجیهای بازار را بهبود ببخشند، لیکن بهواسطه مسائل مشابه اطلاعات نامتقارن و غیرقابلرسیدگی که علت شکست بازارند،هردوی آنها محدود هستند.
مخالفت و دیگر اعتراضات اخلاقی به مبادله برخی کالاها درازای پول، و تاثیرات جبرانی مشوقهای پولی، دلایلی بدست میدهد که چرا برخی کالاها و خدمات با استفاده از بازار تخصیص نمییابند.
مفاهیم معرفیشده در فصل ۱۲
پیش از آنکه به فصل بعد بروید، تعاریف زیر را مرور کنید:
۱۲.۱۱ ارجاعات
-
Marcel Fafchamps and Bart Minten. 1999. ‘Relationships and Traders in Madagascar’. Journal of Development Studies 35 (6) (August): pp. 1–35. ↩
-
Arthur Pigou. 1912. Wealth and Welfare. London: Macmillan & Co. ↩
-
Arthur Pigou. (1920) 1932. The Economics of Welfare. London: Macmillan & Co. ↩
-
Alvin E. Roth. 2007. ‘Repugnance as a Constraint on Markets’. Journal of Economic Perspectives 21 (3): pp. 37–58. ↩
-
Michael Sandel. 2009. Justice. London: Penguin. ↩
-
Michael Walzer. 1983. Spheres of Justice: A Defense of Pluralism and Equality. New York, NY: Basic Books. ↩